تلاش بیثمر فرانسه برای دردستگرفتن زمام اروپا
با خروج رسمی انگلیس از اتحادیه اروپا، فرانسه بهعنوان یکی از برندگان جنگ جهانی دوم و تنها دارنده سلاح اتمی اتحادیه اروپای جدید بههمراه عضویت دائم در شورای امنیت، تلاش خواهد کرد تا به رؤیای دیرینه خود جامه عمل پوشانده و رهبری سیاسی این بلوک را بهدست بگیرد. بهگزارش ایرنا؛ «ویلیام هیگ» وزیر خارجه اسبق انگلیس میگوید که فرانسه همیشه در آرزوی رهبری اروپا بوده است. فرانسه، انگلیس و آلمان همواره رؤیای رهبری اروپا را در سر داشتهاند و البته انگلیس کمتر؛ انگلیس بیشتر به کنترل مستعمرات و کنترل راههای تجاری دریایی علاقهمند بوده است تا قاره اروپا. ویلیام هیگ ریشه رفتار فرانسه با انگلیس در ماجرای برگزیت را در این علاقه تاریخی برای رهبری اروپا میبیند. وی در سخنانی که «دیلی اکسپرس» آنرا منتشر کرد؛ اظهار میدارد که نرسیدن انگلیس و فرانسه به یک توافق جامع، ریشه در درک متفاوت از نقش دو کشور در تاریخ و آینده اروپا دارد. فرانسه بهگفته هیگ؛ همیشه تمایل به همبستگی بیشتر در اتحادیه اروپا و یکپارچگی و استقلال در سیاست خارجی داشته است؛ مثلاً امانوئل مکرون (رئیسجمهوری فرانسه) که گاهی ممکن است او را یک «گلوبالیست» بنامند، همواره حامی یکپارچگی بیشتر اروپا بوده است. درمقابل، اروپا برای انگلیس همواره یک پروژه جانبی بهحساب میآمده. فوریه سال گذشته، مکرون از طرفهای علاقهمند اروپایی خواسته بود باتوجهبهاینکه اکنون فرانسه تنها قدرت اتمی اتحادیه اروپاست، با این کشور وارد یک گفتوگوی استراتژیک درزمینه قدرت بازدارنده اتمی این کشور و همچنین افزایش بودجه دفاعی شوند. او بارها از لزوم رسیدن به سیستم دفاعی مشترک و مستقل از آمریکا سخن گفته و بیانات اخیر او درزمینه مسابقه تسلیحاتی با شرکت اتحادیه اروپا میتواند انگیزههای اقتصادی داشته باشد. مکرون آشکارا نگران آینده دفاعی اروپا درصورت وابستگی درازمدت به ناتوست. فرانسویها هرگز روی خوشی به ناتو نشان ندادهاند. بااینهمه و با وجود اصرار مکرون بر یکپارچهشدن اروپا؛ این کشور هرگز اجازه نداده است توان اتمیاش تحتکنترل اتحادیه اروپا باشد. بهتعبیری، با وجود اصرار روی هویت و همبستگی اروپایی؛ فرانسه در عرصه دفاعی و بهویژه اتمی همواره ملیگرایانه رفتار کرده است. فرانسه همواره نسبت به نیروی اتمی خود احساس غرور داشته؛ نیرویی که بهدست قهرمان جنگ جهانی دوم (شارل دوگل) ایجاد شده و همواره موردحمایت همه رؤسای جمهوری بعدی بوده است. فرانسه سالانه چهارمیلیارددلار صرف نگهداری از حدود 300 کلاهک اتمی قابلحمل توسط زیردریایی و موشکهای دوربرد میکند. این کشور مدتها از آبهای اقیانوس آرام برای آزمایشهای اتمی خود استفاده میکرد؛ تااینکه از 1996 و پس از اعتراضات گسترده محیط زیستی، این آزمایشها را بهقولی متوقف کرد. آلمان بهعنوان دیگر قدرت بزرگ اروپایی دراینمسئله با فرانسه اختلافنظر دارد. در آلمان احساسات ضداتمی قویتر است و آنجا ازجهت بازدارندگی، خود را زیر چتر حمایتی آمریکا میبیند. در نبود انگلیس، آلمان و فرانسه آزادی عمل بیشتری برای پیشبرد یکپارچگی اتحادیه اروپا خواهند داشت؛ بهویژه که اکنون با کناررفتن دونالد ترامپ، رؤیاهای بوریس جانسون برای مشارکت با آمریکا به کابوس بدل شده و توازن بهنفع اتحادیه اروپا تغییر کرده. دراینبین باید به طرح بازبینی کلی ساختار اتحادیه اروپا اشاره کرد که در گفتوگوهای سال 2019 بین مکرون و آنگلا مرکل (صدراعظم آلمان) پیشنهاد شد. درهمانسال، مکرون در سخنانی ناتو را دچار «مرگ مغزی» توصیف کرده و از اروپاییها خواسته بود به فکر سازمان دفاعی مستقل خودشان باشند؛ چراکه اروپا نمیتواند تا ابد کاملاً وابسته به آمریکا باقی بماند. در پیشنویس طرح مذکور، مرکل و مکرون از بر لزوم یکپارچگی درزمینههای ارتباطات دیجیتال، محیط زیست، مهاجرت و مبارزه با نابرابری سخن گفته بودند. اروپا برای رسیدن به اینمهم، نیازمند سیاست خارجی مستقل و چالاک است. در وضعیت فعلی، اروپا نمیتواند تصمیمات قاطع و سریع؛ بهویژه در عرصه سیاست خارجی را طوری اتخاذ کند که موردتائید همه 27 عضو آن باشد. ازسویدیگر، بدون توان دفاعی مستقل، نمیتوان توقع سیاست خارجی مستقل داشت؛ اما دراینمسیر نیز برخلاف آمریکا که کنترل تسلیحات بازدارنده دراختیار دولت فدرال است، کنترل این تسلیحات فقط دراختیار یک دولت خواهد بود؛ یعنی فرانسه. این خود مانعی بر سر یکپارچگی دفاعی و بههمینسیاق وحدت سیاسی اروپا خواهد بود. در سالهای گذشته معمولاً رهبر آلمان تلاش کرده با گامهایی محتاطتر، جاهطلبیهای رئیسجمهوری فرانسه را تعدیل کند؛ مثلاً آنگلا مرکل با انتقاد از توصیف «مرگ مغزی» مکرون نسبت به ناتو، آن تعبیر را «تند» ارزیابی کرده بود. مکرون در فوریه 2020 در مراسم فارغالتحصیلی افسران ارتش فرانسه در پاریس و طی نطقی، به تبیین استراتژی اتمی فرانسه در فردای برگزیت پرداخت. وی در این سخنرانی گفته بود که استراتژی جدید فرانسه، درحالیکه آمریکا، روسیه و چین بازیگران اصلی هستند، اروپا را از نقش تماشاچی خارج خواهد کرد. سخنان او درحالی ایراد شد که آمریکا بهعنوان مهمترین متحد اروپا هرلحظه غیرقابلاعتمادتر شده و دو کشور چین و روسیه درحالاوجگرفتن هستند. با دقت در تعبیر «تماشاچی» در سخنان مورداشاره، میتوان دریافت که منظور از بازی اصلی دراینمیان چیزی نیست جز مسابقه تسلیحاتی. درواقع، فرانسه تلاش دارد اروپا را وارد مسابقه تسلیحاتی کند؛ چیزیکه بهطور سنتی موردعلاقه آلمان نخواهد بود. اکنون روشن است که فرانسه تمایل دارد با استفاده از کارت زرادخانه اتمیاش، جایگاه ویژهای در سیاست اروپا برای خود باز کند. فرانسه ازنظر اقتصادی به پای آلمان نمیرسد؛ اما بهعنوان برنده جنگ جهانی دوم و تنها دارنده سلاح اتمی اروپا بههمراه عضویت دائم در شورای امنیت، تلاش خواهد کرد رهبری سیاسی این بلوک را بهدست بگیرد. حضور انگلیس طی سالهای گذشته میتوانست بهعنوان عامل توازنی در برابر فرانسه عمل کند. در غیاب انگلیس، فرانسه آزادی عمل بیشتری خواهد داشت. از این زاویه میتوان خروج انگلیس را بهنفع فرانسه تعبیر کرد. حتی میتوان توقع داشت که برفرض؛ درصورت علاقه بریتانیا به بازگشت به اتحادیه اروپا در سالهای آتی، فرانسه این تقاضا را وتو کند. همکاری نزدیک آلمان و فرانسه در غیاب انگلیس و دمیدن صبح دولت «بایدن» در آمریکا و غروب ترامپ، رؤیاهای بوریس جانسون (نخستوزیر انگلیس) برای نزدیکی به آمریکا را نقشبرآب کرده و نوید روزهای روشنتر برای اتحادیه اروپا درمقایسهبا انگلیس را میدهد. دراینبین، فرانسه از نقش منحصربهفرد خود بهعنوان تنها قدرت اتمی و تنها عضو دائم شورای امنیت نهایت بهرهبرداری را خواهد کرد.