آیا علم می‌تواند داور بی‌طرف حقیقت باشد؟

علم یکی از معدود حوزه‌های تلاش بشری است که انتظار می‌رود بی‌طرف، موشکاف و دقیق باشد و کار خود را فارغ از قیود مذهبی و سیاسی انجام دهد. دانشمندان وظیفه دارند پیامدها و کاربردهای احتمالی کارشان را ارزیابی کنند و در قبال افرادی‌که متأثر از پژوهش‌های آن‌ها هستند مسئول باشند. ولی آیا واقعاً می‌توان علم را فارغ از «تفسیر» و «ارزش‌گذاری» دانست و قضاوت‌های اخلاقی را از آن دور کرد؟ و حتی اگر پاسخ دراین‌مورد مثبت باشد، آیا ممکن است برداشت‌های خودِ ما از یافته‌های علمی آلوده به سوگیری‌های ارزشی نباشد؟

شراره توکلی: ما خواسته‌های زیادی از دانشمندان داریم. آن‌ها باید بی‌طرف، موشکاف و دقیق باشند و کار خود را فارغ از قیود مذهبی و سیاسی انجام دهند. معدودی از دیگر حوزه‌های تلاش بشری هستند که انتظار می‌رود از خطای انسانی مصون باشند یا براساس این مصونیت ارزش‌گذاری می‌شوند. درعین‌حال، دانشمندان وظیفه دارند که پیامدها و کاربردهای احتمالی کار خود را بررسی و ارزیابی کنند و برای حفظ اعتماد عمومی نسبت به سیستم کلی دانش مسئولانه عمل کنند. این فشار سنگین را دانشمندان قاعدتاً امروزه به‌شدت احساس می‌کنند، چراکه با حملات ارتباطی و رسانه‌ای مواجه‌اند که اطلاعات نادرستی منتشر می‌کنند. علم در نقش داور بی‌طرفِ حقیقت آن‌قدر ارزشمند است که آزادی عمل دانشمندان معیاری برای روشنفکری جوامع تلقی می‌شود. بااین‌حال علم، علاوه‌بر پنی‌سیلین، سایکلون‌بی را هم به جهان عرضه کرده است. به‌همین‌دلیل، مردم اغلب همان‌قدرکه خواهان مواهب علم هستند از آن واهمه نیز دارند. براین‌اساس، برای جهت‌دهی بهتر علم به‌سمت خیر عمومی چه‌کاری می‌توانیم انجام بدهیم؟ و آیا دانشمندان باید مسئول پیامدهای کار خود شناخته شوند؟ ما خواسته‌های زیادی از دانشمندان داریم. آن‌ها باید بی‌طرف، موشکاف و دقیق باشند و کار خود را فارغ از قیود مذهبی و سیاسی انجام دهند. معدودی از دیگر حوزه‌های تلاش بشری هستند که انتظار می‌رود از خطای انسانی مصون باشند یا براساس این مصونیت ارزش‌گذاری می‌شوند. درعین‌حال، دانشمندان وظیفه دارند که پیامدها و کاربردهای احتمالی کار خود را بررسی و ارزیابی کنند و برای حفظ اعتماد عمومی نسبت به سیستم کلی دانش مسئولانه عمل کنند. این فشار سنگین را دانشمندان قاعدتاً امروزه به‌شدت احساس می‌کنند زیرا با حملات ارتباطی و رسانه‌ای مواجه‌اند که اطلاعات نادرستی منتشر می‌کنند. علم در نقش داور بی‌طرفِ حقیقت آن‌قدر ارزشمند است که آزادی عمل دانشمندان معیاری برای روشنفکری جوامع تلقی می‌شود. بااین‌حال علم، علاوه‌بر پنی‌سیلین، سایکلون‌بی را هم به جهان عرضه کرده است. ازاین‌رو، مردم اغلب همان‌قدرکه خواهان مواهب علم هستند از آن واهمه نیز دارند. براین‌اساس، برای جهت‌دهی بهتر علم به‌سمت خیر عمومی چه‌کاری می‌توانیم انجام بدهیم؟ و آیا دانشمندان باید مسئول پیامدهای کار خود شناخته شوند؟ این دیدگاه‌ها پیامدهای مهمی را درزمینه سیاست‌گذاری به‌دنبال داشتند. برای‌مثال، ایندیانای آمریکا اولین ایالتی بود که قانون عقیم‌سازی اجباری را برای افرادی تصویب کرد که بنا به تشخیص پزشکان متخصص «کندذهن» بودند. به‌مرور، بیش از 30 ایالت قوانینی از این‌نوع را تصویب کردند و درنتیجه، قبل از لغو قوانین مزبور در دهه ۱۹۸۰، ده‌هاهزارنفر عقیم شدند؛ اما این دیدگاه‌ها از بین نرفتند. در سال ۱۹۹۴، ریچارد هرنستاین و چارلز موری در کتاب منحنی زنگی داده‌های خود را درخصوص توزیع هوش (براساس آی‌کیو) در کل جامعه آمریکا منتشر کردند. این کتاب به‌دلیل نشان‌دادن هم‌بستگی میان نژاد و آی‌کیو اعتراضات شدیدی را در پی داشت. طبق یافته‌های دانشمندان مزبور، توزیع سیاه‌پوستان و آمریکایی‌های اسپانیایی‌تبار در پایین منحنی بیشتر بود. ابهام و عدم ارائه جزئیات دقیق سبب شد بتوانند از داده‌ها این‌نتیجه را بگیرند که بین نژاد و هوش رابطه علت‌ومعلولی برقرار است. درهمان‌زمان، جیمز واتسون؛ یکی از پایه‌گذاران علم ژنومیک، به عقایدی نامعقول درباره اصالت ژن‌ها روی آورد. اگرچه وی مدعی شد مطبوعات رایج آن‌زمان سخنانش را اشتباه نقل کرده‌اند، دید مثبت داشتن نسبت به فردی‌که این ادعاها را دارد کار دشواری است: «کندذهنی» یک «بیماری» است و فناوری‌های ژنتیکی باید آن‌را «درمان» کنند، «علت اصلی مشکلات شدید 10درصد پایین، حتی در مقطع ابتدایی، چیست؟ بسیاری از مردم می‌گویند: خب، فقر یا چیزهایی ازاین‌قبیل؛ اما احتمالاً این‌طور نیست. ازاین‌رو، می‌خواهم از شر این صحبت‌ها خلاص شوم تا بتوانم به این 10درصد پایین کمک کنم». لازم‌به‌ذکر نیست: علم نمی‌تواند «کندذهنی» و تأثیراتش بر جهان را اندازه‌گیری کند؛ این ادعاها ارزشی هستند و باید بررسی اخلاقی شوند و نه آماری. امروزه به‌ویژه در بحث‌های مربوط به ترابشریت و توان‌افزایی انسان، هنوز ایده 10درصد پایین وجود دارد. فناوری‌های جدید زیستی ابزاری است برای رسیدن به انسان‌های کامل و فراهم‌کردن امکان زندگی بهتر و طولانی‌تر برای بشریت. نوآوری‌هایی مانند اصلاح دقیق ژن‌ها و کریسپِر/کَس ۹ سبب شده‌اند بحثی دربگیرد درباره اینکه آیا ازنظر اخلاقی موظفیم چنین فناوری‌هایی را برای اصلاح نژاد افرادی‌که احتمالاً در آینده جزء ده درصد «پایین» خواهند بود به‌کار ببریم یا نه؟ نکته اینکه همه‌چیز به تفسیر ما از علم بستگی دارد و کل این تفسیر، از ابتدا تا انتها، در چشم‌اندازی سوبژکتیو نمایان می‌شود. همان‌گونه که فیلسوف علم، آلفرد بوم، بیان می‌کند، علم با ارزش‌ها «عجین» شده است. هر مرحله فرایند علمی، از انتخاب موضوع پژوهش تا کسی‌که بودجه آن‌را دریافت خواهد کرد، مستلزم قضاوت اخلاقی دراین‌باره است که کدام پروژه مفیدتر از بقیه است. به‌این‌ترتیب، بااینکه لازمه روش علمی این‌است‌که نتایج مشابه و تکراری باشند و این‌روش منبعی مظمئن است که نشان می‌دهد درحال‌کشف حقایقی درباره جهان هستیم اما فرایند تولید دانش علمی به آن‌اندازه که انتظار داریم منصفانه و معقول و با نگاه جامع پیش نمی‌رود. مورد دیگر مسئله «تعین ناقص» نظریه علمی باتکیه‌بر شواهد است به‌این‌معناکه شواهد موجود در هرلحظه ممکن است برای تعیین یقینیِ عقیده‌ای که باید داشته باشیم بیش‌ازحد محدود یا ناکافی باشند. هلنا لانجینو فیلسوف این ایده را «حفره» نامید و آن‌را به‌شکل متفاوتی مطرح کرد. سوگیری‌ها و ارزش‌ها معمولاً به درون حفره‌های موجود در سؤالات، داده‌ها، یا نتیجه‌گیری‌های پژوهش نفوذ می‌کنند به‌ویژه زمانی‌که در پژوهش‌ها پای منافع حساس و سرنوشت‌ساز بشری درمیان باشد. باوجوداین، افسانه علمی که ارزش‌گذاری نمی‌کند وسوسه‌برانگیز است زیرا وعده مرجعیتی را می‌دهد که آن مرجعیت در لفافه این ایده پیچیده شده که علم می‌تواند از سوگیری‌های ذهنی انسان رها باشد. هیچ‌یک‌از تلاش‌های بشری تااین‌حد خنثی و بی‌طرف نیستند. این اظهارنظر درباره این‌نیست‌که پژوهش تجربی می‌تواند حقایق را اثبات کند بلکه به فرایند گسترده‌تر اکتشاف علمی و به جست‌وجوی معنای حقایق برای ما مربوط می‌شود. اگرچه اعتماد ما به‌روش‌های علمی مهم است، خطاست که فکر کنیم دانشمندان یا پژوهششان ممکن است در خلأ خاص و متعالی بی‌طرفی جای گیرند. البته حوزه علم تنها حوزه‌ای نیست که به برخورداری از چنین مرجعیتی میل دارد. ایده عدالت را درنظر بگیرید. مفاهیم مربوط به عدالت نیز، مانند علم، در رؤیای بی‌طرفی فرورفته‌اند. ازنظر جان رالز، عدالت «اولین ویژگی مؤسسات اجتماعی» بود. بروس آکرمن درخصوص «فناوریِ کامل عدالت» و گفت‌وگوهای «بی‌طرفانه» سخن می‌گوید. باوجوداین، هیچ‌یک‌از مفاهیم مربوط به عدالت هیچ‌گاه کاملاً از جهانِ به‌شدت مشروط بشری پا فراتر ننهاده‌اند. وقتی صحبت از امور بشری باشد، بی‌طرفی رؤیایی غیرممکن است. قبل از متهم‌کردن دانشمندان، ما هم باید بخشی از مسئولیت را بپذیریم. از دانشمندان انتظار می‌رود که از ابتدا تا انتهای کارشان بی‌طرف بمانند، اما تفسیر متعاقب ما از علم به‌شکل تأسف‌آوری بار ارزشی دارد و ماهیتاً با سوگیری‌های برآمده از دانش خودمان درهم‌آمیخته است. کوین الیوت و همکارانش در سال ۲۰۱۷ پژوهشی انجام دادند که پولوس منتشر کرد. این پژوهش نشان می‌داد که دانشمندانی که به موضوعات هم‌سو با ارزش‌های خودشان می‌پردازند ازنظر مردم اعتبار کمتری دارند، اما بسته‌به‌اینکه همان ارزش‌ها مقبول ما هم باشد یا نه، این تأثیر متفاوت خواهد بود. تعجبی ندارد که وقتی با آن‌ها هم‌سو نیستیم تمایل داریم اعتبار آن‌ها را زیرسؤال ببریم و نسبت به دانشمندانی که یافته‌هایشان با ارزش‌های خودشان مغایرت دارد کمتر مشکوکیم. به‌عبارتی: نسبت به سوگیری خود کور هستیم؛ اما نسبت به سوگیری دیگران هشیاریم. نظرسنجی دانشگاه آکسفورد در سال ۲۰۲۳ نشان داد که درطول پاندمی اعتماد به تلاش دانشمندان درجهت خیر عمومی افزایش یافته به‌ویژه در حوزه فناوری‌های ژنتیکی که این‌عدد به 45درصد رسید. در نگاه اول، دلیل این‌است‌که می‌توانستیم دانشمندان و مهارتشان در تبدیل نتیجه کارشان به خیر عمومی را ببینیم. پروفسور آیسون وولارد؛ از متصدیان پژوهش مزبور، به نکته مهمی در یافته‌ها اشاره کرد. نگرش‌های افراطی، اعم از حامی یا ضدعلم، ربط وثیقی دارند به تمایل افراد به اینکه باوری راسخ به درک خود از علم دارند؛ آن‌هم با دانش اندکی که ازطریق کتاب‌خوانی صرف؛ نه، به‌دست آورده‌اند. ترجمان

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه