زنان و مسائل پیرامونشان از نگاه اندیشمندان
ربکا سولنیت
سروناز بهبهانی/او خود را در بخش مروری کوتاه بر زندگینامهاش در سایت رسمیاش چنین معرفی کرده: «نویسنده، مورخ و فعال اجتماعی؛ نویسنده بیش از 20 کتاب درمورد فمینیسم، تاریخ غرب، قدرت مردمی، تحولات اجتماعی و عصیانها»؛ اما شاید بهتر باشد بگوییم او خالق یکی از واژههای جالب در گفتمان مدرن بحثهای جامعهشناختیست: Mansplaining که از آن به «مردفهمکردن» یاد کردهاند: واژهای ترکیبی از دو کلمه «مرد» و «تشریحکردن» که اصطلاحی تحقیرآمیز است؛ بهاینمعناکه یک مرد، برای توضیح چیزی به یک زن، از ادبیاتی استفاده کند که زن را در جایگاه موجودی فاقد درک والا دانسته و خود را در قالب مخلوقی همهچیزدان قرار دهد. عملی که مرد را صاحب اندیشه و اعتمادبهنفس نشان میدهد و زن را فردی فاقد بینش و قدرت تحلیل؛ چیزی شبیه اصطلاح «نگاهی عاقل اندر سفیه!» این پیشزمینه بهخوبی نشان میدهد که نگاه فمینیستیِ «ربکا سولنیت» در مبارزاتش چه سمتوسویی دارد. البته این متفکر آمریکایی، در حوزه محیط زیست، سیاست، صلح و هنر نیز اندیشههایی داشته که جوایزی را نیز برایش درپی داشتهاند.
«ربکا سولنیت» از پدری یهودی و مادری کاتولیک از اهالیِ ایرلندی در «بریجپورت» (کنتیکت/آمریکا) در 24 ژوئن 1961 متولد شد. در سال 1966، خانوادهاش به «نوواتو» (کالیفرنیا) نقلمکان کردند و او در آنجا بزرگ شد. او در مصاحبهای بهتاریخِ 2014 در نشریه آنلاین Rookie درباره کودکیاش گفته است: «بچهای کتکخور بودم! در خانوادهای واقعاً خشن بزرگ شدم که از هرچیز زنانه و حتی از جنسیت من نیز متنفر بودند!» او با گذراندن امتحانات توسعه عمومی آموزشوپرورش، کلاً از دبیرستان صرفنظر کرد و در دوره متوسطه جایگزین در سیستم مدرسه دولتی، کلاس دهم را گذراند. پسازآن، وارد کالج «جونیور» شد. در 17سالگی، برای ادامه تحصیل به پاریس رفت و برای پایان تحصیلات دانشگاهیاش در «دانشگاه ایالتی سانفرانسیسکو» به کالیفرنیا بازگشت. سپس در سال 1984 مدرک کارشناسی ارشد روزنامهنگاری را از «دانشگاه برکلی» گرفت؛ و از سال 1988 بهعنوان نویسنده مستقل آغازبهکار کرد. «ربکا» در اوایل دهه 90 وارد کمپینهای حقوق بشری شد و درعینحال، جریانهای حامیِ محیط زیست را نیز دنبال کرد. یکی از فعالیتهای متنوع او درآنزمان، حضور در پروژه مستقل حمایت از جامعه Western Shoshone بود؛ «شوشونه»ها از جمعهای قبیلهای بومی و سرخپوستی آمریکا با سرزمینهای مشخصشده هستند که طی پیمانی حقوقی با دولت ایالات متحده در سال 1863 تحتعنوان معاهده Ruby Valley؛ در ایالات آیداهو، نوادا، کالیفرنیا و یوتا ساکن شدند. «ربکا» شرح این فعالیتها را در کتاب Savage Dreams (1994) آورده است. او همچنین با فعالان ضدِجنگ در دوره رئیسجمهوری «جرج بوش» همراه شد. سازمان بینالمللیِ که در حوزه اقلیم؛ و پایاندادن به استفاده از انواع سوختهای فسیلی و جایگزینیِ سوختهای پاک فعالیت میکند نیز، میزبان حضور فعال او بود. یکیدیگر از مراکز فعال درزمینه آگاهیرسانیهای زیستمحیطی که محل حضور این خانم بود، Sierra Club است که البته تنها در جغرافیای آمریکا به فعالیت میپردازد؛ اما آنچه باعث شد تا سویههای فمینیستیِ «ربکا» شکل بگیرد، حضورش در تجمعهای فعالان حقوق زن و جمعهای مبارز با خشونت علیه زنان بود که بهخاطرِ پسزمینه خانوادگیاش، بهسرعت با آنها نزدیکیِ فکریِ لازم را پیدا کرد. نوشتههای او در رسانههای آنلاین و مکتوب متنوعی بهانتشار رسیده؛ نظیرِ «گاردین» و البته مجله «هارپر» که مختص زنان بود؛ و او بهعنوان اولین زنیکه ستون معروف Easy Chair را درآننشریه که از سال 1851 افتتاح شده بود، بهشکل ثابت و دنبالهدار، به محل انتشار دیدگاههای خود تبدیل کرد. او نویسنده فعال بلاگ سیاسیِ TomDispatch از سال 2018 بوده و مقالاتش مداوم در سایت ادبیِ LitHub بهانتشار رسیده است. سال 2014 بود که Haymarket Books ناشر بزرگ «شیکاگو»، مجموعهای از مقالات کوتاه او درمورد فمینیسم را باعنوانِ «آنچه مردان میخواهند برایم تشریح کنند!» را بهانتشار رساند که باعث رواج واژه ابتکاریِ «مردفهمکردن» در ادبیات و مطالعات جنسیتی شد. او خواهان اینبودکه بگوید زنان باید از پذیرش چنین لحن تحقیرآمیزی ازسویِ مردان پرهیز کنند و اجازه نگاه ازبالابهپائین نسبت به خود را به آنها ندهند؛ اما این نیز مانند بسیاری از مفاهیم دستخوش تغییراتی شد و جریانهای تندرو آنرا از مسیر اصلی خود خارج کردند؛ استفاده بیرویه از این واژه در جاهایی که حتی نیازی به کاربرد آن نبود و تعمیمش به جدلهای مردستیزانه بهجای نقدهای فمینیستی، آنرا تا حد یک
Ad hominem تقلیل داد (مغالطهای که در آن، از خصوصیات یک فرد، نتیجه گرفته میشود که استدلالی که او مطرح کردهاست، نادرست است)؛ موضوعی که برخلاف نظر «ربکا سولنیت» بود و حتی خودش بعدها چنین تعابیری را رد کرد و در مقالهای در سال 2015 توضیح داد: «زنان جوان بسیاری این واژه را به فرهنگ لغات خود افزودند و از آن برای سرکوب یک بحث استفاده کردند؛ اما منظورم ایننبودکه چنین رفتاری، یک نقص ذاتی برای مردان است؛ فقط میخواستم بگویم این، محل تلاقیِ داشتن و نداشتن اعتمادبهنفس است که متأسفانه در چالشهای جنسیتی و جدال تاریخیِ موضوع جداسازیهای جنسیتی هم نمود دارد؛ جاییکه زنان از اعتمادبهنفس لازم برخوردار نیستند و مردان فکر میکنند باید بدیهیات را نیز برایشان توضیح دهند. فعل Splain بیش از 200سال است که در ادبیات حضور دارد و از محاورات زبان انگلیسی کلاسیک میآید؛ یکجور تسلیمسازیِ کلامیست. من از بهکاربردن آن پرهیز میکنم. اگرچه آنرا ساختهام؛ اما دربارهاش تردید دارم. بهنظرم میرسد بیشتر معنی اینرا میدهد که مردها ذاتاً چنین نقصی دارند؛ بهجایآنکه اینطور معنی بدهد که بعضی از مردها چیزهاییکه نباید را توضیح میدهند و چیزهاییکه باید را نمیشنوند». او در TomDispatch بهتاریخِ آوریل 2008 نوشته بود: «به یک میهمانی دعوت بودم؛ مردی از میهمانها از من پرسید که تازگیها چیزی نوشتهام و من به کتابم River of Shadows اشاره کردم و داشتم برایش از شخصیت ادوارد مایبریج (عکاس انگلیسی که از موفقیتهایش میتوان به دستیابی به اولین کاربرد صفحه خشک، ساخت دستگاه زئوپراکسیسکوپ و دارابودن کاملترین بایگانی موجود از تصاویر حرکات حیوانات اشاره کرد) میگفتم که یکباره حرفم را قطع کرد و پرسید آیا شنیدهام تازهترین کتاب مایبریج قرار است منتشر شود؟ او اصلاً قصد نداشت به حرفهای من گوش کند یا چیزی درباره کتابم بداند؛ فقط میپرسید که حرفی زده باشد. حتی فکر نمیکرد که وقتی من درباره مایبریج نوشتهام، پس اطلاعاتی هم درباره او دارم! بعد کاشف بهعمل آمد که اصلاً مطالعهای دراینزمینهها هم ندارد. اینجا بود که آن واژه مردفهمکردن در ذهنم جرقه خورد». بهرغم اینها؛ بسیاری از زنان طرفدار «سولنیت» معتقدند که او حرف دل خیلیازآنها را میزند؛ اینکه زن در جامعه مردسالار، محکوم به سکوتکردن است. «ربکا» در بسط این اندیشه؛ البته بهشکل غیرافراطیِ خودش، معتقد است که نادیدهانگاریِ توان تفکر زنان، درادامه میتواند مانعی در احقاق حقوق آنان شود و اینشکل از سادهانگاریِ نظرات و آرای زنان، نتایجی خشونتبار نیز دارد که هزینههایی را به جوامع تحمیل کرده و میکند؛ تاجاییکه از آنها سلب «تخصص» حتی در حیطههایی میکند که نسبت به مردان، در آنها عالمتر هستند؛ مانند «بارداری»، «تجاوز»، «خشونتهای خانگی» و ... که در موارد قابلتوجهی، مردان در رأس امور برای اینموارد تصمیم میگیرند. یکی از تلاشهای «ربکا» در توانمندسازیِ زنان، بازآفرینی معنایی تازه از داستان کلاسیک «سیندرلا» بود؛ او Cinderella Liberator را برایناساس و بهشیوهای فمینیستی نوشت و دختری را در نسخه ویژه خود خلق کرد که رؤیاها و خواستههایش را برپایه آمدنِ شاهزادهای با اسب سفید بنا نمیکند. او برای انتقال اندیشههایش درایناثر که شبهرمانی انگیزشیست؛ سراغ تصویرسازیهای خاص «آرتور راکهام» که بهخاطر نقاشیهای گروتسکش برای کتب داستانیِ پریانی شهره بود، رفت. «ربکا» در اولین کتاب کودکش کوشید حالوهوای قدیمی داستان را با پیچشهایی جدید تغییر دهد و به دختران بگوید که برای تغییر هرچیزی باید از خود و تفکر خود شروع کنند. البته ویژگی عمده آثار او متمرکز بر وضعیت زنان در جامعه آمریکاست؛ اما همپوشانیِ بسیاریازموارد میتواند جنبه جهانشمولی به نظریات او بدهد. از جمله آثار «ربکا سولنیت» میتوان به «این داستان از آنِ کیست؟»، «نام صحیحشان را بخوان» (نامزد دریافت جایزه ملی کتاب سال ۲۰۱۸ و برنده سال ۲۰۱۸ جایزه ناداستان جشنواره کِرکِس)، «مادر تمام پرسشها»، «امید در تاریکی»، «نزدیکهای دوردست»، «نقشههایی برای گمشدن»، «رودخانه سایهها» (که بهخاطرش برنده کمکهزینه بنیاد گوگنهایم و جایزه حلقه منتقدان کتاب آمریکا در بخش نقد و جایزه ادبی لنن شد)، «پرسهدوستی: تاریخچه قدمزنی» و «خاطراتِ نیستیام» اشاره کرد. از او کتابهای «نقشههایی برای گمشدن» و «امید در تاریکی» در ایران منتشر شده است.