مسئولیت «من» در جنگ روایتها
تهاجم رژیم صهیونیستی، تنها یک حمله تهاجم نظامی نبود؛ بلکه به مرزهای فرهنگی و رسانهای کشور تاختند تا مردم را سردرگم کرده و ازاینمسیر برای رسیدن به اهداف پوشالی خود بهره ببرند اما ایرانیان مسئولیت خود را بازشناسی کرده و با سلاح آگاهی به مقابله برخاستند.
معصومه نیکنام: در آن شرایطی که همهچیز بهیکباره اتفاق افتاد، از تهاجم نظامی و رسانهای رژیم صهیونیستی آنهم بهکمک شبکهای از رسانهها بهویژه «ایراناینترنشنال»، مردم چه باید میکردند؟ باید به کدام ریسمان رسانه متوسل میشدند تا دچار سردرگمی نشوند؟ آنهم در برابر دشمنی که وفاق ملی را هدف قرار داده بود و از هیچ کوششی برای برهمزدن این وفاق دریغ نمیکرد. درحالیکه بسیاری از جوانان دهه 70 و 80، جنگ را تجربه نکرده بودند و نمیدانستند دراینشرایط چه باید کرد؟ امین متولد ۱۳۷۸، از تهاجم ۱۲روزه صهیونیستها و دفاع دلاورمردان از مرزهای کشور میگوید: شبکه اینترنشنال یکثانیه بهخود استراحت نداد؛ تنها هدفش ترساندن مردم و نشاندادن جوی وحشتناک ازاینفضا بود. درست که جنگ ترسناک است و ما تجربهای از جنگ نداشتیم اما وقتی متوجه شدیم هدفشان چیست، بهخود آمدیم. اینجا وطن من است؛ جاییکه بهدنیا آمدم و با هوایش نفس کشیدم؛ جاییکه مادر، پدر و خواهرانم زندگی میکنند. جاییکه همسایههای مهربانم زندگی میکنند؛ بهخود گفتم باید دراینشرایط هرکاری از دستم برمیآید انجام دهم؛ شغلم آزاد است و با موتور سرکار میروم؛ در مدتی که تهران درگیر حملات صهیونیستها بود به همسایههای مسن کمک کردم. پیرزنی در همسایگی ما زندگی میکند، کسی را نداشت و بچههایش خارجازکشور بودند؛ به او سر میزدم و کارهای خانهاش را انجام میداد. خانوادهام قصد داشتند از تهران خارج شوند اما دلم نمیآمد پیرزن را دراینشرایط تنها بگذارم؛ بههمینخاطر خانوادهام در تهران ماندند. رضا دهه هشتادی نیز میگوید: وفاق ملی ایناستکه هرکسی وظیفه انسانی خود را بداند و در حد توانش کاری انجام دهد. من دوستانی داشتم که درحد بضاعت کارهای بزرگ انجام دادند؛ یکی یکماه از مستأجرش کرایه نگرفت؛ یکی دو خودرو، داشت، یکی را دراختیار کسی گذاشت که خودرو نداشت تا خانوادهاش را از تهران خارج کند. باید دولتمردان قدر این مردم را بدانند و تلاش کنند تا اعتماد اجتماعی و سیاسی مردم افزایش یابد. سارا دهه هشتادی است اما نگاه عمیق سیاسی و اجتماعی به مسائل پیرامون خود دارد و میگوید: دهه هشتادیها دوست دارند دیده شوند؛ خواست و نیاز آنها دغدغه مسئولان کشور باشد. آنها جنگ را تجربه کردند و اکنون قدر کشور خود را میدانند؛ گویا این جنگ سبب شده همه یکدیگر را دوست داشته باشند و بدانند که در برابر یکدیگر چه وظایفی برعهده دارند؛ از مسئولان گرفته تا شهروندان، اینکه منِ شهروند باید در موقعیت جنگی، حساسیتها را بشناسم؛ چه بسیار افرادی را میدیدم که از ساختمانهای آسیبدیده عکس گرفته یا مشخصات آنرا در فضای مجازی قرار دادند؛ مگر نمیدانستند موردتهاجم سایبری قرار گرفتهایم و گرفتن عکس و ارسال مشخصات بهضرر همه ماست؟ ازسویدیگر مسئولان نیز باید بدانند درمقابل ما جوانان چه وظایفی بهعهده دارند؛ امیدوارم جنگ فرصت خوبی باشد تا یکدیگر را بیشتر دوست داشته باشیم و به خواستههای یکدیگر احترام بگذاریم؛ امیدوارم فرصتی فراهم شود مسئولان بهفکر جوانان باشند و ما را از خودشان بدانند. یکی از شهروندان تهرانی که سنی از او گذشته و جنگ ایران و عراق را دیده، از حالوهوای مردم میگوید: اینکه عدهای بهفکر خود بودند و عدهای به دیگران فکر میکردند. او ادامه میدهد: آتشبس اعلام شد اما در این ۱۲روز خیلی درس گرفتیم؛ اینکه اگر کنار هم نباشیم؛ غافله را میبازیم؛ پیروزی درگرو اتحاد است؛ لازمه اتحاد نیز وظیفهشناسی و مسئولیت است؛ اینکه هرکسی خود را در برابر دیگری مسئول بداند نهاینکه در برابر دیگران بیتفاوت باشد. یکی از همسایههای ما دراینشرایط به شمال رفت، بدوناینکه به کسی چیزی بگوید؛ در یکی از اینروزها به ناگاه با من تماس گرفت و گفت؛ فلانی؛ شنیدم ساختمانمان دراثر برخورد پهپاد آسیب دیده، خانه ما آسیبی ندیده؟ با مهربانی گفتم نه، خانه شما سر جایش است اما فکر کردم زنگ زدهای حال ما را بپرسی که آیا ما آسیبی دیدهایم یا نه؟ این جنگ چهره واقعی آدمهای اطرافمان را نشان داد و به من با ۷۰سال سن آموخت که باید همه را دوست داشته باشم. حسین طالبزاده؛ مدرس دانشگاه درمورد مسئولیت شهروندی در شرایط بحرانی و جنگی میگوید: در شرایط پیچیده و ناپایدار منطقهای که ایران در کانون تحولات امنیتی، سیاسی و رسانهای قرار دارد، مسئولیت شهروندی دیگر فقط به مشارکت انتخاباتی یا رعایت قوانین محدود نمیشود؛ درایندوره، اصلیترین مسئولیت شهروندی، فهم دقیق وضعیت، تقویت گفتوگوی درونزا و ایستادن بر مرز عقلانیت و تعهد اجتماعی است. شهروند ایرانی باید با عبور از دام افراط، بیتفاوتی و انفعال، نقش فعالش را در فضای عمومی بازتعریف کند. آنچه از ما خواسته میشود، حضور مسئولانه در روایتسازیهای ملی، پرهیز از دامنزدن به شکافهای اجتماعی و تلاش برای حفظ امید و اعتماد اجتماعی است. اگر این مثلث آگاهی، همدلی و مسئولیتپذیری در زندگی روزمره ما جاری شود، کشور میتواند از گردنههای تاریخی عبور کند. وی همچنین به گروههای مرجع مؤثر و نقش آنها در منافع ملی و حیات سیاسی و مدنی اشاره میکند و میگوید: در موقعیت کنونی، بیشازهرزمان، کشور به صدای روشن و شفاف گروههای مرجع نیاز دارد؛ گروههایی همچون معلمان، استادان دانشگاه، روزنامهنگاران، هنرمندان متعهد، روحانیون آگاه و کنشگران مدنی. اینگروهها در شرایط بحرانی، نقش پلی میان حاکمیت و جامعه را ایفا میکنند و میتوانند هم از سقوط سرمایه اجتماعی جلوگیری و هم انرژی گفتوگوی ملی را احیا کنند. نکته مهم ایناستکه کارکرد اینگروهها باید فراتر از اطلاعرسانی یا جهتدهی سیاسی باشد. امروز وظیفه آنها بازسازی اعتماد اجتماعی، سادهسازی پیچیدگیها برای مردم و روایت واقعبینانه اما امیدبخش از آینده ایران است. درواقع، آنها نگهبانان نرم امنیت ملی هستند نه ابزار نظامی. طالبزاده بااشارهبه حفظ همبستگی ملی و انسجام اجتماعی در برابر تهدیدهای خارجی و خطرات درونی، ادامه میدهد: انسجام اجتماعی، مفهومی فقط اخلاقی یا شعاری نیست؛ یک سرمایه استراتژیک است که کشورها در بزنگاهها به آن تکیه میکنند. این انسجام نه از بالا قابل تزریق است و نهفقط با خواست سیاسی محقق میشود. همبستگی ملی وقتی شکل میگیرد که عدالت، شفافیت، مشارکت و صداقت در ارتباطات سیاسی و فرهنگی حضور داشته باشد. تهدیدهای خارجی، با وجود اهمیتشان، اغلب بهانهای هستند برای بازاندیشی در ریشه درونی ضعف، تبعیضهای ساختاری، شکافهای نسلی و بیاعتمادی نهادی. مقابله با این خطرات، نیازمند صدایی ملی است که نه تکصدایی باشد و نه آشفته. رسانهها، نظام آموزشی و نهادهای اجتماعی باید ظرفیت شنیدن متقابل و بازتعریف گفتوگو را احیا کنند. همبستگی ملی، نه در سایه اجبار بلکه در بستر گفتوگوی مداوم، نقد دلسوزانه و امید مشترک به فردای ایران شکل میگیرد. این مدرس دانشگاه تأکید میکند: تمامیت ارضی، فقط یک مرز جغرافیایی نیست؛ یک مرز فرهنگی، تاریخی و هویتی است که حافظ پیکره ملی ماست. این سرزمین، حاصل پیوستهای عمیق تمدنی و زیستجهان مشترک اقوام، ادیان و فرهنگهای متنوعی است که درکنارهم مفهوم «ایران» را ساختهاند. هرگونه خدشه به این تمامیت، نهفقط تهدیدی برای امنیت ملی که ضربهای به حافظه جمعی و همبستگی دیرینه ملت ایران است. دراینمیان باید گفت که عزت ملی یعنی ملت احساس کند که شنیده میشود، به او احترام گذاشته میشود و توان ساختن آینده را دارد. این احساس، پشتوانه روانی دفاع ملی و ریشه فرهنگی وحدت است. حفظ ایران، یعنی هم پاسداشت خاک و هم حفظ کرامت مردمیکه این سرزمین را خانه خود میدانند. اصلیترین مسئولیت شهروندی ایناستکه هر شهروندی حلقهای از زنجیره سلاح رسانه دشمن نشود. اخبار خام، یکطرفه و بدون تفسیر و تحلیل را بهویژه از رسانههای فارسیزبان که حتی استودیوی آنها در خاک طرف مقابل قرار دارد، دنبال نکنند. مؤثرترین و حیاتیترین شریان جامعه، زنجیره تولید و عرضه در امور غذا، انرژی و نیازهای زندگی عموم مردم است که مسئولیتی مهم و خطیر همچون پدافندهای دفاعی برعهده آنهاست زیرا رکن اصلی استراتژی صهیونیستها، القای بحرانهای ثانویه و اختلال در نظم زندگی عادی است تا ازاینطریق به اهداف خود برسند. بررسی تاریخ شفاهی و متون مکتوب در حوزه مخاصمات بینالمللی گویای ایناستکه ملت ایران با وجود همه اختلافها در نظر و سلیقه در مسائل مختلف کشور، به تمامیت ارضی خود همواره نگاهی حماسی و اساطیری همچون یک خط قرمز غیرقابلجبران داشته و هرگز نظر مساعدی به خارجیها ولو با شعارهای زیبا نداشته و نخواهند داشت. ایرنا