تیتر خبرهای این صفحه

کندوکاوی در جهانِ باراک اوباما

مهرناز زاوه

کتاب خاطرات جدید باراک اوباما شبیه هیچ زندگی‌نامه ریاست‌جمهوری دیگری از گذشته یا احتمالاً آینده نیست. بله این اثر، گزارشی تاریخی از زمان حضور او در دفتر «کاخ سفید» ارائه داده و اهداف سیاسی دولتش؛ از مراقبت‌های بهداشتی تا بهبود اقتصادی و تغییرات اقلیمی را توضیح می‌دهد؛ اما این کتاب، یک خودنگاره درون‌نگرانه نیز هست که با همان نثر روان و چابکی نوشته شده؛ نثری که باعث شد کتاب او «رؤیاهای پدرم» در سال ۱۹۹۵ به یک کتاب خاطرات خانوادگی به‌یادماندنی تبدیل شود. اوباما این‌کار را تقریباً به‌همان‌روش کتاب قبلی انجام داده که داستان بلوغ نویسنده‌اش به‌سوی تأملات وسیع پیرامون نژاد و هویت را نشان می‌دهد. او دراین‌خاطرات، از سفر عجیب خود (از یک خارجی به «کاخ سفید» و دوسال اول ریاست‌جمهوری‌اش) به‌عنوان یک منشور بهره برده؛ منشوری که با آن می‌توان برخی از فعالیت‌های تغییر و نوسازی که دوقرن‌ونیم تاریخ آمریکا را تحت‌الشعاع قرار داده بود، بررسی کرد. این گواه بر قدرت داستان‌سراییِ او و اعتقادش مبنی‌براین‌است‌که «دراین‌روزگار دستخوش چنددستگی، داستان‌سرایی و ادبیات بیش‌ازهرزمان دیگر مهم هستند» و اضافه می‌کند: «باید برای همدیگر توضیح بدهیم چه‌کسی هستیم و کجا می‌رویم». در یک مکالمه تلفنی، اوباما درباره تجربه نوشتن کتاب جدید و نقش سازنده‌ای که خواندن از زمان نوجوانی در شکل‌دادن به تفکر، دیدگاهش به سیاست و تاریخ و نوشتن خودش ایفا کرده، حرف زد. او از نویسندگانی که تحسینشان می‌کند و از آن‌ها آموخته، فرآیند یافتن صدای خود به‌عنوان یک نویسنده و نقشی که داستان‌سرایی می‌تواند به‌عنوان ابزاری برای همدلی ریشه‌ای و یادآوری نقاط مشترک مردم به آن‌ها داشته باشد، سخن گفت؛ رؤیاهای مشترک، سرخوردگی‌ها و فقدان‌های زندگی روزمره که زیر تقسیمات سیاسی وجود دارد. اوباما آرام و متفکرانه حرف می‌زند؛ توأم با خوش‌صحبتی و همین است که کتاب‌هایش را متمایز می‌سازد. او آزادانه میان مسائل شخصی و سیاسی، داستانی و فلسفی حرکت می‌کند. چه درباره ادبیات صحبت کند یا رویدادهای سیاسی اخیر و سیاست‌های اعمال‌شده توسط دولتش، مشاهدات او مثل نوشته‌هایش به‌مدد توانایی پیوند نقاط اجتماعی، فرهنگی و تاریخی جان می‌گیرند. وقتی از نویسندگان آمریکایی محبوبش صحبت می‌شود، اشاره می‌کند همه آن‌ها نشان مشخصی دارند: «چه ویتمن باشد یا امرسان یا الیسون و کرواک؛ این احساس خودآگاهی و دربرگرفتن تناقضات وجود دارد. فکر می‌کنم این در دی‌ان‌اِی ماست؛ از همان ابتدا؛ چون ما از جاهای مختلف می‌آییم و توده مردم را در خود داریم و این همواره وعده آمریکا بوده و چیزی‌که آمریکا را گاهی این‌قدر بحث‌برانگیز می‌کند». ریشه اندیشه‌های اوباما در ادبیات، سیاست و تاریخ در کتاب‌خوانی‌ست که در جوانی آغاز کرد. به‌عنوان نوجوانی که در هاوایی بزرگ شد، آثار نویسندگان آفریقایی-آمریکایی نظیر جیمز بالدوین، رالف الیسون، مالکوم ایکس، لنگستون هیوز، ریچارد رایت و زورا نیل هرستون را می‌خواند تا «خودم را به‌عنوان یک مرد سیاه‌پوست در آمریکا بالا بکشم»؛ و وقتی اوایل دهه 80 در دانشگاه کلمبیا به تحصیل پرداخت، تلاش کرد عادات سطحی و نامنسجمش (ورزش، مهمانی، ولگردی) را کنار بگذارد تا تبدیل به فردی جدی شود. او توضیح می‌دهد: «چون درمورد این فرآیند احساس یأس می‌کردم و اساساً چندسالی گوشه‌گیر بودم. فقط در کلاس‌ها شرکت می‌کردم و در شهر پرسه می‌زدم (اغلب به‌تنهایی) و می‌خواندم و می‌نوشتم؛ و فقط سعی می‌کردم بفهمم به چه‌چیز اعتقاد دارم و چطور باید درباره زندگی‌ام فکر کنم. آن‌زمان، فهرست‌نگه‌دار خوبی بودم. وقتی درباره یک کتاب می‌شنیدم و بعد می‌خواندمش، اگر در آن به اثر دیگری ارجاع می‌شد، آن‌را نیز دنبال می‌کردم». او همه‌چیز می‌خواند؛ از آثار کلاسیک نویسندگانی نظیر همینگوی، داستایوسکی، سروانتس تا رمان‌هایی مثل «زیر کوه آتش‌فشان» مالکوک لوری، «دفترچه طلایی» دوریس لسینگ و کارهای رابرت استون. فلسفه، شعر، تاریخ، زندگی‌نامه، خاطرات و کتاب‌هایی مثل «حقیقت گاندی» از اریک اریکسون. او نه‌تنها با اشتیاقی سیری‌ناپذیر کتاب می‌خواند؛ بلکه ایده‌هایی را که در آن‌ها می‌یافت، فرومی‌داد و تلفیق می‌کرد؛ و آن‌هایی را که با تجربیات و ارزش‌های شخصی‌اش سازگار بودند، جذب می‌کرد. اوباما به یاد می‌آورد که «درآن‌سال‌ها همه‌چیز آکنده از وزن هستی‌شناختی بود»؛ و تازمانی‌که به شیکاگو رفت و کار سازمان‌دهی یک انجمن را شروع کرد، نتوانست حس شوخ‌طبعی‌اش را بازیابد. اوباما می‌گوید: «شما حتماً خودخواهی جوان‌هایی که خود را زیادی جدی می‌گیرند، می‌شناسید. کسانی‌که فکر می‌کنند آدم‌های مهمی هستند؛ اما درحقیقت مسئولیتی ندارند. من یک‌دفعه خودم را در همسایگی آدم‌هایی دیدم که سعی می‌کردند قبض‌هایشان را پرداخت کنند و فرزندانشان را در امنیت نگه دارند؛ و کار من کمک بود؛ و دانش، قدرت، شکیبایی و احساس مشترک مردمی‌که با آن‌ها کار می‌کردم که همگی هم‌سن مادرم یا بیش‌ازآن بودند، به من یادآوری می‌کرد این‌کار درمورد من نیست». اوباما زمانی‌که در شیکاگو بود، شروع به نوشتن داستان کوتاه کرد. داستان‌های اندوه‌آور و تأمل‌برانگیز که الهام‌گرفته از بعضی آدم‌هایی بود که به‌عنوان سازمان‌دهنده انجمن ملاقات کرده بود. آن داستان‌ها و یادداشت‌هایی که نگه می‌داشت، خصوصیاتی ادبی را می‌پروراند که به نگارش این کتاب انجامید: حس عمیق مکان و حال و هوا؛ تلاش برای خودداوری (گویا می‌خواست بداند تصمیمش برای نامزدی ریاست‌جمهوری تاحدی ناشی از نیاز به اثبات لیاقت خود به پدری‌که رهایش کرده و عمل به انتظارات خیال‌پردازانه مادرش است)؛ و استعداد در خلق چهره‌های دیکنزی از مشاوران، سیاستمداران و رهبران خارجی. او ولادیمیر پوتین (نخست‌وزیر روسیه) را رهبری توصیف می‌کند که صدایش «بی‌علاقگی تصنعی» را نشان می‌دهد و این نشان‌دهنده کسی‌ست که خود را به احاطه‌شدن توسط زیردستان و حاجتمندان عادت داده و درعین‌حال، مردی‌که عکس‌هایش را با وسواس نوجوان‌گونه‌ای در اینستاگرام می‌گذارد. کتاب‌خوانی اوباما در ۲۰ و ۳۰سالگی ترکیبی از عشق او به شکسپیر و کتاب مقدس و مطالعه‌ای مشتاقانه درباره لینکلن، مارتین لوتر کینگ و رینهولد نیبور؛ دیدگاه طولانی‌مدت او به تاریخ را شکل داد. چشم‌انداز آمریکا به‌عنوان کشوری که درروند مداوم تغییر است. او از مطالعات خود درباره این متفکران و فعالان درسی گرفت که خود آن‌را درس «نیبوری» می‌نامد که ما می‌توانیم دیدگاه روشنی به دنیا و واقعیت‌های بی‌رحمی، گناه، طمع و خشونت داشته باشیم و همچنان احساس امید و امکان به‌عنوان عملی ارادی را زنده نگه داریم. در ادبیات آفریقایی-آمریکایی مسائل شخصی و سیاسی به‌شدت به یکدیگر گره خورده‌اند. از روایت‌های اولیه برده‌ها تا زندگی‌نامه‌های شخصی فردریک داگلاس و مالکوم ایکس؛ و وقتی اوبامای جوان تیرک‌های فلسفی باورهایش را می‌ساخت، در دفتر یادداشتش بسیار می‌نوشت و جریان‌های مخالف نژادی، طبقاتی و خانوادگی زندگی خودش را مرتب می‌کرد. اعتقاد او به اینکه آمریکایی‌ها بر رؤیاهای مشترکی سرمایه‌گذاری می‌کنند و می‌توانند به ورای اختلافاتشان دست یابند، نه‌تنها انعکاس پایان «مرد نامرئی» رالف الیسون است (که در آن راوی نتیجه‌گیری می‌کند که آمریکا از رشته‌های زیادی بافته شده که سرنوشت ما یکی‌شدن و درعین‌حال بیشماربودن است)؛ بلکه بخش ذاتی تاریخچه خانوادگی او با مادری‌ست که در کانزاس به دنیا آمده و پدری‌که در کنیا بزرگ شده است. اوباما می‌گوید در دبیرستان او و گروهی از دوستان سرگردانش دریافتند «داستان‌سرایی برای ما راهی‌ست که به‌نوعی خود و جهان پیرامونمان و مکانی که به آن تعلق داشتیم و اینکه برای آن مناسب بودیم یا نه را توصیف کنیم». بعدها وقتی اوباما درتلاش بود تا داستان‌هایش را روی کاغذ بیاورد و صدایی را بیابد که نزدیک به گفت‌وگوهای درون ذهنش باشد، آثار نویسندگانی را مطالعه کرد که آن‌ها را تحسین می‌کند. او می‌گوید: «مثل خیلی‌ها وقتی به این فکر می‌کنم که چطور نوشتن را یاد گرفتم و از چه‌کسی تقلید کردم، صدایی که بیش‌ازهمه به ذهنم می‌رسد، جیمز بالدوین است. من استعداد او را نداشتم؛ اما نوع صداقت و سخاوت و آن حس طعنه‌آمیز توانایی تماشای صادقانه چیزها و درعین‌حال همدردی با آدم‌هایی که آشکارا از آن‌ها بیزار یا عصبانی یا به آن‌ها بی‌اعتماد بوده ... تمام کتاب‌هایش تأثیر بزرگی بر من گذاشتند». اوباما از نویسندگانی که دیدگاه‌های سیاسی متفاوت از او دارند، نظیر وی.اس. نایپل نیز آموخت. او گرچه از دفاع نایپل از استعمار مأیوس است، می‌گوید شیفته استدلال‌های نایپل بود که «با چند حرکت قلم می‌توانست پرتره کسی را بکشد و داستانی شخصی یا اتفاقی ناگوار را ثبت کند و آن‌را به مضامین بزرگ‌تر و جریان‌های تاریخی بزرگ‌تر پیوند بزند. بخش‌هایی از داستان‌های عامیانه است که شما به‌نوعی کپی می‌کنید، می‌دزدید و در نوشته‌های خود می‌چسبانید و می‌دانید که باگذشت‌زمان و داشتن تمرین کافی می‌توانید به صدای خودتان اعتماد کنید». او می‌گوید درحالی‌که ۲۰سال‌پیش برای نوشتن کتاب خاطرات ریاست‌جمهوری نیاز به ارتشی از محققان داشت، «حالا با وجود اینترنت به‌سادگی می‌توان به کمک تاریخ‌ها همه اطلاعات را پیدا کرد. تمام سخنرانی‌ها، برنامه‌ها یا ظاهرم درآن‌روز مشخص فوراً روی صفحه ظاهر می‌شوند. این، یک کار تجاری بسیارمهم است که سعی کردم به دخترانم و همه کسانی‌که درباره نوشتن از من می‌پرسند، منتقل کنم. فقط باید شروع کنید. باید چیزی را پائین بیاورید؛ چون هیچ‌چیز ترسناک‌تر از یک صفحه خالی نیست». اوباما وقتی «سرزمین معهود» را می‌نوشت کتاب‌های زیادی نخواند. شاید چون می‌ترسید بهانه‌ای برای به‌تعویق‌انداختن نوشتنش شود یا شاید چون در آثاری که به‌خصوص از آن‌ها لذت می‌برد، غرق می‌شد و می‌توانست صدای آن نویسنده‌ها را در سرش بشنود؛ اما وقتی نوشتن آن‌را تمام کرد، مشتاقانه سراغ «جَک» رمان جدید دوستش، مریلین رابینسون رفت و «مرثیه‌های وطن» ایاد اختر را خواند که آن‌را «یک بررسی قوی و دقیق از سیاست‌ها و نگرش‌های آمریکای معاصر» توصیف می‌کند./ ایبنا

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه