کودکان کار؛ یک آسیب اجتماعی حل‌نشده

مهناز بیرانوند

- «نکن... نکن... شیشه را تازه تمیز کردم؛ دست نزن!» - «آخه منم باید پولی به خانه ببرم؛ بذار تمیز کنم!» اینها مکالماتی‌ست که هر‌روز میان راننده و کودکان کار اتفاق می‌افتد. البته گاهی‌اوقات حتی این کودکان، فحش نصیب رانندگان در سر چهارراه‌های تهران می‌کنند. گاهی‌اوقات هم، چنان میان راننده و این کودکان جر‌و‌بحث می‌شود که راننده را به‌هم می‌ریزد؛ زیرا کودک اصرار به تمیزی شیشه می‌کند و راننده تلاش دارد چون تازه ماشینش را به کارواش برده؛ مانع پاک‌کردن شیشه از‌طرفِ کودک می‌شود. فقط این جنجال‌ها در پاک‌کردن شیشه نیست؛ بلکه فروش گل، بادبادک، دارت و دستمال کاغذی با اصرار زیاد از‌سویِ کودکان کار، گرچه گاهی‌اوقات احساسات رانندگان و سرنشینان خودرو را جریحه‌دار می‌کند؛ اما تا‌‌حدودِزیادی ایجاد مزاحمت فراوان در سر چهارراه‌ها را هم به‌دنبال دارد. البته این کودکان کار اگر هم کاری انجام ندهند یا چیزی نفروشند، انتظار دارند که پولی به آنها داده شود؛ چون به‌گفته یکی‌ازآنها که تنها 10‌سال دارد و سه‌سال است که کار دستفروشی را آغاز کرده؛ باید هر‌شب پولی به خانه ببرد؛ البته به‌گفته خودش خانه که نه؛ باید برای صاحب کارش ببرد... به‌گزارش ایرنا؛ ناهید تاج‌الدین (عضو هیئتِ‌رئیسه کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی) پیشتر گفته بود که برخی کارشناسان مسائل اقتصاد شهری، آمار کودکان کار ایران را بین سه تا هفت‌میلیون‌نفر عنوان می‌کنند و این رقم برای تهران نیز 20‌هزار‌نفر تخمین زده می‌شود اما به‌دلیلِ‌اینکه بیشتر کودکان کار هیچ‌گونه ثبت هویتی ندارند، آمار دقیقی در‌این‌زمینه نمی‌توان ارائه کرد.
این‌روزها سر هر چهارراه، تعداد زیادی از این کودکان دیده می شوند اما مهم‌ترین موضوع این‌است‌که فحش‌دادن آنها با روح‌و‌روان مردم بازی می‌کند. اینکه کودکانی با سن‌و‌سال کم، به‌دلیل کمک‌نکردن مردم یا نخریدن اجناس آنها یا اجازه‌ندادن برای پاک‌کردن شیشه‌های ماشین، به همه فحش می‌دهد، بسیار رنج‌آور است؛ زیرا بسیاری مردم از این وضعیت نگران هستند و شاید بیشتر نگران کودکان خود که داخل ماشین هستند و این حرف‌ها را می‌شنوند. یکی‌از این کودکان که صورتی سیاه‌چرده و لباسی بسیار‌کثیف بر تن دارد، وقتی با عصبانیت آب را با آب‌پاش روی شیشه ماشین می‌پاشد، می‌گوید: «بذار تمیز کنم؛ باید بالاخره پولی گیرم بیاید!» اما به چه‌قیمتی؟ با عصبانیت خود، خراب‌کردن روحیه مردم یا فحش‌دادن؟ در‌این‌میان، یکی‌از رانندگان نیز به‌محض پاشیدن آب روی شیشه ماشینش، برف‌پاک‌کن را به‌جریان می‌اندازد که این موضوع، کودک کار را عصبانی‌تر می‌کند. بعد، آب‌پاش را محکم به ماشین می‌کوبد و می‌گوید: «برف‌پاک‌کن نزن لعنتی؛ چرا نمی‌گذارید ما هم دو‌ریال به خانه ببریم؟ این، شغل ماست و صاحب‌کارم هر‌شب از ما مبلغی را می‌خواهد که صبح تعیین کرده است». او که خود را رضا معرفی می‌کند؛ می‌گوید: «ما حدود 20‌نفر هستیم که در یک کلبه‌خرابه در حاشیه تهران زندگی می‌کنیم. صبح ساعت 6 از خواب بیدار می‌شویم». با این جملات کودکان، آدم یاد سربازی می‌افتد که باید صبح زود از خواب بیدار شود. «بعد‌از بیدار‌شدن یک‌لقمه‌نان خالی دست‌مان می‌دهند و آن می‌شود صبحانه یک‌روز ما! از صبح زود سر چهارراه‌ها باید کارمان را شروع کنیم. ناهار را هم در میان دود و سر‌و‌صدا سر همان چهارراه‌ها می‌خوریم؛ البته گاهی‌اوقات برخی از مردم هم به ما ناهار می‌دهند. خلاصه تا شب این‌جوری هستیم». وی که چهره‌ای عبوس دارد، راه التماس را نیز خوب بلد است و می‌گوید: «برخی‌مواقع مجبوریم به مردم التماس کنیم؛ گاهی هم با زور از آنها درخواست کمک می‌کنیم!» کمی مکث می‌کند و می‌گوید: «گاهی که کمک نمی‌کنند، فحش هم می‌دهیم!» می‌پرسم که به‌نظرت با فحش‌دادن می‌توانی درآمدی داشته باشی؟ که با قاطعیت تمام پاسخ می‌دهد: «بعضی‌ها به‌خاطر‌اینکه اعصاب‌شان بیشتر خراب نشود، کمک می‌کنند؛ این، یک ترفند است!» از او می‌پرسم چرا با‌وجود‌اینکه سن کمی داری اما این‌قدر راه التماس و گاهی‌اوقات توهین به مردم را خوب یاد گرفته‌ای؟ چرا اصلاً به مردمی که نمی‌گذارند شیشه خودرو را پاک کنید یا چیزی از شما بخرند، توهین می‌کنی؟ می‌گوید: «اگر این‌کار را نکنیم که نمی‌توانیم پولی جمع کنیم». از او می‌پرسم مگر خانواده ندارید که در خرابه زندگی می‌کنید؟ جوابی نمی‌دهد؛ فقط سرش را تکان می‌دهد و با آه سردی سریع می‌گوید که نمی‌خواهم درباره این موضوع حرفی بزنم...
رضا جعفری (رئیس اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی کشور) می‌گوید: «31‌درصد کودکان کار و خیابان ایرانی و سایرین، جزو اتباع خارجی و به‌ویژه از افغانستان و پاکستان هستند. به‌تازگی نیز اتباع کشورهای دیگر به آنها اضافه شده‌اند. 74‌درصد کودکان کار و خیابان خارجی، فاقد اسناد هویتی و اوراق معتبر هستند که ارائه خدمت از‌سوی بهزیستی به آنان را دچار مشکل می‌کند و بسیاری از آنان از ادامه تحصیل باز می‌مانند». وی ادامه می‌دهد: «این کودکان، از خانواده‌های فقیر هستند و فقر اقتصادی و معیشتی موجب کار آنان می‌شود. رویکرد بهزیستی این‌‌است‌که ساعات کار کودکان کار را کاهش دهد. در‌حال‌حاضر 33.8‌درصد آنان بین یک تا چهار‌ساعت‌، 13.7‌درصد بیش‌از هشت‌ساعت و 51.2‌درصد چهار تا هشت‌ساعت در روز کار می‌کنند. در‌حال‌حاضر، به 12‌هزار کودک کار و خیابان در مراکز شبانه‌روزی و همچنین مراکز روزانه حمایتی آموزشی دولتی، خدمات پزشکی، تحصیلی، حقوقی و مالی ارائه می‌شود». رئیس اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی می‌گوید: «بر‌اساس آمارها؛ 31‌درصد والدین کودکان کار بیکار، 40‌درصد کارگر و دستفروش و هفت‌درصد دارای مشاغل فصلی و پنج‌درصد کودکان کار و خیابان، بی‌سرپرست هستند».
کودکان کار در تمام چهارراه‌های تهران برای دستفروشی حضور دارند. دخترکی که شاید حدود هفت یا هشت‌سال سن دارد، اسپند‌دودی در‌دست دارد؛ قدش به‌زور به شیشه ماشین می‌رسد. از پشت شیشه به من نزدیک می‌شود و با لفظی ملتمسانه که «خانم تو‌رو‌خدا! جان بچه‌ات، جان شوهرت، یک کمکی به من بکن!» دلم را ریش‌ریش کرد؛ از‌این‌وضعیت خیلی ناراحت شدم اما چه می‌شد کرد؟ یکی،دو‌نفر نیستند که بتوان به همه آنها کمک کرد. باب گفت‌و‌گو را با این دخترک زیبا اما در‌‌عین‌حال آشفته ازنظر ظاهری آغاز می‌کنم.
- «چرا سر چهارراه هستی؛ مگه خونواده نداری؟»
- «من و مادرم هر‌روز صبح سرچهارراه هستیم؛ چون پدرم معتاده و نمی‌تونه پول در بیاوره».
- «تو چرا درس نمی‌خونی؟ الان که زمان درس و مدرسه است؟»
- «من باید امسال به کلاس سوم می‌رفتم؛ اما بابا پول نداره تا من رو به مدرسه بفرسته».
- «چند‌ساله که سر چهارراه میای؟»
- «خیلی نیست؛ ولی مامانم گفته باید اون‌قدر بیاییم که هم پول مواد بابا را در بیاریم و هم بتونیم برای خونه چیزایی بخریم».
- «پدرت شغلی نداره؟»
- «نه؛ بابام قبلاً سر کار بود اما الان دیگه نیست. تازه خیلی هم بداخلاق شده».
- «پول‌هایی که در می‌آرید، چه‌کار می‌کنید؟»
- «تا می‌رسیم خونه، بابام همه رو از مامانم می‌گیرد و همیشه سر این مسئله بین مامان و بابا دعوا می‌شه؛ اما همیشه بابام برنده می‌شه و همه پول‌ها رو بر می‌داره».
از او می‌پرسم که مادرت هم شغلی نداره؟ جوابی که به من داد، خیلی برایم جالب بود؛ زیرا می‌گوید: «یکی‌از همسایه‌های ما هم هر‌روز سر چهارراه گل می‌فروشه اما پولی که از گل‌فروشی در می‌‌آره، خیلی زیاده که برای‌همین مادرم گفت ما هم باید بریم این‌کارو انجام بدیم تا بتونیم پولی در بیاریم. الان نمی‌دونم روزی چقدر می‌شه ولی مامان همیشه برای این موضوع خدا رو شکر می‌کنه. من هرچی از صبح جمع می‌کنم، آخر شب همه پول‌ها رو به مامانم می‌دم!»
به‌راستی چرا یک کودک هفت‌ساله؛ شاید هم کوچک‌تر، باید دغدغه تأمین مخارج روزانه زندگی را داشته باشد؟ چرا باید پدر و مادرانی وجود داشته باشند که به‌خاطر زیاده‌خواهی خود، کودکان خردسال‌شان را در خیابان‌ها رها کنند تا نه برای دستفروشی؛ بلکه برای تکدی‌گری تربیت شوند؟
شهیندخت مولاوردی (دستیار رئیس‌جمهوری در امور حقوق شهروندی) معتقد است که اصل مهم در حقوق کودک این‌است‌که هیچ کودکی نباید از سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها جا بماند و از حقوق هیچ کودکی نباید غفلت شود. وی می‌گوید: «حقوق بشر و شهروندی، حق همه انسان‌هاست و کودکان هم باید از همه حقوق خود بهره‌مند باشند. منظور از کودکان، همه آنان به‌دور از هرنوع تبعیض است. حقوق همه کودکان؛ اعم از کودکان بازمانده از تحصیل، کودکان کار و خیابان، کودکان قربانی ازدواج‌های زودهنگام، کودک‌بیوه‌ها و کودکان حاشیه‌نشین باید مورد‌توجه قرار گیرند». مولاوردی اظهار می‌کند: «حقوق کودک در قلمرو حقوق عمومی جای می‌گیرد و کودک، فرد مستقلی‌ست که حمایت از او برعهده والدین و دولت است و آنان مستقیم و غیرمستقیم حق شنیده‌شدن و دیده‌شدن دارند».
عالیه شکربیگی (جامعه‌شناس) نیز در‌این‌باره می‌گوید: «بحث کودکان کار و خیابان، بحث جدیدی نیست. طبیعتاً به‌دلیل بی‌تعهدی مسئولان یا عدم‌قاطعیت آنها در‌‌ارتباط‌با این موضوع اجتماعی، این مسئله حل‌نشده است؛ زیرا کودکان روش‌های مختلف و مهارت‌هایی برای به‌هم‌ریختن اعصاب و روان مردم دارند». وی ادامه می‌دهد: «وقتی انسان، یک کودک کار و خیابان را می‌بیند، ناراحت می‌شود از اینکه یک کودک چهار، شش یا 10‌ساله گل بفروشد، ماشین پاک کند یا هر‌کار دیگری در خیابان‌ها انجام دهد. در‌حالی‌که باید درس بخوانند؛ اما در خیابان رها هستند». شکربیگی می‌افزاید: «این کودکان در گروه‌هایی دارای سلسله مراتب و در سیستمی تعریف‌شده هستند؛ روزها در خیابان‌ها پخش و شب‌ها جمع می‌شوند. اگر اراده‌ای بر ریشه‌کن‌کردن این مسئله باشد، می‌شود این مشکل را حل کرد. چگونه است که وقتی مسئولان اراده بر انجام یک امر می‌کنند، هر‌کاری برای رسیدن به آن مسئله انجام می‌دهند و از راه‌هایی که عرف و قانونی‌ست، به آن می‌رسند؛ اما برای کودکان کار و خیابان هنوز پس‌از‌سال‌ها اندر خم یک کوچه هستند؟!» این جامعه‌شناس مسائل اجتماعی می‌گوید: «مسئولان می‌گویند که آنها را چند‌روز در‌اختیار می‌گیرند، دوباره رها می‌شوند... اما باید گفت که وقتی مشاوره به آنها داده نمی‌شود، بسیار طبیعی‌ست که دوباره در خیابان‌ها رها شوند. وقتی از دایره مددکاران خارج می‌شوند؛ چون هیچ‌کاری بلد نیستند، دوباره اسیر دست گروه‌های مافیایی می‌شوند و در گوشه‌و‌کنار شهرها رها می‌شوند». وی معتقد است: «قبل‌از‌هر‌چیزی باید اراده‌ای برای حل این مسئله باشد. یکی‌از سازمان‌های دخیل که باید قاطعیت جدی برای حل این مسئله داشته باشد، سازمان مدیریت شهری در سطح تهران است. باید سؤال کرد که برای حل این مسئله چه‌کاری انجام داده؛ اگرچه ظرفیت، امکانات و زمان زیادی برای حل مسئله داشته اما به‌دلیل سهل‌انگاری و بی‌تفاوتی، شاهد این پدیده هستیم». شکربیگی ادامه می‌دهد: «اگر مدیریت شهری تهران بخواهد شهر سالم را تعریف کند، تهران نمی‌تواند یک شهر سالم باشد. یکی‌از پدیده‌هایی که سلامت شهر تهران را تهدید می‌کند، وجود این کودکان است؛ چون سلامت روان مردم را با مشکل مواجه می‌کنند. گاهی برخوردهای خشن این کودکان نشان از عصیان و یأس آنها در برابر مسائل زندگی‌ست. وقتی کودکان به فحاشی می‌رسند، به نقطه آخر خط رسیده‌اند و نمی‌دانند که طرز صحیح رفتار چگونه است». این جامعه‌شناس تأکید می‌کند: «کسانی‌‌که مدعی حقوق شهروندی هستند، باید به این پدیده هم رسیدگی کنند و حقوق شهروندی آنها را در‌نظر داشته باشند. تعاملی که با این افراد می‌شود نه با زور و خشونت؛ بلکه باید با بیان تعامل مثبت، آموزش‌دادن و فراهم‌کردن حداقل‌های زندگی برای آنها و رهایی این کودکان از دست گروه‌های مافیایی باشد». وی می‌گوید: «از‌آنجا‌که کودکان کار اسیر گروه‌های مافیایی هستند، باید کار کنند و در‌واقع به صاحبان خود پول بدهند. باید این موضوع، بیشتر رسیدگی شود». این جامعه‌شناس درپایان افزود: «از این کودکان بهره‌برداری ابزاری می‌شود؛ آنها قربانی خانواده‌های خود هستند، قربانی سازمان‌های مسئول در برابر آنها هستند که کارکرد مسئولانه ندارند؛ اینها از‌همه‌نظر در فشار هستند و اگر فحاشی می‌کنند و با صدای بلند حرف می‌زنند، خودشان را تخلیه می‌کنند».

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه