املاء بنویس! انشاء ننویس!
تقدیم به همه معلمانی که عاشقانه و عالمانه، سودای ساختن ایرانی آباد و آزاد، از مسیر تربیت دانشآموزان و دانشجویانی خلاق، قلندر و سرکش، نوآور، متعهد و مسئول در سر دارند. من برای خلاصهکردن آموزشوپرورش (آپ) ما، در یک جمله مینویسم: «املاء بنویس! انشاء ننویس!» انشاء حتی اگر موضوعش همان جمله تکراری «علم بهتر است یا ثروت؟» باشد، عامل بهحرکتدرآوردن ذهن، خلاقیت و درگیرشدن با دوراهیهای بنیادی زندگیست. ابوالفضل بیهقی؛ بزرگ بیدلیل ننوشته است: «مرد آنگاه آگاه شود که نبشتن گیرد و بداند که پهنای کار چیست». انشاء در فرهنگ معین چنین معنی شده است: «آفریدن، بهوجودآوردن/ ۲. آغازکردن/ ۳. از خود چیزی گفتن/ 4. سخنپردازی»؛ آپ باید آفریدن و خلقکردن بیاموزد و دانشآموز خلاق و آفرینشگر شود. انشاء، آدمی را به ضرورت خلقکردن، فراتررفتن از زندگی روزمره، اندیشیدن به مفاهیم مهم نظیر آزادی، عدالت، انسانیت، اخلاق، حقیقت، دین، معنای زندگی و ... آگاه میکند. انشاءنوشتن، فراتر از سیاهکردن کاغذ است. انشاء، قدرتدادن به دانشآموز است. قدرت آنکه حرف متفاوتی بزند، جلوی جمع بایستد و بگوید که من اینگونه میاندیشم، خود را به داوری جمع بسپارد، وارد گفتوگو شود و همهچیز را بهچالش بکشد. رابطه قدرت افقی میشود. معلم گوینده نیست؛ شنونده است. زنگ املاء را اما بهخاطر بیاورید. هیچ ابداعی در آن نیست؛ کلماتی را که بهخاطر سپردهاید، تکرار میکنید؛ رونویسی. سرت را زیر میاندازی و به حرف معلم گوش و عین آنرا تکرار میکنی. املاء، جای نوآوری، خلاقیت و خوداظهاری و بروز شخصیت نیست. رابطه قدرت است. معلم املایت را تصحیح میکند، غلط میگیرد، گفتوگو هم نمیکند. خط میزند و نمره میدهد. املاء، رابطه قدرت است. معلم بالای سرت و معلم و دانشآموز هردو یکچیز را تکرار میکنند؛ آنچه در مرجعی بهنام «کتاب لغت» نوشته شده است؛ عین کتاب بنویس، همین! هرقدر املاء، تکرار مکررات است و رابطه قدرت؛ انشاء، تکثر و تنوع است و بالوپردادن به خیال تا فراتر برود از هرآنچه هست به هرآنچه دوست داری باشد یا خیال میکنی باید باشد. انشاء، دانشآموز را سرکشی میآموزد و املاء، رامبودن طلب میکند. هرقدر دراینباره بنویسم کم است. آموزشوپرورش ما هرقدر هم که در بند یک از فصل چهارم سند تحول بنیادین آموزشوپرورش، اهدافش برای تربیت انسان را ردیف کند، منطق رنگباختن زنگ انشاء و جایگاه نوشتن در آپ و پررنگی املاء و ساختار املاءدوست، بیشتر آشکار میشود. تضعیفکردن انشاء و پررنگکردن املاء و منطق املاءدوستی، دانشآموز را 12سال عمله بساط کنکور بارمیآورد. این 12سال فضیلتی ندارد؛ الا آمادگی برای رسیدن به کنکور و حالا چهارسالبعد هم فضیلتی ندارد؛ جز رفتن به کنکور کارشناسی ارشد و همینطور تا آخر. تستزدن همان املاءنوشتن است، نه انشاءکردن. انشاء، سرکشی و پرواز خیال میطلبد به فراسوی آنچه هست و املاء، منقاد و مطیع میطلبد و راضی به هرچه هست. املاءدوستی و انشاءگریزی، منطق قدرت است. آموزشوپرورش این منطق قدرت را لخت و عریان، قبیح و دریده، بازتولید میکند. مرگ زنگ انشاء و قوت املاء فقط یک نشانه است. آب توسعه، آزادی، دموکراسی، دینداری، وطندوستی، معنویت و معیشت از این املاءدوست و انشاءگریز گرم نمیشود. اگر هنوز باریکهای از خلاقیت، انساندوستی، اخلاق و فضائل در خروجیهای این آپ هست، کارکرد خانواده و قوتهای جامعه ایرانی و زحمت معلمانیست که همچنان سر به اطاعت کامل این نظم املاءدوست ننهادهاند. اوج تناقض آنجاست که نسل جدید خیال انشاءکردن دارد و املاءگریز؛ و جماعت سیاستگذار سودای املاءکردن دارد و انشاءگریز؛ بازی سرجمع صفر، هیچدرهیچ، سراسر خسران. دستآورد: عمر بربادرفته فرزندان خلایق و شکافی که عریضتر میشود.
محمد فاضلی