گفتوگو با خاطره محقق
علیرضا نیاکان
خاطره محقق؛ متولد ۱۳ اردیبهشتماه ۱۳۵۹ در اصفهان و عضو و مسئول روابطعمومی «انجمن ادبی ترنم باران» و نیز «عضو انجمن شیخ اشراق» است. او میگوید: «از کودکی رابطه تنگاتنگی بین من و قلم؛ گاه بهصورت نوشته و گاه بهصورت نقاشی وجود داشت. عضو فعال کانون پرورشی فکری کودکونوجوان بودم. برخی از آثارم درآنزمان موردتقدیر قرار گرفت و یکی از داستانهایم در سال ۱۳۷۲ عنوان مقام اول کشوری را دریافت کرد و در چندین مجله آنزمان بهچاپ رسید. بهدلایلی از ۱۵سالگی، بین من و قلمم وقفهای طولانی افتاد و باعث سکون فعالیتهای ادبی و ترک تحصیل من شد؛ اما همچنان گهگاهی نقاشی میکشیدم و مینوشتم». او ادامه داد: «مجدد از سال ۱۳۹۲ فعالیت ادبی من بهصورت نثرنویسی و دلنوشته و سپس سپید (شعر نو) آغاز شد. با حضور در انجمنهای ادبی اصفهان در قالب شعر کلاسیک، ابتدا بهصورت خودآموز و درادامه با رهنمودهای جناب محسن مهرآسا به رباعی و نهایتاً زیرنظر استاد بزرگوارم دکتر محمدابراهیم شایان؛ دبیر بخش آموزشی مجامع ادبی استان اصفهان، به طبعآزمایی در شعر کلاسیک در کنار شعر نو پرداختم». او که یک مجموعه سپید باعنوانِ «مرثیه دُرناها» را بهانتشار رسانده؛ در مجموعههایی مشترک نظیر «رباعیات رنگینکمان»، «راهیان شعر سپید معاصر»، «سپید سه نقطه»، «واژههای سرخ» و ... آثاری را دارد و اکنون درحالجمعآوری رباعیاتش برای چاپ است. او میگوید: «درزمینه نقاشی، از دوران کودکی و دوره نوجوانی بهصورت خودآموز با وسایل اولیه مشغول بودم؛ تااینکه در سال ۱۳۸۸ به نقاشی رنگ و روغن که جزو رؤیاهای کودکیام بود، پرداختم و باز بهصورت خودآموز دراینزمینه هنرآزمایی کردم؛ تااینکه در بین سالهای ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۴ در خدمت استاد محمدجواد سپهری بهصورت مقدماتی و نیمهتکمیلی مشغول نقاشی شدم و چون آموزشهای وی بهصورت خصوصی بود و هزینه گزافی را بر دوش خانواده تحمیل کرد، از ادامه آن منصرف شدم. ازآنزمان تابهحال تمام اوقات فراغتم، تلفیقی ناگسستنی بین نقاشی و شعر بوده و درحالحاضر زیرنظر استاد عزیزم بانو مسعوده یاوری بهصورت تکمیلی درزمینه نقاشی در یک مرکز دولتی مشغول هستم». او درباره اینکه چرا فرهنگ و هنر ما هنوز اقتصادی نشده است؟ گفت: «یاد مطلبی افتادم که بارهاوبارها از هنرمندان و شاعران مطرح شده است؛ اینکه ما هنرمندها، ما شاعرها فقیرترین افراد جامعه هستیم. متأسفانه در چرخه اقتصاد ما هنر بسیار مظلوم واقع شده است. ازاینرو، اکثر هنرمندانی که در شاخهای از هنر فعال هستند؛ یا به هنرهای دیگر گرایش پیدا میکنند یا برای رفع امورات اقتصادی، مشغول فعالیت غیرهنری میشوند؛ چهبسا شغلی که برحسب نیاز برمیگزینند، با روحیه آنها سازگار نبوده و باتوجهبهاینکه یک هنرمند دارای روحیهای فوقالعاده احساسیست، سرخورده و منزوی شود. البته برخی از آثار هنرمندانی که تنها بهصورت نامی مطرح شده است، جایگاه ویژهای کسب میکند و در فلان نمایشگاه و گالریهای خصوصی یا خارجی و افرادی لزوماً بهخاطر شاخصبودن و نه ارزش هنری اثر، آنرا خریداری و مبلغ هنگفتی برای آن میپردازند. بهنظرم یکی از دلایل اقتصادینشدن هنر در جامعه ما، کمبینی نسبت به هنر است که افراد انگشتشماری، با ذهنی آگاه نسبت به هنر و خرید آن اقدام میکنند». او گفت: «باتوجهبهاینکه هنر از تاریخ ما ریشه گرفته است و باید در حفظ و اعتلای آن کوشا بود، حمایت از اینمهم را وظیفه دولت میدانم. پیشنهاد من برای اقتصاد هنر برای دولت، ایجاد و توسعه و تقویت مکانهای آموزشی دولتی و بهرهمندی از اساتید مجرب در چرخه اقتصاد هنر است که بااینامر آموزشهای خصوصی در فضایی کاملاً نامطلوب با هزینههای سرسامآور کمتر و بار سنگین هزینههای سنگین آموزش خصوصی از دوش هنرجو برداشته شود. پیشنهاد دیگر اینکه گالریها و نمایشگاههایی گروهی با هدف ارائه و فروش آثار هنرمندان از سمت دولت دراختیار این عزیزان قرار بگیرد و گاه سهمیهای بهصورت برگزاری نمایشگاه فردی به هنرمند اختصاص داده شود». او درباره فضای نقد آثار ادبی هنری نیز گفت: «باتوجهبهاینکه خودم در فضای ادبی فعالیت دارم، فضای نقد آثار را بهطورکلی مناسب نمیبینم. متأسفانه نقد نابجا از سمت اشخاصی که در موقعیت نقد ادبی نیستند، در جامعه ادبی اینزمان بهوفور دیده میشود. اکثر منتقدین، مطالعات آکادمیک دراینحوزه را ندارند و تنها نظر شخصی خود را بیان میکنند. بارها در جلسات و انجمنهایی حضور داشتم که شعری بهنقد گذاشته میشود و جالباینکه هیچیک از منتقدین، یک نظر واحد را مطرح نمیکنند؛ گویا هرکس بهدنبال موردی میگردد تا نقد او را نسبت به دیگران مجزا کند. بهنظرم تجزیهوتحلیل یک اثر هنری یا ادبی، نیازمند نقد منتقدینیست که مطالعات و مدرکی دراینزمینه داشته باشند و درمواردیکه اشاره میکند، پرهیز از جناحداری، واقعبینی، دید کارشناسانه و قدری رکگویی بهدوراز سرکوبکردنِ اثر را لحاظ کند تا مؤلف یا هنرمند دچار سردرگمی نشود». او به جوانان علاقهمند به کارهای هنری توصیه کرد: «استدعا دارم که پا در مسیر گذاشته و استعدادهای خود را در هر شاخهای از هنر شکوفا کنند. این مسیر، همه زیبایی و معنویت و آرامش است و جامعه امروز، مستلزم وجود افرادیست که آرامش را ابتدا در خود بهینهسازی و درنهایت، با هنرشان به افراد جامعه منتقل کنند. توصیهای که دارم اینکه هیچگاه هنر خود را دستخوش شهرت و غرور نکنند که این، آفت جامعه هنری امروز است».