نگاهی آسیب‌شناسانه به بحران خودکشی کودکان

جمله‌های ناتمام ...

مهرداد ناظری

شاید باورش سخت باشد؛ اما کودکان هم درمعرض پدیده خودکشی قرار دارند. هرچند آمارها نشان می‌دهد که تعداد کودکانی که به این عمل اقدام می‌کنند، چندان زیاد نیست؛ اما درخصوص کودکان تعداد اندک آن نیز می‌تواند مسئله مهم اجتماعی باشد. در روزهای اخیر، خودکشی «آرمین»؛ پسر ۱۱ساله‌ای در شهرستان کرمانشاه، بار دیگر این‌موضوع را موردتوجه رسانه‌ها قرار داده است. شاید این سؤال مطرح شود که کودکان چه تصور و برداشتی از خودکشی دارند؟ یک تحقیق در آمریکا نشان می‌دهد که تقریباً همه کودکانی که به دبستان می‌روند، درک و معنایی از خودکشی دارند. در این تحقیق، دانش‌آموزان کلاس اول، اطلاعات محدودی از معنای کشتن خود داشتند؛ اما در کلاس سوم به‌جز یکی، بقیه کاملاً با این مفهوم آشنا بودند. براین‌مبنا؛ می‌توان گفت که کودکان نیز به‌مانند بزرگ‌سالان درمعرض این‌مسئله قرار داشته و امکان اینکه چنین انتخابی را داشته باشند، وجود دارد. فقر اقتصادی خانواده، اعتیاد والدین، خشونت و پرخاشگری گسترده در جامعه، کودک‌آزاری و نبود فرهنگ تساهل و تسامح؛ از جمله عواملی‌ست که باعث شیوع این‌مسئله در بین کودکان می‌شود. به‌نظر می‌رسد که باتوجه‌به گسترش رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی، امکان درک عارضه‌هایی که بزرگ‌سالان با آن‌ها دست‌به‌گریبان‌اند، برای کودکان نیز وجود دارد. اگر ازمنظر روانشناسی به موضوع نگاه شود، شاید اختلالات افسردگی و پائین‌بودن بهداشت روانی در سطح خانوار و سایر موارد استرس‌زا، بخشی از عواملی باشند که این‌مسئله را گسترش می‌دهند؛ اما ازمنظر اجتماعی، گسترش فضای فرهنگیِ خودکشی می‌تواند عامل بروز و ظهور و گسترش آن باشد. تحقیقات نشان می‌دهد که خودکشی مثل بسیاری از جرائم می‌تواند حالت مسری و تکثیرکننده داشته باشد. در سال‌های اخیر در جهان نمونه‌هایی از خوشه‌های انتحاری از خودکشی‌های دسته‌جمعی در برخی از کشورها دیده شده است که نشان می‌دهد هیجانات و انگیزه‌های نابارور و مدیریت‌نشده می‌تواند زمینه بروز و ظهور و گسترش این پدیده میان تعداد زیادی از افراد باشد. باید درنظر داشت در کودکانی که زمینه‌ها و تجربه‌های عصبانیت و خشونت‌ورزی وجود دارد، احتمال بروز و ظهور رفتارهای مخرب و اقدام علیه خود بیشتر دیده می‌شود. یکی از مشکلاتی که درک و دریافت یک‌بعدی مدرنیته برای کشورهای درحال‌توسعه داشته این‌است‌که آن‌ها نتوانسته‌اند مانند کشورهای توسعه‌یافته راه‌ها و استراتژی‌هایی برای تفکیک‌نکردنِ کودکان و نوجوانان از جامعه به‌وجود آورند. در این کشورها انزوای کودکان، جدایی فکری و احساسی آن‌ها از والدین و موردتوجه قرارنگرفتن، بخشی از عواملی‌ست که آن‌ها را به مرحله جدایی از جامعه و رهاشدگی قرار داده و راه را برای بروز و ظهور کنش‌ها و رفتارهای ناسالم پدید می‌آورد. اگر پیوستگی خانوادگی و صمیمیت در معنای عمیق آن وجود داشته باشد، کمتر امکان بروز و ظهور تسلیمِ فرد به مرگ و اقدامات انتحاری پدید می‌آید. درواقع، درونی‌سازیِ هنجارهای مهرورزانه می‌تواند راهکاری در برابر بروز و ظهور پرخاشگری و اقدام به قتل باشد؛ اما وقتی‌که والدین توان مهرورزی و ایجاد پیوستار صمیمیت را ندارند یا به‌عبارتی، مدیریت والدین در این خانواده‌ها ضعیف است، احتمال اینکه کودکان به خودکشی گرایش پیدا کنند، زیاد است. آمارهای «سازمان بهداشت جهانی» بیانگر آن‌است‌که به‌طورکلی میان همه اقشار، نرخ خودکشی روبه‌افزایش است؛ به‌طوری‌که گفته می‌شود در قرن بیست‌ویکم اقدام به خودکشی ٢٠برابر افزایش یافته است؛ بنابراین، این نگرانی هست که با گسترش این آسیب، کودکان نیز جزو کسانی باشند که به‌نوعی خودکشی را تجربه می‌کنند. شاید بتوان مهم‌ترین قربانیان این اتفاق را «کودکان کار» دانست که به‌دلیل درحاشیه‌بودن، دسترسی‌نداشتن به منابع اقتصادی، فرصت‌های یادگیری و آموزش و بعضاً دوربودن یا جداماندن از والدین و قرارگرفتن در باندهای مافیایی، دچار اختلالات درونی و روانیِ فراوان می‌شوند؛ به‌طوری‌که پیش‌بینی شده درصورت ناتوانی ایجاد یک زندگی مناسب و بهنجار برای این کودکان، می‌توان انتظار داشت که در آینده‌ای نزدیک، آمار خودکشی آن‌ها گسترش چشمگیری را نشان دهد. بااین‌حال، خودکشی صرفاً مربوط به طبقه فرودست جامعه نیست و طبقه فرادست نیز به‌نوعی و به‌دلایل دیگر با این‌مسئله مواجه‌اند. کودکان در خواسته‌ها و نیازهای طبیعی خود به دوست‌داشتن و دوست‌داشته‌شدن نیاز دارند و درصورتی‌که عشق را به‌مانند غذا دریافت نکنند، این امکان وجود دارد که دچار نوعی نارضایتی و ناامیدی نسبت به محیط زندگی خود شوند؛ پس باید درنظر داشت توجه عمیق عاطفی به کودکان و همدلی، بخشی از عواملی‌ست که می‌تواند باعث مدیریت آن‌ها در فضای نابارور شود. بعضاً هم دیده شده که کودکانی دارای اختلالات زمینه‌ای بوده‌اند که لازم است دراین‌زمینه با مشاور و روان‌پزشک مذاکره شود. «مردیس لیزاردی» معتقد است که اکثر افرادی‌که اقدام به خودکشی می‌کنند، ذهن بیماری دارند؛ اما نمی‌توان الزاماً این‌موضوع را به همه بیماران روانی تعمیم داد. اصولاً این‌دسته از افراد درطول بیماری خود حتماً یک‌بار به خودکشی اقدام می‌کنند. یکی از موضوعاتی که باعث می‌شود افراد بتوانند به زندگی مناسب و بهنجار روی آورند، پذیرش این اصل است که زندگی پُر از سختی و رنج است و فرد باید با آن‌ها مواجه شود؛ اما وقتی‌که فردی نمی‌تواند شرایط نامساعد را تغییر دهد، ممکن است آگاهانه بخواهد که به زندگی خویش پایان دهد. براین‌مبنا؛ باید به کودکان علاوه‌بر محبت‌کردن، شرایط تاب‌آوری در برابر مشکلات را نیز آموزش داد؛ درغیراین‌صورت آن‌ها با اولین نگرانی یا مشکل، راهی برای قربانی‌کردن خود پیدا خواهند کرد. نکته دیگر اینکه بعضاً در کودکانی که مورد سوءاستفاده‌های جنسی قرار می‌گیرند، اقدام به خودکشی دیده می‌شود. این‌موضوع به‌ویژه درمورد دختران باتوجه‌به حساسیت‌هایی که در خانواده وجود دارد، به‌چشم می‌خورد. اینجا باید درنظر داشت که سوءقصدهای جنسی مثل بسیاری از مسائلی که به‌شکل یک آسیب برای افراد پدید می‌آیند، می‌تواند مسئله مهمی باشد که البته راه‌کارهایی داشته و قابل‌حل است؛ بنابراین، نباید آن‌را با رفتارهای پرفشار به یک رفتار پرخاشگرانه و تکانشی و بعضاً اختلال‌گونه در کودکان تبدیل کرد. علاوه‌بر موارد ذکرشده؛ باید توجه کرد که تحقیر نیز می‌تواند از دلایل اقدام به خودکشی باشد. وقتی فردی مرتباً تحقیر می‌شود، ساختار روانی او همه‌چیز را در قالب تهدید علیه خود به‌حساب می‌آورد و در اینجا مثل طنابی‌ست که هرلحظه دراثر کشیده‌شدن امکان پاره‌شدن آن وجود دارد. اگر کودکی فرصت بیان احساسات خود را داشته باشد، کمتر با مسئله حقارت مواجه می‌شود. درعین‌حال، باید درنظر داشت گاهی خودکشی جنبه موروثی نیز پیدا می‌کند. تحقیقات نشان می‌دهد در خانواده‌هایی که یک‌بار اقدام به خودکشی توسط هریک از اعضاء وجود داشته، امکان انتخاب سایرین دراین‌زمینه بیشتر است. به‌عبارتی، بعد از وقوع اولین خودکشی در یک خانواده ممکن است دومین، سومین و ... خودکشی نیز شکل بگیرد. در اینجا لازم است به این‌موضوع توجه شود که مهم‌ترین چیزی که هر انسانی برای زندگی نیاز دارد، فلسفه و جهان‌بینی زیستن است. اگر فلسفه جهان‌بینی مهرورزی کودکان شامل نوع‌دوستی، ایثار، خود و زندگی را ارزشمنددانستن، همدلی، همفکری، همکاری، باهم‌بودن و ... آموزش داده شود، می‌توان امیدوار بود که درطول‌زمان کمتر کودک یا اساساً انسانی خودکشی را انتخاب کند. از یاد نبریم که براساس نظریه «ژان پل سارتر»؛ انسان موجودی انتخاب‌گر است؛ پس بیاییم درعینِ آزادی، به او امکانی را بدهیم که بهترین انتخاب‌ها را برای یک زندگی خلاق داشته باشد. کودکان با رؤیاهای بزرگ به‌دنیا می‌آیند؛ اما تراژدی، داستانی‌ست که ما بر فکر و اندیشه آن‌ها تحمیل می‌کنیم. بیایید آن‌ها را به خود واقعی‌شان بازگشت دهیم؛ خودی که بی‌نظیر و متفاوت است.

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه