شاپور بنیاد

نام خود را بگو
تو
که کاشف ناگهان‌های اتفاق بودی
تو که در سقوط صریح آتش
به باغی از نمی‌دانم‌های جهان، رها بودی
تو که در استعاره‌های پنهان جهان
که از همه‌سو مرگ را می‌برد
نور بودی
دور اما
نبودی
نام خود را بگو
وقتی که گفتم نام خود را بگو
گو زنی از پهنه‌ی اشراق
طلوع کرد از عیار خورشید
از عیار آب
بی‌نیاز
از صفت و تسمیه
مثل زندگی درخت
در ارتباط روشنش با فردا‌ها
با
همیشه‌ی عرفان
شکلِ افتادن شد
این موج بی‌شکلِ آفتاب ظهر
پیراهن درخت آذرماه
رها
کنار اجاق حرف
کنار بار سنگین جهان
شکل افتادن شد
سایه در سایه
سیاه
سیاهِ سیاه

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه