رابطه رشد GDP با شادمانی جامعه
سید محسن طباطبایی مزدآبادی بااشارهبهاینکه ارتباط بین اقتصاد رشدیافته با ادراک خوشبختی یک ارتباط قویست، گفت: این ارتباط مخصوصاً در جوامع کمترتوسعهیافته قویتر و پررنگتر بهنظر میرسد اما وقتی بهصورت طولی موردمطالعه قرار میگیرد این ارتباط کمی پیچیدهتر و کمرنگتر میشود. وی دراینخصوص گفت: بهعنوانمثال طی چهاردههاخیر اگر تولید ناخالص داخلی بهعنوان یک شاخص توسعه و ثروت درنظر گرفته شود رشد قابل قبولی داشته است، اما متأسفانه طی اینمدت احساس رضایت از زندگی و احساس خوشبختی رشد چندانی نداشته است؛ هرچندکه در برخی مطالعات ممکن است رابطه معناداری بین این دو متغیر مشاهده شده باشد. این مدرس دانشگاه ادامه داد: طی بررسیهای طولی که درمورد ارتباط تولید ناخالص داخلی با احساس خوشبختی مردم طی سالهای 1964 تا 1956 میلادی و سپس تا 1967 انجام شد میزان تولید ناخالص داخلی با احساس شادکامی مردم درارتباط بود اما پس از 1970 این ارتباط کمرنگ شد و تاحدودی میتوان گفت ارتباط معناداری وجود نداشت. بهگزارش ایسنا (سال 1396)؛ وی بااشارهبهاینکه تجزیهوتحلیل دادههای حاصل از پژوهش در کشورهایی با اقتصادهای مختلف نشان میدهد که ارتباط بین ثروت و تولید ناخالص داخلی با خوشبختی و احساس رضایت از زندگی یک الزام نیست و هیچ شواهد قاطعی وجود ندارد که نرخ رشد اقتصادی بالاتر با احساس خوشبختی بالاتر همراه باشد یادآور شد: دوبرابرشدن نرخ رشد اقتصادی بهمعنای دوبرابرشدن خوشبختی و احساس رفاه ذهنی و رضایت از زندگی نیست، هرچندکه در کوتاهمدت و در دوران گذار ممکن است ارتباطی بین این دو وجود داشته باشد و پژوهشهایی هم اینمسئله را تائید کنند، اما این ارتباط در بلندمدت حتی میتواند نزولی باشد. وی به تجربه کشور چین دراینرابطه اشاره کرد و گفت: اینکشور طی دودههاخیر دارای یک رشد اقتصادی بسیار مثبت و صعودی بوده است و تولید ناخالص داخلی آن در مقیاس جهانی موفق و در صنعت خودروسازی به یک کشور پیشرو تبدیل شده اما رضایت از زندگی و احساس خوشبختی ادراکشده توسط مردمان اینکشور رشد زیادی نداشته است. طباطبایی ادامه داد: آکادمی علوم اجتماعی آمریکا در سال 2011 طی تجزیهوتحلیل شش نظرسنجی بهایننتیجه رسید که رشد اقتصادی نمیتواند ضامن احساس خوشبختی باشد، زیرا انتظار میرفت حالکه طی دودههاخیر درآمد سالانه واقعی چهاربرابر افزایش یافته است، بههماننسبت یا حتی کمیکمتر، احساس خوشبختی ادراکشده نیز رشد داشته باشد، اما طی نظرسنجیهای بهعملآمده هیچ افزایش قابلتوجهی که انتظار میرفت اتفاق نیفتاد. وی گفت: در پژوهشی که در 17 کشور توسعهیافته، 9کشور درحالتوسعه، 11 کشور درحالگذار ، 17 کشور آمریکایلاتین و کشور چین انجام شد مشاهده شد که ارتباط بین ثروت و اقتصاد رشدیافته با میزان ادراک خوشبختی مثبت است ولی هر چه زمان بیشتر سپری میشود این ارتباط منفی و تاحدودی مبهم میشود. او بابیاناینکه مطالعات علمی اندکی راجع به ارتباط بین وضعیت اقتصادی بد، بیکاری و رکود با احساس ناامیدی و عدم احساس خوشبختی انجام شده است و دادههای اندکی دراینزمینه وجود دارد، گفت: احساس خوشبختی و رفاه ذهنی، سازههای پیچیده هستند که نمیتوان آنها را با یک متغیر سنجید و تبیین کرد بلکه همانند سایر ویژگیهای انسانی دارای ابعاد گستردهای هستند که لازم است بهصورت کلی موردبررسی قرار گیرند. نائب رئیس انجمن علمی اقتصاد شهری ایران تأکید کرد: اقتصاد، ثروت و پول شاید بتوانند انسان را از رنج نجات دهند و بهعنوان یک مفروضه بسیارمهم، حیاتی، تأثیرگذار و کلیدی در احساس رضایت انسانها عمل کنند اما هیچ داده و پشتوانه علمی وجود ندارد که نشان دهد اینعوامل میتوانند باعث خوشبختی انسان شوند. وی درپایان گفت: آنچه مشخص بهنظر میرسد ایناستکه براساس مطالب ذکرشده میتوان نتیجهگیری کرد که باید تلاش شود اقتصاد در مسیری قرار گیرد که بتواند با ایجاد یک رفاه عمومی باعث آرامش محیط زندگی فرد شود و این امنیت، آرامش و رفاه عمومی منتقلشده به فرد، بتواند احساس رفاه ذهنی و احساس خوشبختی را ایجاد کند.