سه رفتار رایج بعد از پایان رابطه
بیخیال میشوید؟
هیچ اتفاقی نیفتاده! فقط عصبانی بوده و چیزی گفته! بهتر است زندگیام را مثل قبل ادامه بدهم. چند روز دیگر یادش میرود و دوباره همه چیز خوب میشود. برخی افراد میل فرد مقابل به جدایی را انكار میكنند و با نشنیده گرفتن خواسته او، زندگیشان را به همان شیوه قبلی ادامه میدهند. كسی كه جمله بالا را میگوید برای پاك كردن صورت مسئله، عصبانیت یا دیگر احساسات ناپایداری كه ممكن است در طرف مقابلش باشد را به عنوان توجیه خواستهاش مطرح میكند. چنین فردی در واقع از مكانیسمهای دفاعی برای مواجه نشدن با ضعفهای خود استفاده میكند. رفتار او چندان به انكار واقعیت شبیه نیست بلكه او اهمیت مسئله را انكار میكند. چنین واكنشی نشاندهنده درگیری فرد با خودش و با ترسهای خودش است؛ ترسهایی كه باعث میشود از آنچه در اطرافش در جریان است، فاصله بگیرد.
*چه عواقبی دارد؟ اضطرابهای شدید اولین هدیهای است كه انكار خواستههای همسرش برای او به ارمغان میآورد. كسی كه چیزی را نادیده میگیرد و ادامه میدهد در واقع آسیبهای ناشی از این رابطه بر زندگیاش را عمیقتر میكند. او دقیقا مثل یك التماس كننده به فرد مقابلش آزادی عمل میدهد و میدان تصمیمگیری برای ادامه زندگی را به او واگذار میكند. آدمها باید همیشه احساس كنند كه فرد مقابلشان اگر مهربانی یا گذشت میكند، خودش این رفتار را انتخاب كرده و هر زمان كه بخواهد میتواند از چنین رفتارهایی صرفنظر كند اما اگر این حس به فرد مقابل منتقل نشود و مهربانی یا گذشت به عنوان یك وظیفه تلقی شود، رابطه دو نفر هر روز آزاردهندهتر و یكسویهتر میشود.
پنهان میکنید؟
اتفاقی نیفتاده! دلیلی ندارد به این زودی موضوع را با خانوادهام و دیگران در میان بگذارم. حوصله قضاوت آدمها را ندارم و دلیلی برای نگران كردن دیگران نمیبینم. كم نیستند افرادی كه تا ماهها بعد از طلاق، روی اتفاقی كه افتاده سرپوش میگذارند و واقعیت را از دیگران پنهان میكنند. آنها در واقع نگران واكنشهای دیگران نیستند، بلكه توانایی مواجهه با موضوع و باور كردنش را ندارند. فردی كه چنین واقعیت مهمی را از دیگران پنهان میكند، خودش هم واقعیت زندگیاش را باور نكرده است. احساس شكست و طرد شدن آنقدر او را اذیت میكند كه نمیخواهد در مورد اتفاقی كه افتاده حتی صحبت كند و با آنچه در پیش رو دارد بهطور كامل مواجه شود. نگفتن به دیگران، نمود بیرونی نه گفتن به خود است و شكل شدید آن این است كه به خود بگوید هیچ اتفاقی نیفتاده است.
*چه عواقبی دارد؟ فردی كه این راه را در پیش میگیرد، در واقع میخواهد امكان بازسازی زندگی سابقش را باز بگذارد و به خیال خود پلهای پشت سرش را خراب نكند. او الگوی اضطرابی خیلی شدیدی را نمایش میدهد و ادامه این حالت میتواند بعدها بر جسم و روان او تاثیرات شدیدی بگذارد. درد بدن، به هم ریختن خواب و به هم ریختن محیط كاری از عواقب كوتاهمدت این رفتار است اما در بدترین شرایط، فرد تا مدتها هیچ كدام از این نشانهها را بروز نمیدهد و ماهها یا سالها بعد با مشكلات جسمانی شدید روبهرو میشود که احتمال بروز این حالات در خانمها بیشتر است.
لجبازی میکنید؟
گفتی طلاق! بله! باید هم طلاق بگیریم! نظر من هم همین است! همین فردا میرویم دادگاه و كار را تمام میكنیم. اصلا من مدتهاست به این اتفاق فكر میكنم و فقط از سر ترحم بوده كه موضوع را با تو در میان نمیگذاشتم. لجبازی یكی دیگر از واكنشهای رایج آدمهاست. چنین فردی با شنیدن یك كلمه در مورد طلاق، ماجرا را جدیتر از او پیگیری میكند و بدون آنكه به این موضوع فكر كند و در مورد آینده بعد از طلاق بیندیشید، تنها در عرض چند روز از همسرش جدا میشود. لجبازی نوعی واكنش به ترس درونیست. لجبازها آدمهای اجتنابی هستند كه برای رسیدن به آرامش، دورشدن را انتخاب میكنند. آنها اعتمادبهنفس پایینی دارند و نمیتوانند با موضوعات مهم زندگیشان واقعگرایانه روبهرو شوند.
*چه عواقبی دارد؟ همه این مشكلات از اضطراب درونی ریشــه میگیرد. وقتی اضطراب فرد شدید است، نمیتواند براساس موقعیت تصمیم بگیرد و به روشهای حل مسئله خودش كه متناسب با موقعیت نیست بازمیگردد. آرامشی كه از چنین تصمیمی حاصل میشود، آرامشی مقطعیست كه اثری از حل مسئله در آن دیده نمیشود اما اضطراب فرد را به شكل موقتی كاهش میدهد. پشیمانی جزئی حتمی از فرآیند روانیست كه لجبازها تجربه میكنند. چنین فردی یا پشیمانی را در خودآگاهش مشاهده میكند یا اینكه تا آخر عمر اثری از پشیمانی در خودآگاهش نمیبیند و فكر میكند زندگی راحتتری دارد اما حتی در این شرایط هم احساس آزاردهنده پشیمانی در ناخودآگاه او درجریان است و تنها خود اوست كه از آن بیخبر است. فردی كه از تصمیمش پشیمان نمیشود، هم مهربانی را بروز میدهد و هم خشم را. در چنین شخصی هیچكدام از این دو حس مخفی نمیشوند اما آدمهای پشیمانی كه اجتناب شدید را برای حل مسئله در پیش گرفتهاند، تنها احساسات منفی خود را به نمایش میگذارند و دركی واقعگرایانه از آنچه در درونشان میگذرد، ندارند.