محمدعلی سپانلو

این عینک سیاهت را بردار دلبرم
اینجا کسی تو را نمی‌شناسد
هر‌شب، شب تولد توست
و چشم‌روشنی هیجان است
در چشم‌های ما
از ژرفنای آینه‌ی روبه‌رو
خورشید کوچکی را انتخاب کن
و حلقه کن به انگشتت
یا نیمتاج روی موی سیاهت
فرقی نمی‌کند‌، در‌هر‌حال
اینجا تو را با نام مستعار شناسایی کردند
نامی شبیه معشوق
لطفاً
آهوی خسته را که به این کافه سر کشید
و پوزه روی ساق تو می‌ساید
با پنجه‌ی لطیف نوازش کن

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه