پری‌ناز ایزدیار؛ حرکت در متن موفقیت؛ نه در حاشیه شهرت

مصطفی رفعت

«مثل یک کابوس»، «یک مرد، یک شهر»، «ماه در سایه»، «همان‌روز»، «گوربه‌گور»، «فال قهوه» و «در امتداد شهر» را اگر دوباره به‌تماشا بنشینیم، در میان انبوه بازیگرانشان که بعضاً در زمان پخش این آثار اسم‌ورسمی هم داشته و دارند، به چهره‌ای برمی‌خوریم که شاید این‌روزها از یکسری از آن‌ها نیز محبوب‌تر و معروف‌تر شده است؛ «پری‌ناز ایزدیار» (که البته گاه «پری‌ناز» نیز نوشته‌اند). بی‌شک اولین واکنش با دیدن او دراین‌کارها این‌است‌که «مگه اینجا هم بازی می‌کرد؟» کشف‌شدن، از ویژگی‌های خاصِ شهرت است. آدم‌معروف‌ها بعدازآنکه شهرتشان فراگیر شد، تبدیل می‌شوند به چهره‌های آشنا؛ آن‌قدر آشنا که رد کوچک‌ترین و کوتاه‌ترین حضورشان را نیز می‌شود رصد کرد و از این کشف دوباره، لذت برد. عناوینی که در ابتدای متن، نام بردیم، همگی آثاری هستند که هم افراد نام‌آشنا ساخته‌اند: شهرام شاه‌حسینی، حسن هدایت، سعید ابراهیمی‌فر، علیرضا امینی، بهرنگ توفیقی، فرزاد مؤتمن و علی عطشانی؛ و هم در بعضی‌ازآن‌ها نقش ایزدیار، پررنگ و قابل‌اعتنا بود. بااین‌حال، چون در زمانی پخش شدند که «او» هنوز مطرح نبود، کنجکاویِ مخاطب را نیز برنمی‌انگیخت؛ حتی وقتی در فیلم سینماییِ پرفروش و موفق «ورود آقایان ممنوع» ساخته رامبد جوان ظاهر شد نیز کسی او را آن‌قدرها بجا نیاورد؛ تااینکه علیرضا افخمی با سپردن نقش یک «روح» در «پنج‌کیلومتر تا بهشت» از راه رسید؛ سریالی مناسبتی که در ماه رمضان سال ۱۳۹۰ از شبکه سوم سیما پخش شد و به‌عنوان دومین کار افخمی درزمینه ماورائی مانند «او یک فرشته بود» به محبوبیتی مثال‌زدنی دست یافت ...

اگر بخواهیم نقطه آغازی بر شهرت پری‌ناز ایزدیار بگذاریم، می‌توانیم سال 90 را انتخاب کنیم؛ ساخت و پخش سریال‌های «پنج‌کیلومتر تا بهشت» و «زمانه» بانضمام فیلم سینمایی «ورود آقایان ممنوع» کمک کرد تا او از قالب دختری‌که در تله‌فیلم‌های متعدد حضور یافت و به‌رغم توانایی‌هایش؛ آن‌چنان دیده نشد، فاصله گرفته و وارد جریانی تازه شود: تجربه جدی‌ترِ سینما برای استعدادی که به‌سمت شکوفایی قدم برمی‌دارد. خودش می‌گوید: «سعی کرده‌ام دراین‌سال‌ها آهسته‌وپیوسته جلو بروم. اگر بعدازآنکه کارهایی مانند پنج‌کیلومتر تا بهشت یا زمانه با استقبال روبه‌رو شدند؛ که به‌دنبال آن‌ها پیشنهادهای کاری‌ام افزایش یافتند، هرکاری می‌خواستم، قبول کنم، سوءاستفاده از موقعیتی بود که برایم ایجاد شده بود؛ ضمن‌آنکه اصلاً دلم نمی‌خواست به اعتبارم که دراین‌سال‌ها به‌سختی به‌دست آورده‌ام، آسیب بزنم. به‌نظرم پرکاری، مزیت نیست. ترجیحم این است کارهایی را بازی کنم که دوست دارم و برای آن‌ها سرم را باافتخار بالا نگه دارم». فیلم‌های «خط ویژه» مصطفی کیایی، «استخر» اسماعیل فلاح‌پور، «360درجه» سام قریبیان و «این سیب هم برای تو» سیروس الوند گام‌هایی بودند که او را هرچه‌بیشتر برای رسیدن به سکوی پرتابش آماده کردند. حسن فتحی که در سریال تلویزیونیِ «زمانه» با او کاری کرده بود، این‌بار در قالب یک پروژه نمایش خانگی به‌نام «شهرزاد» او را به‌خدمت گرفت و «شیرین دیوان‌سالار» به یکی از محبوب‌ترین شخصیت‌های این‌مجموعه که دو فصل دیگر در سال‌های 95 و 96 نیز ادامه یافت، تبدیل شد؛ دخترِ مغرورِ «بزرگ‌آقا» (علی نصیریان) که با پسرعمویش «قباد» (شهاب حسینی) ازدواج کرده؛ درحالی‌که «قباد» میلی به او ندارد. آن‌ها بچه‌دار نمی‌شوند و دائم سر اینکه چه‌کسی مشکل دارد و بچه‌دار نمی‌شود، با هم دعوا می‌کنند. «بزرگ‌آقا» که احتیاج به وارث دارد، تصمیم می‌گیرد برای دامادش «قباد»، زن بگیرد تا ببیند مشکل از کیست؛ و البته پس‌ازخود، وارثی داشته باشد ... ناگفته پیداست که این قصه چگونه می‌تواند دل مخاطب ایرانی را ببرد. همان‌سال سعید روستایی از او کنار گروه بازیگران توانمندش پیمان معادی، نوید محمدزاده، شبنم مقدمی و ریما رامین‌فر؛ استفاده کرد تا درام اجتماعی‌اش؛ «ابد و یک‌روز» ساخته شود. خانواده‌ای از پایین‌شهر درگیر اعتیاد، فقر، بیکاری و روابط عاطفی، درپیِ رهایی از این مشکلات، مراسم ازدواج دختر خانواده «سمیه» (ایزدیار) را درپیش دارند که مشخص می‌شود این واقعه تحمیلی قرار است، ضامن خوشبختی همه‌شان شود. فیلم، در زمان نمایش موردتوجه عموم مردم (فروش 11میلیاردی) و منتقدان قرار گرفت و توانست نُه سیمرغ بلورین (هفت سیمرغ در بخش اصلی و دو سیمرغ بهترین فیلم و بهترین کارگردانی در بخش نگاه نو) را از سی‌وچهارمین جشنواره فیلم فجر به‌دست آورد؛‌ ازجمله جایزه بهترین بازیگر زن که نصیب ایزدیار شد و ... جهش اول او رقم خورد. دومین حضور قدرتمند او در سینما بعدازآن، در فیلم «ویلایی‌ها» رخ داد؛ قصه خانواده‌های فرماندهان سپاه و ارتش در سال ۱۳۶۵ در یک شهرک نظامی. این اولین ساخته سینماییِ منیر قیدی، دریافت تندیس «جشن حافظ» را برای ایزدیار به‌همراه داشت. سال بعد، او در «تابستان داغ» ابراهیم ایرج‌زاد به ایفای نقش پرداخت؛ کنار علی مصفا و در نقش زنی‌که هنگام طلاق نمی‌تواند دختر شش‌ساله‌اش را از شوهرش بگیرد؛ پس زندگی‌اش را جمع می‌کند و بی‌اطلاع شوهر، به گوشه‌ای از شهر پناه می‌برد ... . اقبال کارکردن با کارگردانان فیلم‌اولی برای ایزدیار همچنان ادامه داشت و او به‌واسطه ایفای نقش دراین‌فیلم باردیگر نامزد دریافت سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر شد؛ اما این‌بار ماجرا تنها به نامزدی ختم شد و درعوض، نخستین جایزه بین‌المللی او در شانزدهمین فستیوال بین‌المللی داکا ثبت شد. ایزدیار در سال 97 در دو فیلم به ایفای نقش پرداخت که هردو بسیار مورداقبال قرار گرفتند. او باردیگر با سعید روستایی و نوید محمدزاده را در «متری شیش‌ونیم» همکاری کرد؛ هرچندکه به‌اندازه «ابد و یک‌روز» نقشش اثرگذار نبود؛ اما در آن دیده شد. پس‌ازآن باز همکاری با محمدزاده را تکرار کرد؛ این‌بار در «سرخ‌پوست» به‌کارگردانی نیما جاویدی که هردو فیلم در سی‌وهفتمین‌دوره جشنواره فیلم فجر درخشیدند و بیشترین جوایز را ازآن‌خود کردند و جزو 10 اثر پرفروش سال 98 شناخته شدند. ایزدیار سال 97 را با بازی در فیلم «لتیان» به‌کارگردانی علی تیموری به‌پایان رساند. او دراین‌سال‌ها به‌جز کار در شبکه نمایش خانگی، حضور تلویزیونیِ دیگری نداشت؛ در مصاحبه‌ای درتوضیح این‌اقدام گفته بود: «از تلویزیون فاصله نگرفته‌ام. کارهایی در تلویزیون داشتم که آثار موفق و موجهی بودند؛ به‌ویژه بعد از سریال زمانه و کار با آقای حسن فتحی به‌نوعی سطح توقع خودم هم از کار بالا رفت؛ برای‌همین دلم نمی‌خواهد هر سریالی را بازی کنم. وقتی می‌دیدم ایشان سر کار با چه دقت و وسواسی برای هر پلان انرژی می‌گذارند، کار برایشان مهم بود و به‌اصطلاح به کار آب نمی‌بستند، دلم می‌خواست با کارگردانی کار کنم که همین ویژگی‌های را داشته باشد. اگر پیشنهادی باشد که هم کار مناسبی باشد و هم کارگردانش سطح درک کاری‌اش خوب باشد، حتماً خواهم پذیرفت. دوست ندارم از سطح کارهایی‌که داشتم، عقب‌گرد کنم». شاید البته او با «شهرزاد» که به‌نوعی مجموعه‌ای برای پخش از تلویزیون درنظر گرفته شده بود، بازگشت به قاب کوچک را عملی کرد. او در سال 98 در فیلم‌های «مغز استخوان» حمیدرضا قربانی و «سه کام حبس» سامان سالور بازی کرد و در یک نظرسنجی؛ به‌عنوان «بهترین بازیگر زن سینمای ایران در سال 1398 معرفی شد». او این‌روزها با سریال «جیران» بازهم با فتحی کار کرده و باز در جلب مخاطب بسیارموفق عمل کرده‌اند. او می‌گوید: «من هیچ دوره آکادمیکی در بازیگری ندیده‌ام و به‌تجربه سر صحنه کارها یاد گرفته‌ام و به‌جرئت می‌گویم بزرگ‌ترین استادم تااین‌تاریخ ایشان بودند؛ چه سر سریال زمانه که ۱۱ماه طول کشید و چه در کار شهرزاد که هشت‌ماه مشغول کار بودم (سریِ اول) و مدتی طولانی بود، نکته‌های بسیاری از ایشان یاد گرفتم. وجود چنین شخصی، وسواس کاری را بالا می‌برد؛ حتی بعد از مجموعه زمانه از من خواستند در هرکاری بازی نکنم. من، هم به ایشان و هم به خودم قول دادم برای کارم ارزش قائل شوم و در کارهای مطرحی که اسم دارند، کار کنم. گاهی با کارگردان‌های فیلم‌اولی کار می‌کنید که از آن‌ها هم چیزهای بسیاری می‌آموزید. برای خود من، اول قصه و نقش اولویت دارد و بعد کارگردان». درباره بازیگرشدنش می‌گوید: «از کودکی بازیگری را به‌شدت دوست داشتم. درست است که مثل هرکس دیگری شهرت را دوست داشته و دارم؛ اما برایم اصل نبود؛ ضمناً حالا برایم تاحدودی عادی شده؛ یعنی فکر کنم برای همه آن‌هاکه بازی می‌کنند، بعدازمدتی عادی می‌شود و چه‌بسا بعضی‌ها بخواهند این‌مقوله کمتر شود تا دوباره خلوت خودشان را داشته باشند».
عکس: رومینا پرتو

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه