بوکر؛ رقابتی جنجالی برای نجات ادبیات
در زمانهای که جایگاه فرهنگی رمان متزلزل شده و همزمان صورتهای دیگرِ سرگرمی، مهیبتر از همیشه، قد علم کردهاند، جایزه بوکر نقش مهمی در حیات ادبی پیدا کرده است. بوکر نیرویی انرژیبخش و مهم در صنعت نشر شده است که انبوه خوانندگان را با کتابهایی آشنا میکند که بهخودیِخود بعید است بتوانند در بازار خودی نشان دهند. گبی وود، مدیر جایزه بوکر، میگوید اینروزها بردنِ این جایزه بهنوعی «تاجگذاری» تبدیل شده است که زندگی برنده را کاملاً دگرگون میکند.
نسیم حسینی: درست بعد از ساعت هفت و بیست دقیقه بیستم اکتبر ۱۹۸۱، حدود صد مهمان برای مراسم اهدای جایزه بوکر در تالار استِیشنِرز هالِ لندن با دیوارهای تماماً چوبیاش نشستند. شام عبارت بود از موس آووکادو و قارچ مزهدارشده، فیله ماهی سوخاری، سینه پرشده قرقاول، پنکیک گیلاس و دسر فندقی. ترکیب ناشناخته و شیک منوی غذا (آووکادو!) حاکیازآنبودکه جایزه آنسال، دستکم اینبار، جایزهای مدرن است (قبلاً در سال ۱۹۷۵، سوپ «لاکپشت سبز» سرو شده بود، غذایی که بهکلی از عصر دیگری آمده بود). گهگاه در میان مهمانان چهرههای فرهنگی برجسته لندن هم بهچشم میخوردند، مثل جوآن بِیکوِل، آلن ینتوب، کلر تومالین. صندلیها را طوری چیده بودند تا اگر ایتالو کالوینو در آخرین لحظات خودش را رساند، بتوانند تغییرشان بدهند. بیبیسی هم پوشش زنده تلویزیونی از مراسم را از همانسال بهطورمنظم آغاز کرد، مسئلهای که در عصر باشکوه شبکههای تلویزیونی، نقشی اساسی در شهرت این جایزه داشت، درست بهاندازه رسواییهای بهدقت هدایتشده پیرامونش که خبرشان مدام مثل بمب صدا میکرد. سال پیشازآن، آنتونی برجس درخواست کرده بود نتیجه را ازقبل به او اطلاع دهند، چون اگر ویلیام گلدینگ جایزه را برده باشد -که همینطور هم شد- در مراسم شرکت نخواهد کرد. مارتین گاف، گرداننده بوکر، ماجرا را افشا کرد و قهرِ ادبی برجس به خوراک تیترهای خندهدار خبری تبدیل شد. طی ۳۴ سال مسئولیت گاف، خردهخبرهای نصفهنیمه فراوان دیگری هم بودند که از اتاق داوری به بیرون درز کرده بودند. هیلاری منتل که در ۱۹۹۰ داور این جایزه بود، به من میگوید «وقتیکه از وجود این افشاگریهای هدفمند و غالباً بسیار گمراهکننده باخبر شدم، یکجورهایی وحشت کردم». با همین تمهیدات بود که بوکر نهتنها به جایزهای ادبی که به آوردگاهی هیجانانگیز برای بحث و مجادله و گمانهزنی بدل شد، یعنی به نهادی فرهنگی. در برنامه تلویزیونی ۱۹۸۱ با یک مأمور شرطبندی از لَدبروکس هم مصاحبه شده بود. رمان میوریل اسپارک، ولگردی با قصد قبلی، اثر محبوبی بود و ۷ به ۴ رویش شرط میبستند. شرطبندی روی هتل سفید، اثر دیام تامس، هم ۳ به ۱ بود و عده زیادی به موفقیتش امید بسته بودند. همچنین افراد دیگری مثل مولی کین، ایان مکایوان، ان اشلی، دوریس لسینگ و سلمان رشدی هم شانس موفقیت داشتند. ازنظر عدهای خجالتآور است که شرطبندی که پای ثابت جایزه بوکر است، از مسابقات اسبدوانی پا به عرصه ادبیات جدی بگذارد؛ اما آنطورکه از یک یادداشت داخلی قدیمی برمیآید، بوکر همیشه مصمم به ایجاد «تنش و چشمانتظاری» بوده است، همین بس که بدانیم امید میرفته که «باعث شود مردم در بیرونِ ساختمان محل برگزاریِ جلسه نهایی منتظر بمانند، چراکه نمیتوانند حتی یکدقیقه بیشتر از چیزیکه لازم است برای شنیدن خبر صبر کنند». ساعت ۷: ۳۷ عصر، نام برنده را اعلام کردند. همه دوربینها بهطرف سلمان رشدیِ ۳۴ ساله چرخیدند (روی او ۸ به ۱ شرط بسته بودند)، کسیکه تا همین چندوقتپیش تبلیغاتچیِ شرکت تبلیغاتی اوگیلوی اند میتر بود و حالا صاحب یک چک دَههزارپوندی و شهرت یکشبه شده بود. جایزه بوکر داشت به جزئی از روح جسورتر، بزرگتر و رقابتیترِ حاکم بر نشر و بهطور کلیتر به جزئی از فرهنگ بریتانیا بدل میشد. پیتر مِیِر، رئیس جدید و زیرکِ انتشارات پنگوئن، حق انتشار اکثر آثار حاضر در فهرست نامزدهای نهایی ۱۹۸۰ را روی هوا قاپید، عنوان بوکر را روی جلدشان زد و خیلی تَروفِرز به بازار عرضه کرد -کاریکه خریدن، خواندن و نظردادن درباره «کتابهای بوکر» را مقرونبهصرفه و جذاب میکرد. در سال ۱۹۸۲، کتابفروشی زنجیرهای جدید و جسوری بهنام «واتر اِستونز» تأسیس شد و دوسالبعد، جایزه تِرنِر بهمثابه بوکر هُنری پایهگذاری شد. در سالهای جاهطلبانه نخستوزیری تاچر، نهفقط بازار رقابت بوکر که بازار هرنوع رقابتی داغ بود. از زمان پیروزی رشدی بهبعد، زندگی بیشترِ نویسندگانی که برنده این جایزه شدند بهکلی دگرگون شد (اوایل، جایزه بوکر «چیزی شبیه به نشان اسکار» بوده است، طوریکه در یادداشتی خصوصی از آن چنین یاد شده: مجسمه زنی کمابیش بهسبک آرت دکو که یک دیس را بالای سرش گرفته و بیش از نیممتر ارتفاع دارد). رشدی به من میگوید «این جایزه باعث شد بتوانم زندگیام را با شغلم بچرخانم، کاریکه ازآنروزبهبعد انجامش دادهام». بن اُکری درباره لحظهای که یکدههبعد، نامش در ضیافتی در گیلدهال لندن اعلام شد میگوید «بلند شدم و بهآهستگی، طوریکه انگار خواب میبینم، قدم برداشتم. از بین همه این میزها رد شدم و راهم را باز کردم. میشود زندگی ادبیام را به قبل و بعدازآن قدمها تقسیم کرد». ارزش جایزه بوکر امروزه ۵۰ هزار پوند است و جهش آنیِ میزان فروش را تضمین میکند. بوکر هنوزهم زندگی برندگانش را زیرورو میکند. رمان تالار گرگ نوشته هیلاری منتل ازپیش از دریافت جایزه بوکر در سال ۲۰۰۹ اثر پرفروشی بود، بااینهمه، منتل میگوید «حس میکنی جایگاهت یکشبه تغییر کرده». برناردین اواریستو که جایزه را در سال ۲۰۱۹ بهطور مشترک با مارگرت اَتوود دریافت کرد، هنوز بعد از دوسال، درگیر مصاحبه با مطبوعات است. تابستان که با او صحبت کردم، بهگمانم، روز مصاحبه با نشریات پرتغالی بود، اما حساب کار از دستش در رفته بود. او تا پیش از کسب جایزه بوکر هرگز نتوانسته بود فقطوفقط از راه داستاننویسی امرارمعاش کند، اما بعد، تازه در ۶۰ سالگی و برای هشتمین رمانش جایزه از راه میرسد؛ «هرچیزیکه میتوانستم برای زندگی حرفهایام آرزو کنم در یکشب برآورده شد»: حق اجرای صحنهای و سینمایی اثرش خریداری شد، به ۵۰ زبان مختلف ترجمه شد و بیبیسی در مجموعهمستندِ «تصور کن» مستندی دربارهاش ساخت. او که نخستین زن سیاهپوستی است که برنده این جایزه شده ناگهان دریافت که لازم است اعتراض سیاسیاش را علناً بیان کند: «ناگهان از نوعی جدیت، احترام و اعتبار خاص برخوردار شدم». از ناشری شنیدم که اواریستو حالا دیگر «مصاحبهشونده، مصاحبهکننده، رئیس فلانجا و چهره فلانچیز» شده است. برای داگلاس استوارت که جایزه را در نوامبر ۲۰۲۰ برای اولین اثرش، یعنی شاگی بین، پایِ برنامه زوم دریافت کرد هیچ ضیافتی در کار نبود، بلکه او و شریک زندگیاش در خانهشان در نیویورکِ کرونازده نشستند، پیتزا سفارش دادند و تهِ یک بطری شامپاین «باستانی» را درآوردند. استورات بیشترِ دوماهآینده را هم روی همان مبل خاکستری خانهاش سپری کرد و مصاحبه پشت مصاحبه بود که ازطریق زوم انجام میداد. راوی میرچِندانی، ویراستارِ استوارت در لندن، میگوید زمانیکه انتشارات پیکادور کتاب را دراختیار گرفت به فروش ۲۵ هزارنسخهای هم راضی بود، چه برسد به حالا که فقط در انگلستان ۸۰۰ هزارنسخه از آن بهفروش رسیده است؛ دیگر از آمار فروش در آمریکا و تیراژ خارجی بیشمارَش که بگذریم. میرچندانی میگوید «بسیارقابلتوجه است که کتابی راجع به کودکی از طبقه کارگر در دهه هشتاد میلادی و در شهر گلاسگو بهزبانهای ماراتی، گرجی و مغولی ترجمه شود». در زمانهای که جایگاه فرهنگی رمان متزلزل شده و همزمان صورتهای دیگرِ سرگرمی، مهیبتر از همیشه، قد علم کردهاند، در زمانهای که پوشش رسانهای ادبیات هرروز کمتر میشود و درآمد نویسندگان کاهش یافته است (در سال ۲۰۱۸ میانگین درآمد سالیانه نویسندگان ۱۰ هزار و ۵۰۰ پوند بود، اینرقم ۴۲درصد کمتر از میانگین درآمد در سال ۲۰۰۵ است)، رشد بوکر نهتنها کمتر نشده که بهعنوان نیرویی انرژیبخش و مهم در صنعت نشر بیشتر هم شده است، نیرویی که انبوه خوانندگان را با کتابهایی آشنا میکند که بهخودیِخود بعید است بتوانند در بازار خودی نشان دهند. گبی وود، مدیر جایزه بوکر، میگوید بردنِ این جایزه بهنوعی «تاجگذاری» تبدیل شده است. هر جایزه ادبی نیازمند چند داور است. در آتن باستان که نمایشنامههای آشیل، سوفوکل و اوریپیدس برای تاجی از شاخههای پیچک باهم رقابت میکردند امر داوری را شهروندانی بهعهده میگرفتند که با قرعهکشی انتخاب میشدند. داوران جایزه گُنکور فرانسه -همان جایزهای که در سال ۱۹۶۸ ناشری جوان بهنام تام مَشلر با رؤیای راهاندازیِ بوکر قصد داشت از آن الگوبرداری کند- دهنفر از بزرگان ادبیات هستند که پس از انتخابشدن، بهطورمستمر و تا بازنشستگی در سن ۸۰ سالگی، به کارِ داوری ادامه میدهند. آنها اولین سهشنبه هرماه برای صرف ناهار در رستوران دروآنِ پاریس که از سال ۱۹۲۵ محل جمعشدنشان بوده است، دورهم جمع میشوند و آثار را بررسی میکنند. هریکاز داوران مرد و معدود داوران زن کارد و چنگالی دارند که اسمشان رویش حک شده. برای بوکر هرسال هیئتداوران جدیدی انتخاب میشود، همین باعث میشود پیشبینی حتمیِ نتیجه بسیاردشوار باشد. ترجمان