تراژدی عصر مدرن و پایان عصر مطالعه

مهرداد ناظری

برای کسـانی‌که «کرم کتاب» هستند، هیچ لذتی بالاتر از درازکشیدن روی کاناپه و خواندن یک کتاب وجود ندارد. این‌گروه آدم‌ها حاضرند بزرگ‌ترین سیلاب‌های تاریخی در جهان راه بیفتد و همه را با خود همراه سازد؛ اما آن‌ها همچنان روی کاناپه لم داده باشند و به مطالعه‌شان دل‌خوش کنند. دربرابر، مطالعه برای کسانی‌که به آن عادت ندارند، مثل نشستن بر روی تختی پر از میخ است که هرلحظه ممکن است لگن و کمر آن‌ها را پر از خون کند؛ آن‌ها مثل مرتاض‌ها روی صندلی‌شان می‌نشینند و با همه تلاش و اراده‌ای که به‌کار می‌گیرند، چند صفحه از یک کتاب را با زور و فشار بسیار مطالعه می‌کنند. وقتی کتاب را کنار می‌گذارند، احساس می‌کنند نفسشان بند آمده و فشارخونشان به اوج رسیده؛ اما کدام‌یک وضعیت مناسب‌تری خواهند داشت؟
شاید نتوان به‌سادگی بین کسی‌که کتاب می‌خواند و کسی‌که علاقه‌ای به آن ندارد، ازلحاظ تجربه در یک زندگی مدرن تفاوتی قائل شد؛ اما به‌لحاظ جزئیات و توجه به شیوه‌های بهینه زیستن می‌توان تفاوت‌هایی را درنظر گرفت. دسته اول چون به کتاب علاقه دارند، ممکن است چندان به مادیات، جذب پول و زندگی اشرافی اهمیتی ندهند. برهمین‌مبنا؛ عموماً کتاب‌خوان‌های جهان آدم‌های بسیار پولداری به‌حساب نمی‌آیند؛ هرچند تجربه نشان داده که بخشی از ثروتمندان به‌دلیل عبور از نیازهای اولیه، به‌شدت خود را در گروه کرم کتاب جای دادند. ازطرفی، افرادی‌که به‌لحاظ اقتصادی در وضعیت مناسبی قرار ندارند (فرودست‌ها) احتمالاً بازهم سمت کتاب نخواهند رفت؛ لذا بیش‌ازهمه کتاب برای کسانی مهم است که جزو طبقه متوسط به‌حساب می‌آیند. متوسط‌ها برای‌آنکه بتوانند متوسط باقی بمانند و در برابر ثروتمندان حرفی برای گفتن داشته باشند، همواره با کتاب‌ها کلنجار می‌روند. گروهی هم که از کتاب متنفر هستند، تحت هیچ شرایطی به محیط لذت‌بخش مطالعه مراجعه نخواهند کرد. آن‌ها براین‌باورندکه لذت‌های بسیار جذاب و متفاوتی در جهان وجود دارد که با کتاب برابری می‌کند مثل رفتن به سولاریوم، تنیس، کوهنوردی، کافی‌شاپ، سینما، بیلیارد و ... . باتوجه‌به آنچه گفته شد؛ هنوز نمی‌توان استدلال محکمی مبنی‌بر اولویت یکی از این دو دسته بر دیگری ارائه داد. یکی از کتاب‌خوان‌های حرفه‌ای جهان می‌گوید: «طی ٥٠سال بیش از ٢٠هزار کتاب را مطالعه کرده‌ام؛ اما متأسفانه تعداد کتاب‌ها به‌شکل تصاعد هندسی بالا می‌رود؛ درحالی‌که سال‌های باقی‌مانده عمر من به‌شکل تصاعد حسابی روبه‌کم‌شدن است». دربرابر، یکی از ثروتمندان بزرگ جهان می‌گوید: «زمان آن رسیده که کتاب‌ها را به زباله‌دان‌های تاریخ بریزیم. هرچه می‌کشیم، از خواندن بیش‌ازحد کتاب است. کتاب‌ها ما را تن‌پرور و با افکاری همراه می‌سازد که با زندگی عادی و معمولی همخوانی ندارد». شگفت‌انگیزترین قسمت این نوشتار این‌است‌که گروه سومی نیز وجود دارد که اخیراً به جمع کتاب‌خوان‌ها پیوسته‌اند. این‌گروه کسانی هستند که کتاب‌خوان حرفه‌ای به‌حساب نمی‌آیند؛ اما کتاب را در کنار توجه به خانواده، پول و شغل، مهم به‌حساب می‌آورند. آن‌ها کتاب‌هایی را می‌خوانند که در زندگی‌شان کاربرد دارد. کتاب‌هایی که راه و روش ثروتمندشدن را به آن‌ها یاد می‌دهد یا کتاب‌هایی که از راه‌ورسم زندگی و شیوه‌های بروز و ظهور خلاقیت سخن به‌میان می‌آورد. واقعیت این‌است‌که برای جوانانی که می‌خواهند زندگی خود را بسازند، انتخاب این راه‌ها چندان آسان نیست؛ اما گاه فرهنگ یک جامعه راه و روش‌هایی را به افراد تحمیل می‌کند. مثلاً در سال‌های اخیر، به‌دلیل گسترش شبکه‌های اجتماعی، بسیاری از جوانان در جهان به مطالعه کتاب پایان داده‌اند. برخی‌ازآن‌ها می‌گویند همه نکات مهم کتاب‌های خوب در شبکه‌های اجتماعی ردوبدل می‌شود و ما نیاز نداریم که رمان طولانی و ده‌جلدی «سه تفنگدار» را بخوانیم یا در کوچه‌پس‌کوچه‌های رمان «کِلیدر» به شناخت و دریافت ناخودآگاه خود بپردازیم. باید از اتلاف وقت جلوگیری و راه‌های دیگر را در زندگی تجربه کرد. یک آکادمیسین دانشگاهی می‌گوید که کتاب به کالای لوکس دنیای مدرن مبدل شده. امروز حتی در دانشگاه‌ها نیز دیگر دانشجویان کتاب نمی‌خوانند. یکی از واقعیات غیرقابل‌انکار این‌است‌که چکیده مقاله‌ها در بسیاری‌ازمواقع جایگزین مطالعه علمی دانشجویان شده. آن‌ها با چکیده‌ها، دروسشان را پاس می‌کنند و آرام‌آرام به سال‌های پایانی تحصیلشان می‌رسند. واقعیت این‌است‌که هیچ‌کس بعد از فارغ‌التحصیلی از آن‌ها نمی‌پرسد که چند کتاب در رشته خود مطالعه کرده‌اید؟ به‌نظر می‌رسد زندگی در «فضای فست‌فودی‌شده» بر زندگی اجتماعی و فرهنگی مردم هزاره سوم تأثیر گذاشته و رسوخ کرده. هرچند کتاب‌های زیادی همچنان نوشته و چاپ می‌شوند؛ اما آن‌ها بیشتر کالاهایی هستند که به‌صورت لوکس و غیرکاربردی از آن‌ها استفاده می‌شود. متولدین زیر٣٠سال نیز براین‌باورندکه نسل پدر و مادرهای آن‌ها دچار یک حماقت بزرگ شده‌اند. آن‌ها کتابخانه‌های بزرگی در خانه برپا کرده و تعداد زیادی کتاب کاغذی را در آن نگهداری می‌کنند. یکی از جوانان دهه ١٣٧٠ می‌گوید؛ من ١٠هزار کتاب در موبایل خود دارم؛ درحالی‌که پدر من افتخار می‌کند که ١٠٠٠ کتاب کاغذی را در سه کتابخانه بزرگ نگهداری می‌کند. وقتی از او می‌پرسم که تو و پدرت هرکدام چقدر وقت مطالعه برای این کتاب‌ها می‌گذارید؟ می‌گوید؛ اگر بخواهم صادقانه نظر بدهم، باید بگویم که پدرم بیشتر از من کتاب می‌خواند. من از کتاب‌خواندن لذت نمی‌برم؛ اما تب شدیدی از دانلودکردن کتاب در من وجود دارد. همیشه این چالش و نزاع با پدرم وجود دارد که او معتقد است دانلودکردن کتاب هنر نیست؛ هنر، مطالعه کتاب است و من به‌صراحت به او می‌گویم که من دانلود می‌کنم تا نشان دهم جهانم با جهان شما فرق دارد. یکی از متولدین دهه ١٣٢٠ می‌گوید؛ نسل کتاب‌خوان‌ها روبه‌انقراض است. واقعیت این‌است‌که سبک زندگی مدرن با کتاب‌خوانی همخوان نیست و مردم با وجود مشکلات اقتصادی، کمتر نیاز به مطالعه پیدا می‌کنند. نسل جوان بیش‌ازآنکه کتاب را بخواند با کتاب سرگرم می‌شود؛ درحالی‌که نسل قدیمی‌ترها با کتاب زندگی می‌کرد و در کتاب‌ها و روایت‌های آن خود را می‌یافت. به‌تعبیری می‌توان گفت نسل‌های قدیم در کتاب هویت انسانی و اجتماعی خود را برسازی می‌کردند؛ درحالی‌که نسل جدید هویتش را در گیم، تلویزیون و موبایل می‌یابد. آن‌ها کتاب را عامل کندشدن هیجانات درونی‌شان می‌دانند و معتقدند کتاب، ضد تفکر مدرن است. به‌نظر می‌رسد راه دشواری برای انتخاب وجود دارد. این‌روزها در سیستم‌های تعلیم‌وتربیت نیز سردرگمی دراین‌خصوص وجود دارد. هیچ‌کس نمی‌داند چه راهی را انتخاب کند. اگر نسل‌های قدیم با قاطعیت در مسیر کتاب یا ثروت حرکت می‌کردند، نسل جدید در یک وضعیت مبهم همه‌چیز را به‌صورت خام و نابالغ تجربه می‌کنند. شتاب دنیای مدرن، گوی سبقت را از همه‌چیز ربوده است. به‌قول «زیگمونت باومن»؛ سیالیتی شکل گرفته است که هیچ‌چیز قابل‌پیش‌بینی نیست؛ اما ما این‌را می‌دانیم که کتاب برای پیش‌بینی‌پذیری در زندگی طراحی و تألیف شده است. این تناقض و شرایط پارادوکسیکال انتخاب را با دشواری مواجه ساخته است؛ اما برای کتاب‌خوان‌ها این نوید وجود دارد که مدرنیته به نقد درونی خود نیز بپردازد. این‌روزها بسیاری، در حال بازگشت به بخش‌هایی از سنت‌ها هستند. نمی‌توان کتاب‌خواندن را الزاماً یک سنت به‌حساب آورد؛ درهرحال، باید اعتراف کنیم کتاب‌خوانی، یک سنت دیرینه نانوشته در زندگی بشر به‌حساب می‌آید. اگر فرهنگ‌ها در تاریخ مستند و ثبت شده‌اند، مرهون ماندگاری جملات و سطرها بر صفحات کاغذی هستند. کاغذها در رقابتی نابرابر با فضای دیجیتال در جنگ‌وجدال هستند. هنوز هیچ‌کدام دیگری را شکست نداده است. هرچند حال کتاب‌خوانی در جهان خیلی‌خوب نیست؛ اما کتاب‌خوان‌ها امیدوارند فانوس‌ها در برابر نورافکن‌ها بشریت را به اوج برسانند.

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه