آلودگی هوا، خطری که جان ساکنین کلان شهرها را تهدید می کند

از نفس افتاده!

مهرداد ناظری/یکی از موضوعات مهم در زندگی بشر در قرن 21، تهدیدهایی‌ست که ناشی از آلودگی‌هایی‌ست که به‌مرور پدید می‌آید. به‌طور‌کلی هرچند انسان در عصر اطلاعات توانسته موقعیت باثبات‌تری نسبت به گذشته پیدا کند؛ اما افزایش عدم‌قطعیت‌ها و ریسک‌های مختلف باعث شده تا انسان‌ها و جوامع با مشکلات متعددی روبه‌رو شوند. یکی‌از‌‌آن‌‌‌ها، آلودگی هواست که این‌روزها درموردش بسیار سخن به‌میان می‌آید.

آلودگی هوا هرچندکه محصول عملکرد و ساخته دست بشر است؛ اما درهرحال امروز یکی از معضلات اساسی بسیاری از کشورهای جهان است. ایران نیز جزو کشورهایی‌ست که در سال‌های اخیر به‌شدت با این‌مسئله درگیر بوده و هرساله در زمستان موضوع وارونگی هوا یا ایجاد روزهای ناپاک، باعث شده تا زندگی شهروندان با اختلال مواجه شود. اگر بپذیریم که آلودگی هوا صرفاً یک موضوع فیزیکی، زیست‌شناسی، هواشناسی و ... نیست، درآن‌صورت، می‌توان آن‌را ازمنظر جامعه‌شناسی نیز بررسی کرد؛ باید گفت که مسئله مهم ازاین‌نظر این‌است‌که انسان، دوستی و ارتباط خود را با طبیعت از دست داده و باتوجه‌به‌اینکه خود، بخشی از طبیعت است، به بخش‌هایی از خود، آسیب‌های جدی وارد ساخته است. درباره آلودگی هوا مورالس؛ رئیس‌جمهوری سابق بولیوی که درزمینه محیط زیست فعالیت‌های جدی انجام داده و او را به‌عنوان قهرمان محیط زیستی ستایش می‌کنند، می‌گوید:‍ «دیر یا زود باید تشخیص دهیم که زمین نیز حق زندگی بدون آلودگی را ندارد. آنچه بشر باید بداند این‌است‌که انسان نمی‌تواند بدون مادر خود؛ یعنی زمین زندگی کند؛ اما زمین می‌تواند بدون انسان‌ها به زندگی خود ادامه دهد». درحقیقت، این‌ مسئله مهمی‌ست که انسان، عامل تخریب‌کننده و تهدید جدی علیه طبیعت به‌حساب می‌آید.
درمورد اینکه چه عواملی باعث آلودگی هوا می‌شوند، نظرات متعددی وجود دارد؛ اما آنچه حائزاهمیت است اینکه کنشگران اجتماعی به‌عنوان تک‌تک اعضای کره زمین و دولت‌ها به‌عنوان مجموعه‌های نهادی‌شده و ساختاریافته در هویت‌بخشی به زندگی اجتماعی؛ هر‌دو در ایجاد این‌شرایط ناگوار نقش مؤثر دارند؛ لذا نمی‌شود آلودگی هوا را فقط به یک‌گروه یا فرد مشخصی نسبت داد. هر تصمیم یا عمل یک فرد نیز می‌تواند بر سرنوشت کره زمین اثرگذار باشد. اینک یکی از خطرناک‌ترین آزمایش‌های تاریخ را دردست‌اجرا داریم و باید ببینیم که اتمسفر تاچه‌حد می‌تواند پذیرای دی‌اکسید کربن باشد و دراثر پذیرش این‌حجم از دی‌اکسید کربن، چه‌زمانی دچار فروپاشی یا فاجعه زیست‌محیطی به‌معنای مطلق آن می‌شود. البته ازنظر برخی کارشناسان محیط زیستی؛ فاجعه زیست‌محیطی به‌وقوع پیوسته؛ چراکه امروز در بسیاری از شهرهای بزرگ جهان، امکان زندگی معمولی و تنفس برای بسیاری اقشار جامعه غیرممکن شده است؛ گرچه هنوز عده‌ای این‌موضوع را باور ندارند که در سال، عده زیادی از مردم جهان به‌علت آلودگی، جانشان را از دست می‌دهند.
در اینجا لازم است به دو موضوع مهم توجه شود: اول، مسئولیت فردی هر انسان که باید در برابر لطماتی که به محیط زیست وارد می‌شود، خود را ملزم به پاسخگویی بدانند؛ یعنی هر فرد در برابر کوچک‌ترین اقدام خود می‌تواند این نقش را برجسته کند. براین‌مبنا؛ اگر از دوران کودکی و در مدارس و دانشگاه‌ها به افراد آموزش داده شود که ما، در برابر سایر انسان‌ها، طبیعت، کره زمین و کهکشان‌ها مسئولیم و باید نسبت به حفظ و نگهداری آن، همه تلاش خود را بکنیم، شاید مشکلات و معضلات ما کمرنگ شود. نکته دوم دراین‌خصوص توجه به یک هویت جهانی‌ست که می‌تواند نوع نگرشمان را نسبت به زندگی تغییر دهد. باید بدانیم که هر فرد علاوه‌براینکه شهروند یک روستا یا شهر یا کشور خاصی به‌حساب می‌آید؛ شهروند جامعه جهانی‌ست که این، کار بسیار دشواری‌ست؛ چراکه او را نسبت به کره زمین مسئول می‌سازد. طبیعت، سرشار از منابعی‌ست که به انسان امکان زندگی عادی و لذت‌بردن از حیات را می‌دهد؛ اما اگر ما قدردان طبیعت نباشیم و شناخت دقیقی از آن نداشته باشیم، هرگونه ساخت‌وساز یا استفاده بی‌رویه از طبیعت یا ایجاد شیوه‌های نابارور زندگی می‌تواند، عامل تخریب محیط زیست و آلودگی هوا شود. درواقع، ما برای‌اینکه چیزی را به‌دست بیاوریم، ممکن است چیزهای زیادی را از دست بدهیم و این، نکته‌ای بسیارمهم در زندگی اجتماعی هر فرد است. انسان باید بیاموزد که در مبادله با طبیعت نمی‌تواند، بی‌انصاف باشد و اگر جانب عدالت را رعایت نکند، رابطه او با طبیعت می‌تواند به یک رابطه مبتنی‌بر دشمنی و خصومت و جدال دائمی مبدل شود. ژاک- ایو کوستو؛ اقیانوس‌شناس فرانسوی که کتاب‌های زیادی در حوزه محیط زیست و محافظت از آبزیان دریا به رشته تحریر درآورده، می‌گوید: «آب ‌و هوا؛ دو بنیاد اساسی هستند که تمام زندگی ما به آن‌ها بستگی دارد؛ اما درحال‌حاضر این دو به یک سطل زباله جهانی تبدیل شده است». این‌موضوع بسیار تراژیک و نگران‌کننده است. ما، در عصری زندگی می‌کنیم که تراژدی به‌موازات رشد بشر در‌حال‌تجربه و پیگیری‌ست. ما زندگی خود را ازطریق تکنولوژی گسترش داده‌ایم؛ اما به‌موازات‌آن، راه‌های زندگی عادی و معمولی خود را نیز با خطر مواجه ساخته‌ایم. ما اجازه نداده‌ایم طبیعت روند طبیعی حرکت خود را داشته باشد. هم‌اکنون حرکت زمین و اکولوژی تحت‌تأثیر انسان‌ها قرار گرفته و این، مسئله‌ای‌ست که پیامد و اثرات مخرب آن‌را مشاهده می‌کنیم.
انسان به‌دلیل ناآگاهی از ارزشی که طبیعت برای او پدید آورده، به بیراهه‌های بسیاری رفته است. او مرتباً از منابع عظیم طبیعت برداشت کرده؛ بی‌آنکه بداند ارزش این منابع چیست و چه تأثیری در زندگی او دارد. ملاصدرا معتقد است همه موجودات؛ حتی جامدات، زنده هستند و از علم برخوردارند و به تسبیح خدا مشغول‌اند. براساس نگرش صدرالمتألهین؛ وجود در تمام اشیاء جاری‌ست و همه موجودات، بخشی از جمال خداوند هستند. براساس آنچه او گفته؛ این یکپارچگی می‌تواند مهم‌ترین چیزی باشد که در هستی باید به آن توجه کرد؛ یعنی طبیعت را نمی‌شود به‌شکل تکه‌تکه یا غیر‌هم‌بسته مدنظر قرار داد. براین‌مبنا؛ حتی ریختن یک زباله کوچک در محیط زیست یا روشن‌کردن آتش بی‌رویه در طبیعت، می‌تواند یک عمل مخرب به‌حساب بیاید. رابرت کوستانزا؛ رئیس اقتصادی اکولوژی در دانشگاه مریلند معتقد است که ارزش خدماتی را که طبیعت به ما عرضه می‌دارد، سالانه رقم عظیمی بالغ‌بر 33تریلیون‌دلار است. جالب‌تر‌اینکه عده‌ای این‌رقم را اندک خواندند و معتقدند ارزش خدمات طبیعت فراتر‌از‌این‌هاست. اگر این‌موضوع را عمیقاً درک کنیم، متوجه خواهیم شد تأثیری که طبیعت بر روی ما دارد، بسیار فراگیر و گسترده است؛ به‌طوری‌که نمی‌توان آن‌را نادیده انگاشت؛ اما واقعیت این‌است‌که وقتی‌ ما با کنش‌های نابارور خود، هوا را آلوده می‌کنیم، به ارزش واقعی طبیعت توجه نداریم.
عده‌ای ازلحاظ فلسفی معتقدند که ما نباید طبیعت را به‌عنوان یک سوژه در برابر خود قرار دهیم و آن‌را کنترل کنیم. اگر انسان آگاه باشد، باید بداند که زندگی او محصول طبیعت است. اساساً چرخه‌های طبیعی‌ست که امکان زندگی عادی و معمول را به تک‌تک شهروندان جامعه جهانی می‌دهد. شاید زمان آن رسیده که در مدارس از دانش‌آموزان بخواهیم نامه‌ای به طبیعت بنویسند. ما باید همه رفتارهای نامناسبی که تاکنون با او داشته‌ایم را بر زبان بیاوریم و به آن اعتراف کنیم. دکارت تأکید دارد که انسان، موجود دارای اندیشه؛ و طبیعت فاقد شعور است. این‌مسئله باعث جدایی انسان و طبیعت شده است. انسان‌گرایی نیز باعث ایجاد ماشینی علیه طبیعت شده است؛ اما اگر با نگاه دیوید بوهم (فیزیکدان) که برمبنای نظریه کوانتم مطرح می‌کند؛ به جهان نگاه کنیم، به‌این‌نتیجه می‌رسیم که در جهان، همه اجزای عالم با هم ارتباط دارند. او معتقد است که حتی الکترون نیز دارای شعور است. این‌موضوع در عرفان اسلامی و در نگاه مولانا نیز وجود دارد:
اگر خواهی که بینی چشمه خور/ تو را حاجت فتد با جسم دیگر
چو چشم سر ندارد طاقت تاب/ توان خورشید تابان دید در آب
از او چون روشنی کمتر نماید/ در ادراک تو حالی می‌فزاید
عدم آیینه هستی‌ست مطلق/ کز او پیداست عکس تابش حق
عدم چون گشت هستی را مقابل/ در او عکسی شد اندر حال حاصل
شد آن وحدت از این کثرت پدیدار/ یکی را چون شمردی گشت بسیار
عدد گرچه یکی دارد بدایت/ ولیکن نبودش هرگز نهایت
عدم در ذات خود چون بود صافی/ از او با ظاهر آمد گنج مخفی
حدیث «کنت کنزا» را فرو خوان/ که تا پیدا ببینی گنج پنهان
عدم آیینه عالم عکس و انسان/ چو چشم عکس در وی شخص پنهان
تو چشم عکسی و او نور دیده است/ به دیده دیده را هرگز که دیده است
جهان انسان شد و انسان جهانی/ از این پاکیزه‌تر نبود بیانی
چو نیکو بنگری در اصل این کار/ هم او بیننده هم دیده است و دیدار
حدیث قدسی این معنی بیان کرد/ و بی یسمع و بی یبصر عیان کرد
جهان را سر به سر آیینه‌ای دان/ به هر یک ذره در صد مهر تابان
اگر یک قطره را دل بر شکافی/ برون آید از آن صد بحر صافی
به هر جزوی ز خاک ار بنگری راست/ هزاران آدم اندر وی هویداست
به اعضا پشه‌ای همچند پیل است/ در اسما قطره‌ای مانند نیل است
درون حبه‌ای صد خرمن آمد/ جهانی در دل یک ارزن آمد
به پر پشه‌ای در جای جانی/ درون نقطه چشم آسمانی
بدان خردی که آمد حبه دل/ خداوند دو عالم راست منزل
در او در جمع گشته هر دو عالم/ گهی ابلیس گردد گاه آدم
ببین عالم همه در هم سرشته/ ملک در دیو و دیو اندر فرشته
همه با هم به هم چون دانه و بر/ ز کافر مؤمن و مؤمن ز کافر
به هم جمع آمده در نقطه حال/ همه دور زمان روز و مه و سال
ازل عین ابد افتاد با هم/ نزول عیسی و ایجاد آدم
ز هر یک نقطه زین دور مسلسل/ هزاران شکل می‌گردد مشکل
ز هر یک نقطه دوری گشته دایر/ هم او مرکز هم او در دور سایر
اگر یک ذره را برگیری از جای/ خلل یابد همه عالم سراپای
همه سرگشته و یک جزو از ایشان/ برون ننهاده پای از حد امکان
تعین هر یکی را کرده محبوس/ به جزویت ز کلی گشته مأیوس
تو گویی دائماً در سیر و حبسند/ که پیوسته میان خلع و لبسند
همه در جنبش و دائم در آرام/ نه آغاز یکی پیدا نه انجام
همه از ذات خود پیوسته آگاه/ وز آنجا راه برده تا به درگاه
به زیر پرده هر ذره پنهان/ جمال جان‌فزای روی جانان
درنهایت باید توجه داشت که آلودگی هوا و محیط زیست، موضوعاتی نیست که بتوان آن‌ها را به‌صورت یک‌بعدی بررسی کرد. دراین‌خصوص باید عمیق‌تر و با اندیشه‌ای همه‌جانبه و تفکری عمیق ورود کرد تا بتوان راه‌حل‌های اساسی برای آن یافت.

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه