روایتی از «سوگِ پیچیده» در دوران کرونا

یادت می‌آید می‌گفتی دیدار به قیامت؟

مریم شریفی

«مامان رفت سبزی بخره. وقتی برگشت، حالش بد شد. بابا بردش بیمارستان. فقط یک‌هفته بیمارستان بود. دیگه برنگشت خونه!» این‌ها، جملات فرزندانی بود که کرونا بی‌مقدمه و بدون بیماری قبلی، مادرشان را گرفته بود. هفته‌ها گذشته بود؛ اما آن‌ها همچنان در حالت شوک و انجماد مانده بودند. این‌شکل از مرگ عزیزان و لطمه‌های روحی آن برای بازماندگان، یک‌نوع سوگ خیلی خاص را ایجاد کرده که هنوز نمی‌توان اسمی روی آن گذاشت. فقط می‌توانیم بگوییم کرونا، سوگ‌ها را پیچیده کرده. انسان معاصر شاید هیچ‌وقت به‌اندازه این چندماه‌گذشته، نزدیکی زندگی و مرگ را تجربه نکرده باشد. هرروز در گوشه‌وکنار دنیا؛ ازجمله ایران، با خبر مرگ صدها و هزاران انسان دراثر ابتلابه‌کرونا مواجه می‌شویم. دراین‌میان، یکی از آثار مهمی که روزگار کرونایی بر جامعه انسانی داشته، تغییر سبک زندگی آن‌ها حتی درمواجهه‌با مرگ عزیزانشان بوده. آنچه انسان حتی در مصائبی مانند جنگ، سیل و زلزله هم تجربه نکرده بود، به‌دست یک ویروس نحس، بر سرش آمد. کرونا، آغوش عزیزان و همدلی دوستانش را از او گرفت؛ و زمانه کرونا ثابت کرد انسان تنها، درمواجهه‌با مرگ عزیزانش، بسیار آسیب‌پذیرتر خواهد بود. از وقتی محدودیت‌های دوران کرونا و لزوم رعایت فاصله‌گذاری اجتماعی، امکان برگزاری مراسم سوگواری بعد از مرگ عزیزان را از بازماندگان گرفت، سوگ‌های معمول زندگی تبدیل به سوگ‌های پیچیده شد و داغ‌دیدگان در دالان‌های این غم بی‌انتها گرفتار شدند. گفت‌وگو با دکتر «محمود آزادی»؛ روانشناس و عضو فعال انجمن بین‌المللی سایکوآنکولوژی (IPOS) که هفت‌سال سابقه فعالیت درزمینه «مراقبت معنوی» از بیماران مبتلابه‌سرطان و تخصص ویژه «کرامت درمانی» (Dignity Therapy) را نیز در کارنامه دارد و در چندماه‌گذشته مراجعین متعددی از میان سوگواران کرونا داشته، فرصت مغتنمی بود برای بررسی پدیده «سوگ کرونا» و راه‌های پیشگیری و درمان آن.

سوگ، به غم‌واندوه طولانی‌مدت بعد از فقدان عزیزان گفته می‌شود. در متون روانشناسی و درمانی هم یک مبحث وجود دارد باعنوان «درمان افراد داغدار»؛ که هم درمان انفرادی و هم گروه‌درمانی را شامل می‌شود. بعضی سوگ‌ها، خودبه‌خود و بعدازمدتی، درمان و رفع می‌شود؛ اما در بعضی از سوگ‌ها، فرد داغ‌دیده نیاز به مراقبت بیشتری دارد. می‌بینید چندین‌سال از فوت عزیزش می‌گذرد؛ اما به‌دلیل وابستگی‌های عاطفی عمیقی که با متوفی داشته، هنوز نتوانسته آن داغ را بپذیرد و با آن کنار بیاید. انگار از وقتی عزیزش را در درون خاک گذاشتند، بخشی از وجود او هم در خاک مانده. به این سوگ، «سوگ پیچیده» گفته می‌شود که می‌تواند آثار جدی و مخربی بر زندگی شخصی، اجتماعی و فعالیت‌های شغلی فرد بگذارد. انگار دیگر نمی‌تواند آن فرد سابق شود. خطاهایش در فعالیت‌های شغلی‌اش زیاد می‌شود، حواسش سر جایش نیست؛ حتی گاهی تمایل به خودکشی پیدا می‌کند. این سوگ پیچیده حتی می‌تواند بُعد معنوی زندگی فرد را هم تحت‌الشعاع قرار دهد. ممکن است ارتباطش با خدا قطع شود. مدام می‌گوید: «چرا خدا به داد من نرسید؟ چرا عزیز من این‌طور مرد؟ چرا این اتفاق باید برای بچه من یا ‌مادر من می‌افتاد؟ خدایا چرا همسر مرا گرفتی؟ خدایا آن‌موقع که عزیز من درد می‌کشید، تو کجا بودی؟ و ...» و متأسفانه کرونا به این سوگ‌های عمیق، دامن زده است.
موضوعی که باید به آن توجه کنیم، «چگونه مردن» است که موضوعی بسیارمهم است. اگر خانواده ببینند پدر یا مادر چندسال است با بیماری دست‌وپنجه نرم می‌کند، وقتی با فوت او مواجه شوند، راحت‌تر می‌توانند ‌موضوع را بپذیرند؛ اما وقتی پدرومادر در صحت و سلامت داشتند زندگی می‌کردند، یک‌دفعه دچار یک ویروس شدند و بعد از یک‌هفته فوت کردند، آسیب‌های روحی شدیدی به خانواده وارد می‌شود. این‌شکل از مرگ عزیزان و لطمه‌های روحی آن برای بازماندگان، یک‌نوع سوگ خیلی خاص را ایجاد کرده که هنوز نمی‌توان اسمی روی آن گذاشت. این سوگ که به قشر خاصی اختصاص ندارد و با دغدغه‌ها و رنج‌های متفاوتی برای افراد همراه است، تا مدت‌ها نیاز به مطالعه و بررسی دارد؛ مثلاً ما از روحانی گرفته تا پزشک در میان مراجعه‌کنندگانمان داشته‌ایم. توجه به مبحث «چگونه مردن»، در نظام سلامت غرب، از سال‌ها قبل شروع شده. این‌موضوع تحت‌عنوان «مرگ عزتمندانه و باکرامت»، از پنج‌دهه‌قبل در طب مدرن موردتوجه قرار گرفت. ماجرا از وقتی شروع شد که یک بیمار سرطانی بی‌خانمان در یکی از خیابان‌های لندن فوت کرد. این اتفاق باعث شد کلیسای مسیحیت و برخی از پرستاران، به انتقاد از وزارت بهداشت انگلستان بپردازند و به ‌این‌گونه مردن بیماران، اعتراض کنند. آن‌زمان و در دهه 1960 وزارت بهداشت انگلستان یک شعار داشت بااین‌مضمون: «مراقبت از گهواره تا گور». بعد از ماجرای مرگ آن فرد، خانم پرستاری به‌نام «سیسلی سندرز»، طی اعتراضاتی که شکل گرفت، این شعار را زیرسؤال برد و خطاب به مسئولان بهداشت و درمان انگلستان گفت: «مراقبت شما از بیماران در بیمارستان‌ها، همه‌جانبه نیست. شما بیمار را در بیمارستان بستری می‌کنید؛ اما برای چگونه مردن او برنامه ندارید». در نتیجه تلاش‌های خانم سندرز، مراکزی به‌نام «نقاهت‌خانه» در انگلیس شکل گرفت؛ مرکزی که بیمارانی که در مرحله پایان حیات خود و درآستانه مرگ بودند، به آنجا منتقل می‌شدند تا در شرایط مناسبی، مرحله مرگ را پشت‌سر بگذارند. در آن نقاهت‌خانه‌ها، در کادر مراقبتی بیمار، الزاماً یک «مراقب معنوی» هم حضور داشت. آن تلاش‌ها باعث شد به بُعد معنوی و چگونه مردن بیماران در نقاهت‌خانه‌ها بسیار توجه شود، موضوعی که امروز هم به‌عنوان یک اصل رسمی در کشورهای پیشرفته موردتوجه قرار دارد؛ مثلاً امروز 1433 نقاهت‌خانه در انگلیس وجود دارد و از بیمارانی که در مرحله پایان حیات هستند، در آن مراکز نگهداری می‌شود. دغدغه اصلی این‌بوده‌که زمینه «مرگ کریمانه»، «مرگ باعزت» و «مرگ باکرامت» برای بیماران فراهم شود و اتفاقی مثل مرگ آن بیمار سرطانی بی‌خانمان که لحظات دردناک آخر زندگی‌اش را در خیابان و در تنهایی گذراند، تکرار نشود. همین امروز هم پایان‌نامه‌ها و مقالات بسیارزیادی درباره «مرگ خوب» نوشته شده و می‌شود. ما، در دین خودمان هم فراوان آیات و روایات مرتبط با مرگ خوب داریم.
در بحث ایجاد نقاهت‌خانه‌ها، موضوع حذف هزینه‌های مالی تحمیلی به خانواده بیماران در‌حال‌مرگ هم مطرح بود. روال معمول در بیمارستان‌ها به‌این‌ترتیب است که وقتی وخامت حال بیمار به اوج می‌رسد، او را به آی‌سی‌یو می‌برند که تحت مراقبت‌های ویژه قرار بگیرد. در بسیاری‌ازموارد، مشخص است امیدی به بهبودی بیمار نیست؛ اما به آی‌سی‌یو منتقل می‌شود و مدتی‌بعد هم فوت می‌کند. دراین‌میان، فقط یک هزینه سنگین مالی به خانواده او تحمیل می‌شود. من موردی سراغ دارم که بیمار بعد از چندین‌روز نگهداری در آی‌سی‌یو از دنیا رفت و خانواده او هم داغدار شدند و هم به‌لحاظ مالی، ورشکست. بعد از ایجاد نقاهت‌خانه‌ها، وقتی مشخص می‌شد بیمار قابل‌درمان نیست، دیگر او را به آی‌سی‌یو انتقال نمی‌دادند؛ مثلاً درمورد بیماران مبتلابه‌سرطان وقتی متخصصان یقین پیدا می‌کردند بیماری در تمام بدن پخش شده و درمان ندارد، بیمار را به‌جای آی‌سی‌یو، به نقاهت‌خانه منتقل می‌کردند. در آنجا هم تا زمان مرگ، در فضایی پر از آرامش و با هزینه‌ای بسیار‌پائین‌تر از آی‌سی‌یو از بیمار مراقبت می‌شد. البته ما هم چه به‌لحاظ اعتقادی و چه به‌لحاظ قوانین پزشکی با این مباحث بیگانه نیستیم. درواقع، می‌توانیم بگوییم کرونا در کنار رنج‌ها و تلخی‌هایش، حسن‌هایی هم داشته! کرونا نقاط ضعف ساختار سلامت ما را به ما نشان داد. ببینید ما ازیک‌طرف باید وضعیت حوزه پزشکی خودمان را با پزشکی کشورهای پیشرفته مقایسه کنیم. نتیجه مقایسه این‌است‌که آن پروتکل‌هایی که باید برای مرحله مرگ بیماران ایجاد شود، هنوز تعریف و ایجاد نشده و آن کیفیت مردن که باید کریمانه و باعزت باشد، هنوز در بیمارستان‌های ما وجود ندارد.
ازطرف‌دیگر، باید بگوییم ما با آن مرگ خوب موردنظر دینمان هم فاصله داریم. دین اسلام می‌گوید فرد مسلمان باید قبل از مرگ، طوری آماده شود که آمادگی مواجهه با آن ترس‌های لحظه مرگ را داشته باشد؛ مثلاً باید خانواده و عزیزانش در آن‌لحظات در کنارش باشند و او بتواند حرف‌های آخرش را به آن‌ها بزند؛ چه به‌لحاظ اخلاقی و بیان نصیحت برای فرزندان و بازماندگان و چه به‌لحاظ حقوقی و بیان وصیت. درست است که کووید-19 یک بیماری واگیردار خطرناک است و امکان حضور خانواده بیمار در کنارش وجود ندارد؛ اما می‌توانستیم با استفاده از تکنولوژی و ازطریق تماس تلفنی یا تماس تصویری، کاری کنیم بیمار قبل از مرگ بتواند گفت‌وگو و دیداری با خانواده‌اش داشته باشد. مطالعات نشان داده اگر چنین اتفاقی بیفتد، قدرت پذیرش خانواده‌ها بیشتر می‌شود و سوگ آن‌ها هم کمتر و طبیعی‌تر خواهد شد؛ بنابراین، ما از همین‌حالا باید آستین‌هایمان را بالا بزنیم برای برطرف‌کردن این کاستی‌ها و نقاط ضعف؛ چون احتمال دارد در سال‌های آینده بازهم ما و مردم دنیا با چنین ویروس‌هایی مواجه شویم؛ پس باید طوری عمل کنیم که باز غافلگیر نشویم. درواقع، اگر قرار باشد کرونا معلم ما باشد، یکی از مباحثی که باید از او درس بگیریم این‌است‌که باید مراقبت‌های معنوی را در بخش‌های مختلف بیمارستان‌ها داشته باشیم؛ به‌ویژه بخش حساس بیمارانی که در مرحله پایان حیات قرار دارند.
شاید این‌موضوع مطرح شود که شرایط دوران کرونا، واقعاً یک شرایط خاص بود که سیستم سلامت تمام کشورهای دنیا را غافلگیر کرد و هیچ‌‌یک نتوانستند عملکرد مطلوبی داشته باشند؛ موافقم. حتی در آمریکا هم دیدیم که بیماران مبتلابه‌کرونا در بیمارستان‌ها در وضعیت بدی از دنیا رفتند. اصلاً نوع بیماری، دراین‌زمینه بسیارمهم است. آن غافلگیری که برای تمام ساختارهای سلامت در دنیا پیش آمد، به‌نوعی مشترک بود؛ اما حتماً تفاوت‌هایی هم وجود دارد. طبیعتاً، کشورهایی که زیرساخت‌های پزشکی‌شان را برای شرایط بحرانی آماده‌تر کرده بودند، در مقابل کرونا عملکرد بهتری داشتند. ما هرگز منکر تلاش‌ها، زحمات و فداکاری‌های کادر درمانی و کارکنان بیمارستان‌های کشورمان در دوران کرونا نیستیم. ما نیز هم‌صدا با تمام مردم ایران، از این عزیزان سپاسگزار و قدردان زحماتشان هستیم؛ اما در کنار تمام خدمات‌رسانی‌ها، آنچه ما از نحوه مرگ بیماران مبتلابه‌کرونا در بیمارستان‌ها دیده‌ایم و درباره‌اش شنیده‌ایم، شرایط مناسبی نبوده و چنانچه ما زیرساخت‌های بهتری می‌داشتیم، این‌شرایط حتماً می‌توانست بهتر باشد. البته این‌نکته را تذکر می‌دهم این نقاط ضعف و کاستی‌ها، فقط مختص نظام سلامت نیست. گزارش‌هایی که از قبرستان‌ها دریافت می‌کنیم نیز گویای این‌است‌که شرایط غسل و تدفین فوت‌شدگان کرونا، آن‌گونه که باید، نبوده. ضمن تقدیر از زحمات طلبه‌ها و نیروهای جهادی که وارد عرصه تغسیل و تدفین اموات کرونایی شدند؛ باید بگوییم موارد فراوانی بوده که این فوت‌شدگان به‌شکل عزتمندانه و کریمانه غسل و تدفین نشده‌اند. بعضی رفتارها دراین‌زمینه بسیار مشکل‌ساز بوده؛ مثلاً در برخی شهرها، فوت‌شدگان کرونا را جداگانه در یک‌بخش خاص از قبرستان دفن می‌کردند. خب، این‌کار باعث ایجاد یک‌جور «انگ اجتماعی» برای خانواده‌های این‌افراد خواهد شد؛ و این ضربه روحی به آن‌ها وارد می‌شود که در قبرستانی که همه اموات از همه اقشار درکنارهم دفن می‌شوند، عزیز ما را بردند در یک‌بخش مجزا دفن کردند. این‌درحالی‌ست که طبق صحبت‌های کارشناسان؛ اگر دستورالعمل‌ها به‌درستی رعایت می‌شد، هیچ نگرانی بابت انتقال ویروس از پیکر متوفی به دیگران وجود نداشت.
یکی از مباحثی که در دوران کرونا شیوع بیشتری پیدا کرده، موضوع افسردگی‌ست. افرادی‌که عزیزی را دراین‌دوران از دست داده‌اند، به‌دلیل ارتباط عمیق عاطفی که با او داشتند و به‌دلیل کیفیت مرگ او و نداشتن امکان وداع و سوگواری معمول برایش، یک‌دوره افسردگی را سپری می‌کنند؛ مثلاً اگر آمار فوتی‌های کرونایی‌مان 50‌هزارنفر شده، این‌عدد را در چهار (حداقل تعداد افراد خانواده هر متوفی) ضرب کنید، ببینید چه حجم خدمات مشاوره سوگ باید بدهیم؟ حالا با احتساب این‌عدد، ببینید چقدر بیمارستان‌های ما، صداوسیمای ما و حوزه‌های علمیه ما دراین‌زمینه فعال‌اند؟ چقدر سخنرانی مذهبی دراین‌زمینه داشته‌ایم؟ چقدر در رسانه ملی برنامه‌های مرتبط با این‌موضوع پخش شده؟ به‌اعتقاد من، صداوسیما می‌تواند مستندهایی درباره ماجرای بعد از فوت بیماران کرونایی بسازد و از غسل تا تدفین آن‌ها را با کمک طلبه‌ها و جهادی‌ها نشان دهد؛ و این مستندها را هرازگاهی پخش کند تا دل مردم آرام بگیرد. مراجعه‌کننده‌ای که با موضوع سوگ پیش ما می‌آید، قطعاً شاکی‌ست و گلایه دارد. در قدم اول مهم است بفهمیم هر مراجعه‌کننده با چه چالشی درگیر است؛ چون افراد، چالش‌های متفاوت و خاص خود را دارند. چالش یک‌نفر این‌است‌که: «عزیز من، خیلی جوان بود، هزارتا آرزو داشت، مرگ برایش زود بود». چالش یک‌نفر دیگر این‌است‌که: «پدر من، بزرگ فامیل بود. همیشه در مراسم تشییع و تدفین اقوام، نفر اول بود. همیشه پیش‌قدم می‌شد برای غسل و تدفین اموات و تمام آداب تدفین اسلامی را برای متوفی انجام می‌داد؛ اما وقتی در هفته‌های اول شیوع کرونا فوت کرد، در آن فضای ترسناک ناشناخته، بدون غسل و کفن فقط با یک کاور دفن شد. چرا چنین سرنوشتی پیدا کرد؟ چرا خدا جواب آن‌همه خدماتش برای اموات مسلمان را این‌طور داد؟» چالش مراجع دیگر این‌است‌که: «مادر من همیشه در مراسم ختم همه اقوام و دوستان، نفر اول بود. می‌گفت: در ختم دیگران شرکت می‌کنم تا در مراسم ختمم شرکت کنند؛ اما کرونا اجازه نداد حتی یک مراسم ساده برایش بگیریم. غریبانه دفنش کردیم و تمام. جواب احترامش به اموات دیگران این بود؟» بنابراین، در درمان سوگ، خیلی‌مهم است که ببینیم روح و ذهن آن فرد با چه‌چیزی درگیر است.
همه ما مرگ را به‌عنوان یک حقیقت قبول داریم. زندگی ما دراین‌دنیا مثل این‌است‌که همگی در یک فرودگاه حضور داریم و قرار است پرواز کنیم. پرواز همه‌مان از این فرودگاه قطعی‌ست؛ فقط تاریخ پروازمان فرق می‌کند. در سالن انتظار این فرودگاه که نشسته‌ایم، در زمان‌های مقرر، یکی‌یکی شماره پروازمان را می‌خوانند و نوبت پروازمان می‌شود. پرواز هرکس از این دنیا به دنیای جاودان و همیشگی، به‌شکل متفاوتی‌ست که خداوند برایش مقرر کرده است. عزیز ما دراثر ابتلابه‌کرونا از این دنیا پرواز کرد، بالاخره ما هم با بیماری یا بلای دیگری از این دنیا خواهیم رفت؛ و فراموش نکنیم که خداوند، بلاها و دردهایی که در دنیا برای بندگانش مقرر کرده را در آن دنیای جاودان جبران خواهد کرد و ... این‌ها حرف‌هایی‌ست که در فضایی آرام با مراجعه‌کنندگان مطرح می‌کنیم. درمقابل، به حرف‌های او هم خوب گوش می‌دهیم و کمک می‌کنیم تمام آن گریه‌هایی که در درونش قفل شده و به‌اصطلاح قورت داده شده، آزاد شود و بیرون بریزد. کمک می‌کنیم حرف بزند و آن چیزهایی‌که در ذهنش مخفی کرده را بیان کند. همین اشک‌ریختن و حرف‌زدن، به او آرامش می‌دهد. این شیوه‌ها، بیشتر درمان‌های شناختی،رفتاری‌ست که به‌کمک آن، روی باورهای معیوب عزاداران کار می‌کنیم. وقتی فرد می‌گوید: «عزیز ما که انسان خیلی‌خوبی بود و آن‌همه برای همه زحمت می‌کشید، چرا این‌طور از دنیا رفت؟ یعنی خدا دوستش نداشت؟» به او نشان می‌دهیم این‌ها باورهای صحیحی نیست؛ بلکه باورهای تحریف‌یافته است. اینجا با مرور خاطرات، به او کمک می‌کنیم مقاطع و اتفاقاتی در زندگی را به یاد بیاورد که نشان می‌دهد خدا آن متوفی را دوست داشته. به‌طورکلی یکی از مشکلات ما این‌است‌که یک‌چیزهایی را کنار هم می‌چینیم و از آن، نتیجه اشتباه می‌گیریم. با خودمان می‌گوییم: «اگر عزیز ما دراثر ابتلابه‌کرونا فوت کرد، پس خدا او را دوست نداشت یا می‌خواست او را تنبیه کند!» این اتفاق به‌این‌دلیل رخ می‌دهد که موضوع را شخصی‌سازی؛ و خیال می‌کنیم که این‌ماجرا فقط برای ما اتفاق افتاده. اینجا ما کمک می‌کنیم برای فرد یادآوری شود که «بیماری»، اساساً یک مسئله طبیعی برای تمام انسان‌هاست؛ و مسئله مهم‌تر این‌است‌که ما نیامده‌ایم فقط برای زندگی این دنیا. باورهای دینی ما می‌گوید خداوند در عالم دیگری که همیشگی‌ست، پاداش دردها و رنج‌هایی که دراین‌دنیا متحمل شده‌ایم را خواهد داد و همین دردها و رنج‌ها باعث رشد و ارتقای درجه ما در آن دنیا خواهد شد؛ پس تاجایی‌که می‌توانیم، از منابع اعتقادی و مذهبی فرد کمک می‌گیریم که برای هرکس، خاص خودش است. بازهم تأکید می‌کنم وزارت بهداشت، صداوسیما و حوزه‌های علمیه هم می‌توانند دراین‌زمینه بسیار کمک کنند. می‌توانند کمک کنند بحث مرگ در کشور، بازخوانی شود تا به بازماندگان یادآوری شود که «مرگ، پایان داستان زندگی انسان نیست!»

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه