کندوکاوی در جهانِ سام درخشانی
سروش راسخ
سام درخشانی که اینروزها مجموعه «آوای باران» بهکارگردانی حسین سهیلیزاده و تهیهکنندگی محمد هاشمی اصلی را برای پخش چندباره در قاب تلویزیون دارد، درباره مشخصههای نقش خود دراینسریال، توضیح میدهد: «نادر، یک جوان واقعیست؛ نمونه افرادیکه میخواهند به جایگاه اجتماعی بالایی برسند؛ اما برای رسیدن به اینوضعیت تلاش نمیکنند. یکی از ویژگیهای اصلی نقش نادر که برای خود من بهعنوان بازیگر جذابیت زیادی داشت، اینبودکه من در دو مقطع زمانی این شخصیت را بازی میکردم: یکیازآنها 10سال جوانتر از سن واقعی خودم و دیگری حدود 15سال از من پیرتر بود. این نقش همچنین مثبت نیست و متفاوت از سایر نقشهایی بوده که عمدتاً بازی کردهام. درباره جذابیت آن همینقدر بگویم که زمانی آنرا بازی کردم که خودم ازدواج نکرده و فرزندی نداشتم؛ حال باید نقش یک پدر را بازی میکردم؛ آنهم پدریکه فرزندی به سنوسال سیاوش خیرابی و یک دختر 19ساله دارد». وی درباره سوژه محوری سریال نیز بیان کرد: «این سریال، ضمناینکه به یک معضل اجتماعی؛ یعنی همان تکدیگری و کودکان کار میپردازد. ملودرامی اجتماعیست و درواقع، این دو ویژگی در سراسر سریال باهم ترکیب شدهاند که برای تماشاچی بسیارجذاب بود. همچنین آوای باران اثری 40 قسمتی بود و بنابراین، فرصت کافی به بیننده داده میشد تا با داستان ارتباط برقرار کند و قصهها در باور او به پختگی برسند؛ بنابراین، میتوانستیم او را با داستان همراه کنیم. گذشتهازاین، کار در زمان خودش، باکس پخش هر شبی داشت و مردم به دیدن آن عادت میکردند. نکته مهم دیگر اینکه این سریال از شبکه سه سیما پخش شد؛ شبکهای که پرمخاطب است و شبکه جوان نام دارد؛ جوانان هم جمعیت زیادی از کشورمان را دربرمیگیرند؛ پس فرصت مناسبی بود تا بتوانیم بهگونهای آن مسائل را به گوش جوانان برسانیم تا برای او در عین باورپذیری، تأثیرگذار هم باشد». او حضور دراینسریال را نقطهعطفی برای تغییر رویه نقشش بعد از بازی در سریال «پژمان» دانست که آنزمان پربیننده هم شد؛ و اضافه میکند: «بهخاطر نقشم در سریال پژمان، اضافهوزن پیدا کرده بودم و البته نقشم هم ایجاب میکرد. بهخاطر موفقیت آنکار نگران بودم باز پیشنهادهای مختلفی با سمتوسوی نقشهای مشابه درآنکار و در ژانر طنز باشد؛ زیرا دیگر سخت بود که بازهم بخواهم در کاری مشابه حضور داشته باشم و همان میزان موفقیت تکرار شود. بااینوجود، جالب بود که پیشنهادهای کاری بعد از پژمان هم همگی در سبکوسیاق نقشهای قبلی و شخصیتهای جدی بود؛ اما خوبی آوای باران اینبودکه پنجماه درگیر فیلمبرداریاش بودم؛ بنابراین، نمیتوانستم سر کار دیگری حضور داشته باشم. بهنوعی، این سریال، پوشش جدی و قوی بر نقش طنزم در سریال پژمان داشت تا به تکرار نیافتم». بازیگر مجموعه تلویزیونی «نابرده رنج» درباره مشخصههای نقش خود اضافه میکند: «نادر، از جمله آدمهاییست که همه را مقصر میداند بهخاطر شرایطی که در آن حضور دارد. همیشه طلبکار است و برای ماندن در یک وضعیت، به همهچیز چنگ میزند. این سریال، جنبههای آموزنده زیادی هم دارد. بعضی آدمها در برابر تغییر و پیشرفت ایستادگی میکنند و هیچ تلاشی برای رسیدن به جایگاه بهتر ندارند. بههرحال، زمان میگذرد و بعضیافراد مثلاً ششسال صبر میکنند تا نخواهند از نقطه صفر شروع کنند؛ درحالیکه اگر آن ششسال را برای پیشرفت تلاش میکردند، احتمالاً میشد موقعیت بهتری داشته باشند. ضمناینکه وقتی از نقطه صفر شروع نکنی و یکشبه به جایگاه بالا و موقعیت مناسبی برسی، بههمانمیزان ممکن است زود نیز آنرا از دست بدهی؛ و چنین موقعیتی بهشدت متزلزل است. فکر میکنم کاراکتر نادر حداقل این درس را برای مخاطبان بههمراه داشته باشد». وی همچنین درباره تجربه همکاری خود با حسین سهیلیزاده بیان داشت: «من نهسال قبل از آوای باران، در سریال روزهای اعتراض با آقای سهیلیزاده همکاری داشتم. همیشه دلم میخواست تا فرصتی پیش بیاید و باز با او همکاری کنم. چندبار هم پیشنهاد همکاری از جانب ایشان داشتم که متأسفانه بهدلایل مختلف شرایط آن فراهم نشد؛ اما در آوای باران، بااینکه کمی بابت منفیبودن نقش و تصوری که ممکن بود برای مخاطب ایجاد کند، نگرانی داشتم، بهسرعت پیشنهاد را پذیرفتم و پس از حرفزدن با خود آقای سهیلیزاده، از انتخاب آن مطمئن شدم. او درک خوبی از بازی بازیگر دارد و حواسش همیشه بسیار به کیفیت کار است». سام درخشانی متولد ۳۱ تیرماه ۱۳۵۴ در تهران؛ و دانشجوی انصرافی رشته تئاتر است. او در آموزشگاه بازیگری سمندریان یکدوره بازیگری گذرانده و با مجموعه «شبزدگان» به دنیای بازیگری پا گذاشت. سپس با «بهشت آبی»، «همسفر»، «خانه پدری»، «دلباخته»، «سالهای برف و بنفشه»، «ما چند نفر»، «روزهای زیبا»، «نابرده رنج»، «دارا و ندار»، «پژمان»، «رؤیای گنجشکها»، «آوای باران»، «پشتبام تهران»، «همهچیز آنجاست»، «دشمن زن» و «خوب بد جلف» (۱ و ۲) نقشآفرینی کرده. او با مسابقه تلویزیونی «ایران» وارد حوزه اجرا نیز شد. خودش میگوید: «برخلاف نظر خیلیها كه اوج شكوفایی یك هنرپیشه را در دهه سوم زندگی او میدانند و فكر میكنند تمام شكوفایی و اوج هنرپیشه و بازیگر درایندهه اتفاق میافتد و نمونههای زیادی هم از ایننوع پیشرفت را در سینمای ایران و جهان مثل سینمای آمریكا میبینید؛ من اما معتقدم که دهه چهارم زندگی یك هنرپیشه اوج شكوفایی و بلوغ هنری فرد است و میبینیم كه اكثراً هم افرادیكه در دهه دوم و سوم زندگی خود مطرح میشوند، بعد از ایندوره دچار حاشیه میشوند و دركل كنار میروند. هنرپیشههایی كه موفق شدهاند و باقی ماندهاند، در دهه چهارم زندگیشان قرار دارند و آنهاییكه كنار گذاشته شدهاند، در دهه سوم زندگی بودند كه بهدلیل خامی و بیتجربگی خاص آن سن، اشتباهاتی انجام دادهاند یا به حاشیه رفتند كه باعث شده فراموش شوند. البته اینها دلیلی نیست که من دراینمدت اشتباهاتی انجام نداده باشم؛ ولی درهرصورت خواه اشتباه من بوده یا اتفاقاتیکه من سر از آنها درنمیآورم، بههرحال من الآن اینجا هستم». او ادامه میدهد: «همیشه از خدا خواستهام كه اول جنبه و ظرفیت را به من بدهد، بعد هر اتفاقیکه قرار است، برای من بیفتد؛ چون معتقدم خدا خیلی به من توجه دارد. اینرا از صمیم قلبم میگویم و بههمیندلیل امیدوارم باور كنید. خوشبختانه اتفاق بد برای من پیش نیامده و طی اینسالها با حركت آهسته و لاكپشتی به اینروند ادامه دادهام و رسیدهام بهایننقطه و معتقدم در مجموعههایی مانند نابرده گنج و پژمان خیلیخوب كار كردهام و مطمئن هستم كه قطعاً چندسالآینده، آن اتفاقیکه باید، برای من خواهد افتاد و به آنچه دلم میخواهد، میرسم. همینحالا هم خیلی از خواستههایم را عملیشده میبینم. ممكن است فیلمی یا نقشی برای یك بازیگر در مقطعی زمانی برایش سكوی پرش باشد؛ یعنی بازیگر با آن به درجهای برسد كه میتوان گفت جهش كرده و بالا رفته؛ ولی در درازمدت میبینیم این پرش و بالارفتن نهتنها باعث پیشرفت او نمیشود؛ بلكه باعث شده او دچار افت شود». او که اینروزها سرای «خوب بد جلف» را نیز در برنامه کاریاش دارد؛ ادامه میدهد: «موقعیتی كه اكنون دارم، دیگر قابلتغییر نیست. اگر الآن در محیطی قرار بگیرم كه سههزارنفر حضور داشته باشند كه من را میشناسند، با زمانیكه هیچكس من را نمیشناسد، برایم فرقی نمیكند. من خودم را میشناسم. جنبه این پرش و جهش را نداشتم؛ ولی امروز این جنبه را پیدا كردهام؛ چون اینمسیر را گذراندهام و پلهپله پیش رفتم. در مقطعی، سهسال از كار دور بودم و دراینمدت فردی را كه كنار من بود، تشویق كردند؛ ولی به من توجهی نكردند؛ ولی اگر امروز من را تشویق كنند؛ ولی كناردستی من را تشویق نكنند، من باز برای كسیكه كنارم ایستاده، احترام قائلم؛ چون دوروزبعد، نوبت او میرسد كه او را تشویق كنند». او میافزاید: «شاید در دورهای اعتقاد داشتم آدم بدشانسی هستم؛ چون اتفاق خوبی كه دلت میخواهد برایت بیفتد، پیش نمیآید و این در بعضیمواقع باعث میشود فكر كنی بدشانس هستی؛ ولی درواقع، اگر آن اتفاق برایت پیش میآمد، نهایت بدشانسی بوده. شاید زمانی من اینرا گفته باشم كه بدشانس هستم؛ ولی مسلماً ناشی از بیتجربگی و نرسیدن به بلوغ فكری بوده است. الآن كه اینجا هستم، به این دانش رسیدهام كه چه خوب شد آن اتفاق درآنزمان برایم پیش نیامد؛ چون اعتراف كردم كه من بیجنبه هستم و حالا احساس میكنم چقدر خوششانسم و چقدر خدا من را دوست دارد. شاید بتوانم اینطور توضیح دهم كه خدا من را نگاه میكند و این، بالاتر از داشتن شانس است». سام درخشانی میگوید: «نقطهای كه دوست دارم به آن برسم ایناستكه مردم من را بهعنوان بازیگری خوب بهخاطر بیاورند و افرادیکه من را میشناسند، بهدلیل چهره، بازی یا حاشیههایم، من را به یاد نیاورند؛ بلكه یادآوری من بهدلیل بازیهای خوبم و ارتباطبرقراركردن با نقشهایی باشد كه دوستشان داشتهاند. بهنظرم این سوپراستارهایی كه بهدلیل رنگ چشم یا چهرهشان وارد سینما شدهاند، آنهایی هستند كه تاریخمصرف دارند. مگر زیبایی چهره تاچهزمانی دوام دارد؟ اینگروه به جایی میرسند كه باید از بازیشان استفاده كنند و اینجاست كه دیگر دوام نمیآورند؛ چون آنقدر درگیر ظواهر بودهاند كه اندوختهای ندارند. من از اول كار را بهصورت آكادمیك و زیرنظر اساتیدی گذراندهام كه به ما گفتهاند صبر را بیاموزیم و صبور باشیم و به ما یاد دادهاند كه چهرهات را فراموش كن و آنچه در درونت است را دور بریز و دنبال چیزهایی برو كه در درونت وجود ندارد. بهواسطه همین آموزههاست كه من نخستین كارم خانه پدریست. من دراینكار با گریم سنگین و حتی لنز جلوی دوربین رفتم. خانه پدری، پربینندهترین سریال تلویزیون بود كه پخش میشد؛ ولی بهدلیل چهره و گریم كار، كسی من را نمیشناخت. از این دردناكتر ...!؟»