کِی۲
تیلور بروکز (مایکل بین) و همنوردش هارولد جیمسون (مت کراون) دو کوهنورد قوی و مشتاق هستند. یک شانس برای صعود به «کِی۲» توسط تیمی بهسرپرستی یک میلیاردر به آنها رو میکند. فیلم بهطورخاص به داستان صعود و زندهماندن آنها میپردازد. از نکات مثبت این فیلم، درنظرگرفتن نسبی واقعیت کوهنوردی و بهعبارتی، محصولی بین یک مستند کوهنوردی و یک فیلم حادثهایست که اساساً برپایه حوادث تراژیک سال ۲۰۰۸ در کوه «کِی۲» ساخته شد. دراینحادثه، طی ۲۴ساعت ۲۲ کوهنورد تلاش میکنند که خود را به قله برسانند؛ اما عاقبت تنها ۱۱نفر زنده میمانند. «کِی۲» درواقع، نام دومین قله بلند روی زمین (پس از اورست) است. این قله با ارتفاع ۸٬۶۱۱متر از سطح دریا، در منطقه قرهقروم در رشتهکوههای هیمالیا میان مرز کشورهای پاکستان و چین قرار گرفته و دارای فنیترین و سختترین مسیر صعود در جهان است.
اورست
این فیلم براساس حادثه سال ۱۹۹۶ و بهشکل سهبعدی تولید شده است. درآنسال چندین کوهنورد بهدلیل وقوع طوفان، جان خود را از دست میدهند. دراینصعود، راب هال و اسکات فیشر بهعنوان راهنماهای کوهستان نیز فوت میکنند. از موضوعات جالبتوجه درآنحادثه، حضور آناتولی بوکریف برای امداد گروه بوده است؛ کوهنورد قزاق روسی که 10 قله از 14 قله هشتهزارمتری را بدون استفاده از اکسیژن فتح کرد. تلاش وی باعث نجاتیافتن چند کوهنورد میشود که البته بعداً بحثهایی را پدید میآورد. فاجعه کوه اورست ۱۹۹۶، بازتاب گستردهای داشت و سؤالات زیادی درمورد تجاریکردن کوه اورست بهوجود آورد. کوهنوردان زیادی؛ ازجمله چندین تیم بزرگ و کوچک دراینکوه دچار طوفان شدند. در جبه شمالی و گردنه جنوبی، کوهنوردان زیادی جان خود را از دست دادند؛ اما حوادثی که بر روی جبه جنوبی رخ داده، بیشتر شناخته میشود. روزنامهنگاری بهنام جان کراکائر، ازطرف مجله «اوت ساید» در گروهی بهسرپرستی راب هال (چهارنفر از اعضای اینگروه ناپدید شدند) حضور داشت. او بعد از این حادثه، کتاب «در هوای رقیق» که درمورد حوادث و اتفاقات این سفر بود را بهچاپ رساند که از آثار پرفروش این نویسنده است.
۱۲۷ساعت
این فیلم براساس یک داستان واقعی ساخته شده. یک کوهنورد در جریان یک ماجراجویی پیمایشی در یوتا، در یک دره باریک گیر میکند. وی تلاش زیادی میکند تا خود را زنده برهاند. داستان فیلم جریان ۱۲۷ساعت مبارزه وی برای بقاست. درواقع، آرون رالستون (متولد ۲۷ اکتبر ۱۹۷۵) یک مهندس و کوهنورد اهل ایالات متحده آمریکاست که فیلم «۱۲۷ساعت» برپایه خاطرات او ساخته شده است. او توسط یک تختهسنگ بهمدت پنجروز در کوهستان زندانی شد و سرانجام توانست با بریدن دستش خود را نجات دهد. سپس کتابی بهنام «۱۲۷ساعت» نوشت و بهشهرت رسید. وی کوهنوردی را ادامه داد؛ اما همیشه پیش از رفتن به کوهنوردی، محلی که قرار بود برود را برای دیگران یادداشت میکرد.
هفتسال در تبت
براساس داستان واقعی؛ هاینریش هارر؛ کوهنورد اتریشی در زمان جنگ جهانی دوم بههمراه گروهی عازم تلاشی بر روی نانگاپاربات شده؛ اما آنجا بهاسارت گرفته شده و سپس بهسمت تبت میگریزد. فیلم، ماجرای هفتسال زندگی وی در تبت و دیدارش با «دالایی لاما» را روایت میکند. درباره هارر باید گفت که وی از اعضای اولینگروه گشایش مسیر در دیواره شمالی آیگر بوده است. او در بخشی از کتاب زندگینامهاش که مبنای این فیلم شد؛ نوشته است: کمی از نیمهشب گذشته بود که ناگهان دیدم درحالبرخورد به یک خرس هستم که در وسط مسیر روی دو پای عقبیاش ایستاده و میغرد. صدای رودخانه گنگ آنقدر بلند بود که هیچکداممان صدای نزدیکشدن به دیگری را نمیشنیدیم. سرنیزه ابتداییام را به داخل قلبش نشانه گرفتم و درحالیکه به عقب میرفتم، همزمان چشم از او برنمیداشتم. اطراف پیچ بعدی جاده، بهسرعت آتشی بهپا کردم و یک چوب شعلهور از داخل آن بیرون کشیدم و جلویم آنرا تاب دادم و جلو رفتم تا دشمنم را ببینم؛ اما وقتی به پیچ جاده رسیدم، اثری از او نبود. بعدها روستاییان تبتی به من گفتند که خرسها فقط روزها حمله میکنند؛ آنها شبها از حمله میترسند».
دیواره شمالی
براساس داستان واقعی درباره رقابت بر سر اولین صعود دیواره شمالی آیگر در سال ۱۹۳۶؛ تلاشی که به یک فاجعه ختم میشود. گفتنیست که این صعود بهشکلی تحتتأثیر رقابت آلمانها و سایر اروپاییان نیز بوده. این فیلم، محصول سال 2008 سه کشور آلمان، اتریش و سوئیس است و روایتی درباره دو صخرهنورد آلمانی بهنام تونی و آندریاس که برای کسب مدال طلای المپیک قصد میکنند به سختترین و صعبالعبورترین دیواره آلپ که تابهحال فتح نشده و به «دیواره شمالی» معروف است، صعود کنند. ازطرفی، لوئیز؛ خبرنگاریست که ازسوی یک روزنامه به مونیخ فرستاده میشود تا درباره ایندونفر گزارش تهیه کند.
لمس خلأ
در سال ۱۹۸۵، دو کوهنورد جوان بهدنبال صعود به یک قله در کوهستان «آند» میروند. آنها موفق به صعود میشوند؛ اما در فرود، به مشکل میخورند. درواقع، پای یکیازآنها در فرود میشکند و طوفان درمیگیرد. نفر دیگر باید درمورد بریدن طناب تصمیم بگیرد! جو سیمپسون (متولد ۱۹۶۰)؛ کوهنورد، نویسنده و سخنران انگیزشی انگلیسیست. او هنگام کوهنوردی در سال ۱۹۸۵ در پرو، دچار آسیب شدیدی شد و تصور میرفت که پس از سقوط در یک شکاف کشته شده باشد؛ اما او زنده مانده و موفق شد با خزیدن، به کمپ اصلی خود بازگردد. او این حادثه دهشتناک را در کتاب پرفروش خود بهنام «لمس خلأ» توصیف کرد، که جانمایه این فیلم است. میتوان گفت که برخلاف فیلمهایی نظیر «حد عمود» که صحنههای اغراقآمیزی از کوهنوردی ارائه میکند، این فیلم تلاش دارد تا با تلفیقی از صحبتهای دو کوهنوردی که این ماجرا بر آنها گذشته؛ دست به بازسازی صحنههایی واقعی بزند. صحنههایی که فیلم از صعود آنها نشان میدهد، یک مستند بینظیر از کوهنوردیست.
نانگا پاربات
داستان براساس یک ماجرای صعود واقعی در سال ۱۹۷۰ است. فیلم، پیرامون صعود قله نانگاپاربات شکل گرفته که در آن، برادران مسنر در گروهی باسرپرستی کارل هرلیخ کوفر، قله را صعود کرده و در مسیر بازگشت، گونتر مسنر، جانش را از دست میدهد. «نانگا پاربات»؛ کوهی در هیمالیاست که در پاکستان قرار دارد. ارتفاع آن ۸۱۲۶متر از سطح دریا بوده و نهمین قله بلند روی زمین است. صعود به آن، از مشکلترین صعودهای کوهستانیست و بهخاطر کوهنوردهای زیادی که در جریان صعودهای آن کشته شدهاند، به «کوهستان قاتل» معروف است. اکنون «نانگاپاربات» با بیش از ۶۰ کشته، پس از «آناپورنا» دارای بیشترین کشتهها (بهنسبت صعودها) میان کوههای ۸۰۰۰متر است.
صخرهنورد
از نقاط جالب فیلم سینمایی، بدلکاری ولفگانگ گولیچ؛ سنگنورد پیشگام قرن بیستم در قسمتهای سنگنوردیست. این فیلم کاندیدای سه اسکار (بهترین جلوههای ویژه، بهترین جلوههای صوتی و بهترین صدا) در سال ۱۹۹۴ شد. سیلوستر اِستالونه که در ان نقش اصلی را دارد؛ در نوشتن فیلمنامه نیز مشارکت داشت. تبهکاری بهنام کوآلن و همدستانش، هواپیمایی حامل میلیونهادلار اسکناس را میربایند و محموله گرانبها را به هواپیمای دیگری منتقل میکنند؛ اما هواپیمای دوم آسیب میبیند و با چمدانها در کوهستان «راکی» سقوط میکند. گیب واکر (استالونه) و دوستش، هال تاکر، از گروه نجات کوهنوردان پیام کمک تبهکاران را دریافت میکنند و به کمکشان میشتابند؛ اما تبهکاران آن دو را گروگان میگیرند تا چمدانها را به دست بیاورند.
انفرادی آزاد
فیلمی بهکارگردانی الیزابت چای واشارهی و جیمی چین که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد. این فیلم صعود آزاد انفرادی (بدون طناب) الکس هانولد را از «الکاپیتان» در سال ۲۰۱۷ نشان میدهد. این فیلم در نودویکمیندوره جوایز اسکار، برنده جایزه اسکار بهترین فیلم مستند شده است. هانولد (متولد ۱۷ اوت ۱۹۸۵) سنگنورد اهل آمریکاست که بهدلیل صعود انفرادی آزاد دیوارههای بزرگ مشهور شده. او، نخستین و تنها کسیست که توانسته در تاریخ سوم ژوئن سال ۲۰۱۷ به دیواره «الکاپیتان» واقع در پارک ملی یوسیمیتی ایالت کالیفرنیا بهروش انفرادی آزاد (بدون استفاده از هیچ ابزار ایمنی؛ ازجمله طناب؛ و با دستهای خالی) در مدت سهساعت و 57دقیقه و هفتثانیه صعود کند. فیلم که برنده جایزه بفتا و جایزه اسکار بهترین فیلم مستند شده؛ تلاش وی در مسیر فتح «الکاپیتان» را بههمراه لحظات سرشار از دلهره صعودش به تصویر میکشد.
صعود
یک فیلم کوهنوردی ایرانی بهکارگردانی فریدون جیرانی و با حضور بیژن امکانیان. فیلم درباره داستان صعود به دیواره «علمکوه» و اتفاقات و حوادث پیرامون آن شکل گرفته است. شهاب و محمود که تجربه اندکی در کوهنوردی دارند، بهرغم نظر دوست باتجربهشان ناصر؛ برای فتح دیواره «علمکوه» اقدام میکنند. محمود که تجربهاش از شهاب کمتر است، براثر حادثهای سقوط میکند و از ناحیه جمجمه صدمه میبیند. خانواده محمود که شهاب را مسبب مصدومشدن محمود میدانند، او را شماتت میکنند. شهاب نیز خود را مقصر میداند. وقتی محمود در بیمارستان به اتاق عمل برده میشود، شهاب در کنار ناصر و گروهی کوهنوردف برای فتح دیواره «علمکوه» میشتابند. فیلم اگرچه جزو معدود تلاشهای سینمای ایران با موضوع کوهنوردی بوده؛ اما تجربه موفقی از آب درنیامد؛ تاجاییکه بعد از شکست آن، جیرانی بیش 10سال پشت دوربین نرفت و تنها به نوشتن فیلمنامه ادامه داد.