جومپا لاهیری:
تأثیر فقدان، کورکننده است
مریم سیفیپور
از نوشتن درباره تجربه مهاجران هندی، جومپا لاهیری برای نوشتن بهزبان ایتالیایی جهش جسورانهای داشته؛ او آخرین رمانش «جاییکه هستم» را بهآنزبان نوشته و خودش نیز رمان را از ایتالیایی به انگلیسی برگردانده. بهگزارش ایبنا؛ لاهیری در یک مصاحبه آنلاین از دانشگاه «پرینستون»؛ جاییکه نویسنده برنده جایزه پولیتزر «مترجم دردها» و «همنام»، ادبیات خلاقانه تدریس میکند، درباره کتاب خود، نوشتن روزانه و فقدان صحبت کرده است.
شما همواره درباره فقدان و اندوه خیلی تأثیرگذار نوشتهاید و حالا افراد بسیاری در هند با این فقدان و اندوه دستوپنجه نرم میکنند.
نویسندگان فکر میکنند ما زبانی دراختیار داریم که میتوانیم به چیزها معنا ببخشیم و معنادارشان کنیم؛ اما دقیقاً همینمواقعاند که هرنوع قدرت بیانی را بهچالش میکشند. فقدان وجود دارد؛ بسیار و وحشتناک و تأثیرش کورکننده است. فکر میکنم آنچه ما میتوانیم انجام دهیم حفظ یکدیگر است. حفظ و نگاهداشتن آنچه دارایی ماست و رسیدن به این درک که باید اینروزها را تاب بیاوریم. چیزیکه در هند اتفاق میافتد، در همهجای دیگر جهان هم رخ میدهد.
در رمان جدیدتان، راوی در شهری بینام حرکت میکند و ازطریق یک مجموعه رویاروییهای کوچک تصادفی جهانی را زنده میکند؛ وگرنه هرگز قادر به دیدنش نبودیم. درباره این لنزهای آشکار بگویید؟
درواقع روشی جدید برای نگاهکردن به واقعیت شخصیتهاست و من فکر میکنم این لنز جدید بهلطف زبان جدیدم ایتالیاییست که مسیری و راهی را که ازطریق زبان انگلیسی به آن فکر میکردم، کنار میگذارد. نگاهکردن با گرامر جدید، نحو جدید، ریتم و موسیقی و لغات جدید. دراینمسیرها و راههای جالب، نقطه دید تیزتر و هوشیارتر شده و من به دسترسی مستقیمتری از احساسات رسیدهام و این همانچیزیست که من را بهعنوان نویسنده نگاه داشته است.
شما کتابهایتان را از زبان بنگالی و ایتالیایی ترجمه کردهاید. اینکه یک نویسنده، مترجم آثار خودش باشد چه حسی دارد؟
یک مترجم خیلیچیزهاست؛ یک مفسر، یک میانجی و یک وکیلمدافع برای اثرش. حتی اگر مترجم مشخصاً کتاب را دوست نداشته باشد؛ اما خلق دوباره آن ارزشش را دارد. ارزشش را دارد که گشتی در کرانههای زبان بزنی. خیلیبهتر میشد اگر شخص دیگری اینکار را تقبل میکرد. کمی عجیب است خودت کتابت را ترجمه کنی و واقعاً نیاز دارم خودم را از نویسندهای که کتاب را بهزبان ایتالیایی نوشت و نویسندهای که حالا میخواهد همان کتاب را بهزبان انگلیسی برگرداند جدا کنم.
شما اخیراً کلاسی در دانشگاه پرینستون برگزار کردید که بر نوشتن خاطرات تمرکز دارد.
برای من خاطرات همواره فضایی حیاتی هستند. خاطرهنویسی ازلحاظ تکنیکی اولین فضایی بود که من بهعنوان کودک درآنفضا نوشتم و بهعنوان یک بزرگسال فکر میکنم پیشرفت من مسیر یکسانی داشته. نوشتن خاطرات به ما میآموزد که نویسنده باید اول برای خودش بنویسد؛ حتی اگر شخصی برای ناشر برای عموم یا سفارشی بنویسد، آن فضای کاملاً درونی باید مورد اعتنا قرار بگیرد. فرمهای خام از انعکاس تمام آنچه به یک فضای داستانی ختم میشوند، در تجسم اولیهشان در خاطرات من حضور داشتهاند. شگفتانگیزترین چیزها از خاطراتم بیرون زدهاند. خاطرهنویسی مثل آزمایشگاه خصوصی من است. خاطرات، یک ابزار ادبی هستند که میتوانیم ببینیم چطور بسیاری از نویسندگان در رمانها و آثارشان خاطرات داستانی خود را برای گفتن داستان بهشکلی جدید بهکار میبرند.
توصیههای دیگر نویسندگی؟
یکی از راههای مستقیم برای نوشتن، ترجمه ادبیاتیست که دوست دارید و تحسینش میکنید. ترجمه، مؤثرترین و کارآمدترین شکل کارآموزیست. در ترجمه است که وارد ذهن و زبان یک نویسنده میشوید و بهعنوان یک مترجم آنرا بازآفرینی میکنید. مثلاینکه بگوییم هنرجویی از روی دست آثار هنرمندان دیگر کپی میکند، اما شما فقط دراینصورت است که به درک انتخابهای هنرمند میرسید و همین کمک میکند رفتهرفته به انتخابهای خودتان برسید. احساس خوبی دارم که هند همیشه یک کشور چندزبانه بوده. همین، یکی از زیباییها و شگفتیهای هند بوده. افراد بسیاری با زبانهای مختلف درکنارهم زندگی میکنند. آگاهی از زبانهای دیگر و ترکیبی که نهایتاً ازاینرهگذر خلق میشود، فوقالعاده است و امیدوارم که نویسندگان جوان در هند از این فرصت استفاده کنند.
و درپایان یک راز نویسندگی؟
آنچه واضح است، نویسندگی، توسعه ارتباط با ادبیات و مطالعه است. وقتی فهمیدم مطالعه درست مثل غذاخوردن و نفسکشیدن و خوابیدن است، احساس میکنم که فهمیدم یک نویسندهام. مطالعه درگذرزمان به نوشتن منجر میشود. نویسندگان به حسی از نظم و زیبایی شما بدل میشوند و شما ارتباطی را با آنها شکل میدهید و این لازم است که برای همه نویسندگان اتفاق بیفتد.