اگر موفقیت را با معیارِ «شهرت» بسنجیم؛ بیشک گاهی این اتفاق زمانی حاصل میشود که تغییر مسیر دادهایم. گاهی معروف و بهتبعآن موفق نمیشویم، تنها شاید بهاینعلت که در مسیر مناسبی حرکت نمیکنیم. گاهی نیز باید صبر و حوصله بهخرج داد تا چشمانداز موردنظر هویدا شود. البته اینرا نمیتوان نسخهای برای همه آدمها درنظر گرفت؛ کمااینکه هر آدمی در مسیر زندگی و حرفه خود، با شرایط و انتخابها و محرومیتها و امتیازاتی مواجه است که مختص خود اوست و نمیتواند چیزهایی را تغییر دهد. بااینهمه نباید از عامل «شانس» نیز غافل ماند. پژمان جمشیدی را باید یکی از افرادی دانست که اگرچه نباید منکر موفقیتهایش در عرصه فوتبال شد؛ اما بیشک آنچه در حوزه بازیگری بهدست آورده بسیار فراتر از حوزه ورزش بوده است. شاید همینکه مسیر حرفهای خود را عوض کرد، روال زندگیاش نیز دستخوش تغییراتی شد که با موفقیت بیشتری همراه شد. او را اگرچه میتوان آدم خوشاقبالی نامید؛ اما بارها خودش را ثابت کرده و نمیتوان گفت همهچیز بهخاطر بخت بلندش بوده. البته همیشه هستند کسانیکه عمداً یک آدم موفق را نادیده میگیرند و محبوبیتهایش را حاصل هرچیزی جز تلاش و استعدادش میدانند. ماجرا برای جمشیدی نیز همین بوده و او احتمالاً تا ابد هم نمیتواند نظر مخالفانش را تغییر دهد؛ اما واقعیت اینکه پژمان را حتی غیرپرسپولیسیها نیز دوست دارند. اینروزها خبر پخش سری دوم مجموعه «زیرخاکی» منتشر شده و بهاینمناسبت، چهره هفته را به او اختصاص دادهایم.
تولد:
20 شهریور 1356 در تهران
تحصیلات:
دانشجوی انصرافیِ مهندسی عمران
حرفه:
فوتبالیست و بازیگر
آغازبهکار:
در ۱۵سالگی وارد تیم «کشاورز» شد و سرنوشت فوتبالیاش رقم خورد. او در همان دوران و در ۶۵ بازی هفت گل بهثمر رساند و کمکم درحالتبدیلشدن به یک ستاره بود. در 18سالگی وارد تیم «سایپا» شد و در ۲۱سالگی یک قرارداد سرنوشتساز با «پرسپولیس» بست و با ثبت یک گل ملی، تبدیل به یک چهره دوستداشتنی و جوان در دنیای فوتبال شد. او سابقه 21 بازی ملی در کارنامه خود دارد و تنها گل ملیاش در برابر تیم گرجستان بهثمر رسید. در ۳۳سالگی آخرین بازی خود در فوتبال را انجام داد و همانجاییکه همه فکر میکردند چراغ شهرتش روبهخاموشیست، وارد عرصه بازیگری شد. بهواسطه علاقه به تئاتر و تصویر، اولینبار در سال ۹۰ بهصورت میهمان در یک قسمت از سریال «ساختمان پزشکان» حضور پیدا کرد و نشان داد که ضمن علاقه، استعداد نیز دارد. بعدازمدتی، خبر رسید که صداوسیما دنبال یک بازیکن فوتبال حرفهایست تا نقش «پژمان» را در سریالی بههمیننام بازی کند. همانموقع برادران قاسمخانی (پیمان و مهراب) که از علاقه و استعداد جمشیدی خبر داشتند، او را پیشنهاد دادند و پژمان جمشیدی برای اولینبار، در نقش اول یک سریال، راویِ زندگی خودش شد و درخشش کار و بازی این تازهوارد بهحدی بود که او یکشبه ستاره شد.
خانواده:
در یک خانواده فرهنگی متولد شده که پدرش دبیر زیستشناسی و مادرش معلم دبستان بودهاند. او یک برادر (هومن) و یک خواهر (مامک) دارد که برادرش دوسال از او بزرگتر و خواهرش از او کوچکتر است.
افتخارات:
همراه با تیم «پرسپولیس» قهرمان لیگ برتر ایران: فصل ۸۱–۱۳۸۰ و همراه با تیم «پاس» نایبقهرمان لیگ برتر ایران: فصل ۸۵–۱۳۸۴ شد. در سینما نیز نامزد بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در 36اُمیندوره و 39اُمیندوره جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلمهای «سوءتفاهم» و «شیشلیک» شده است.
گزیده فعالیتها:
بازیکن هافبک و مدافع راست در باشگاههای داخلیِ «کشاورز، سایپا، پرسپولیس، پاس، استیلآذین، فولاد خوزستان و ابومسلم خراسان»؛ مربیگری تیم «پاراگ» و دستیار مربی در تیم «پرسپولیس شمال»؛ اجرای برنامه «کلاسیکو»؛ بازیگر تئاترهای «آرسنیک و تور کهنه، گنجفه، پپرونی برای دیکتاتور، بینوایان، یادم تو را فراموش، حکومتنظامی، آنسوی آینه و فرانکنشتاین»؛ شبکه نمایش خانگی «خوب، بد، جلف: رادیواکتیو»؛ سریال تلویزیونی «سالهای ابری، دیوار به دیوار، زیرخاکی»؛ سینمایی «۵۰کیلو آلبالو، لونهزنبور، تگزاس، ما همه با هم هستیم، هزارتو، ایده اصلی، جهان با من برقص، دوزیست، خط فرضی و هفتهای یکبار آدم باش».
او در سال ۱۳۹۸ پنج فیلم را در سینما داشت که درمجموع ۶۲میلیارد و ۷۹۱میلیونتومان فروش داشتند؛ اینگونه در فهرست پولسازترین بازیگران سینمای ایران قرار گرفت.
دیالوگ:
همیشه اینرا میدانستم که تئاتر، جای محترمیست و آدمهاییکه از آن میآیند، آدمهای محترمی هستند؛ اما اینموضوع را نمیدانستم که عرصه تئاتر آنقدر محصور است. فحشهایی که برای بازی در تئاتر به من دادند، زمانیکه در پرسپولیس بازی میکردم، از علی پروین نخورده بودم!
فوتبالیست، زمان محدودی دارد که یکروز تمام میشود. در ایران، ورزشکار اگر قهرمان المپیک هم بشود که اتفاق مهمی برای اوست و به خیابان بیاید، شاید بهاندازه یک بازیکن نیمکتنشین استقلال و پرسپولیس شهرت نداشته باشد.
اگر یک هنرمندِ کارهای کودکونوجوان، بتواند به تیم ملی برود و خوب بازی کند، خیلی هم جذاب است. برای نظر کسانیکه میگویند بازیگر، خواننده نشود و فوتبالیست، بازیگر نشود، احترام قائلم؛ اما همیشه به هوادارانم و نوجوانها میگویم جهان با همه امکاناتش برای همه است؛ بههمیندلیل، هرکاریکه فکر میکنید در آن توانایی دارید، انجام بدهید؛ چون حرف، همیشه هست.
من وقتی به کاری وارد میشوم، سعی میکنم بازی نکنم؛ بلکه آدمی بشوم که نقشش را برعهده دارم. فکر میکنم اگر آن آدم بود، همین رفتار را میکرد. شاید در بازیام ایراداتی باشد؛ اما دارم تلاش میکنم تا بهتر بشوم.
آدمی که مشهور میشود، باید جنبه داشته باشد که همه آدمها درباره او نظر بدهند؛ بهخصوص در کشور ما که همه درمورد هم حرف میزنیم. از اینموضوع نگرانی و ناراحتی ندارم و به مخالفینم نهایت احترام را گذاشتهام. هرکسی میتواند نظرش را بدهد.
چهارسال فحش، چهارسال تهمت، چهارسال فشار، چهارسال صبر، چهارسال تلاش؛ و حالا من کاندید بهترین بازیگری سینمای ایران! چقدر جای مادرم خالیست. آفریدگار شکر! تبریک به همه کاندیداها. افتخار میکنم به حضور کنارشان.
خواهر و برادرم ازدواج کردند؛ ولی من هنوز ازدواج نکردم و شرایط زندگیام اینگونه پیش رفته. ازدواج اتفاقیست که هنوز برای من رخ نداده. بهنظرم ملاک و معیار برای ازدواج تعیینکردن، اشتباه است. مهم ایناستکه یکنفر به دلت بنشیند و دوستش داشته باشی. طبیعتاً آدمهاییکه با آنها آشنا میشویم و با آنها رفتوآمد میکنیم، ازنظر شخصیتی و رفتار موردقبولمان هستند؛ اما اینکه قلاب دلمان کجا گیر کند، معلوم نیست.