صحرا کریمی:
جنگ بزرگترین ضربه را به زنان و کودکان میزند
علی زادمهر
صحرا کریمی اصالتی افغانستانی دارد و در ایران بهدنیا آمده. در اروپا سینما خوانده و مدرک دکترای سینما را از اسلواکی گرفته. «حوا، مریم، عایشه» اولین تجربه بلند سینمایی این دختر افغان بوده که در جشنواره فیلم ونیز بهنمایش درآمده و در اسکار نیز بهعنوان نماینده افغانستان معرفی شد. درپی تصرف افغانستان توسط نیروهای طالبان، او نیز خبر داد توانست از شهر کابل بهسلامت خارج شود. او در توئیتی دراینباره نوشت: «دولتهای ترکیه، اوکراین و اسلواکی همهباهم کمک کردند از کابل خارج شوم. آنها همچنین ۱۱نفر دیگر را نجات دادند. من زنده و در امان هستم». آنچه میخوانید، گزیدهای از مصاحبه او با خبرگزاریِ ایلنا در دیماه سال 1398 است.
فضای حاکم در سینمای ایران، چهاندازه بر نوع نگاه شما بر فیلمسازی و سینما اثر گذاشت؟
من شکلی از سینمای ایران را دوست دارم که متأسفانه امروز گم یا کمرنگ شده. من فیلمهای ابتدایی داریوش مهرجویی و همچنین سهراب شهید ثالث، بنیاعتماد و تقوایی را بسیار دوست دارم. البته من سینما را در اسلواکی و چک خواندم و علاقه شدیدی نیز به موج نوی فرانسه و فیلمهای برسون دارم؛ اما بیشترین تأثیر را از سینمای مهرجویی گرفتم و حتی در تز پایانی دکترایم، سینمای مهرجویی را بررسی کردم؛ زیرا بهنظرم مهرجویی یکی از باسوادترین فیلمسازان سینمای ایران است.
شما ایران بهدنیا آمدید و در اروپا درس خواندید و بازگشتید به افغانستان و آنجا زندگی کردید. طبق تجربیاتتان میتوانید بگویید جایی وجود دارد که حق زنان در آن ادا میشود؟
دغدغه من، یک دغدغه زنانه است که جهانشمول است و بیشتر ریشه در افغانستان دارد. مسائل زنان در افغانستان برای من بسیار اهمیت دارد. نکته مهم ایناستکه درهرجای دنیا هرچقدر زنان نسبتبهخود شناخت بیشتری داشته باشند، برای گرفتن حقوحقوق خود بیشتر مبارزه میکنند و اگر امروز مثلاً زنان افغانستان ازلحاظ حقوقی مشکلات بیشتری دارند، یک دلیلش ایناستکه از خود شناخت زیادی ندارند و البته مقصر این عدمشناخت فقط خود زنان نیستند؛ جامعه و عرف و کشور نیز در آن تقصیر دارند. وقتی یک زن با خودش و دنیای خودش بیگانه است، چطور میتواند حق خود را بگیرد. ازسوییدیگر، مقایسه وضعیت زنان افغانستانی با ایرانی و اروپایی درست نیست؛ زیرا ما در افغانستان همچنان در وضعیت جنگی بسر میبریم. جنگ در کنار ویرانیهای بزرگ، بزرگترین ضربه را به زنان و کودکان میزند. ازسویی، هرچقدر قوانین تغییر کند؛ تاوقتیکه نگاه فرهنگی به زنان عوض نشود و آن نگاه مالکیت به زن وجود داشته باشد، زنان بههیچعنوان نمیتوانند رشد کنند و دراینفضا اگر رفاه نیز برای زنان ایجاد کنیم؛ ولی اجازه رشد به آنها ندهیم، دچار نوعی بردگی مدرن شدهایم.
کشورهای زیادی سعی کردند به کشور شما کمک کنند. این کمکها در رشد فرهنگی و احیای حقوق زنان تأثیر داشته است؟
نگاهی که به افغانستان شده، مانند یک پروژه است. در پروژه، تمام نگاهها کوتاهمدت است؛ مثلاً گفته شده که زنان باید باسواد شوند. دراینمیان فقط الفبا به آنان آموزش داده شد؛ اما اندیشیدن و آگاهیبخشی را به آنها یاد ندادند. بههمیندلیل، شاهدیم که بعد از اینهمه هزینه برای کارهای مختلف در افغانستان، باز یک زن در وسط شهر کابل سنگسار یا به آتش کشیده میشود. نگاه به حقوق زنان در افغانستان، همچنان سیاسیست.
از نگاه رسانهای، شاهد رشد شبکههای تلویزیونی در افغانستان هستیم و ازنظر آزادی بیان نیز شاید وضعیت افغانستان از برخی کشورهای همسایه بهتر باشد؛ چگونه است این آزادیها هنوز نتوانسته بر نگاه جامعه به زنان تأثیر بگذارد؟
ازلحاظ آزادی بیان در رسانهها، افغانستان در منطقه شمارهیک است و شما بهراحتی میتوانید هرچه دوست دارید، به مقامات بگویید؛ فقط دو خط قرمز وجود دارد: یک به اسلام نباید توهین کنید و دو به عزت ملی. مشکل اینجاست؛ بیشتر تغییرات بهروزرسانیها درمورد سیستمها انجام شده؛ اما مردم عادی و تودهها فراموش شدند و گفتمان با مردم نبوده و متأسفانه بهعمد یا غیرعمد، این گفتمان در بخش فرهنگ انجام نشده. جامعه بینالمللی مبالغ هنگفتی برای بخشهای مختلف در افغانستان هزینه کرده؛ اما حتی یک سینما را نیز بازسازی نکرد یا برای ساخت دو فیلم بلند نیز سرمایهگذاری نکردند. بهصورت کلی روی فرهنگ آنگونه که باید، کار نشده؛ زیرا اگر روی جنبههای مختلف فرهنگ همچون موسیقی، سینما، نقاشی، شعر و ... کار میشد و ارتقاء پیدا میکرد، قطعاً هویت آن جامعه نیز ارتقاء مییافت و دراینفضا دیگر غیرقابلتسخیر میشد. باید گفت روی فرهنگ افغانستان بهعمد سرمایهگذاری نشد؛ زیرا اگر جامعه افغانی ازلحاظ فرهنگی رشد پیدا کند، دیگر زیر بار زور نمیرود و معترض میشود.