میروسلاو هولوب

با دندان‌هایی چون موش
باران خرد‌خرد سنگ را می‌جود
جلوه‌ی درختان در میان شهر
چونان پیامبران است
شاید هق‌هق گریستنِ
عفریته‌های هولناک تاریکی‌ست،
شاید خنده‌ی خاموش‌شده‌ی گل‌های آن دوردست
در باغ است
که می‌کوشد سل را درمان کند
با خش‌خش خود
مترجم: اکولالیا

 

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه