هوش زیاد مفید است یا آسیبزا؟
دکتر علیاصغر شاملو؛ روانشناس
آیا هوش زیاد مفید است یا میتواند آسیبزا باشد؟ پیش از پاسخ دادن به این پرسش، نیاز است که هوش را تعریف کنیم. هوش، بهعنوان یکی از تواناییهای ذهن، دارای قابلیتها و نشانگانیست که ازطریق آنها میتوان آن را اندازهگیری کرد. از مهمترین قابلیتهایی که یک فرد باهوش میتواند داشته باشد، همانا حافظه خوب، کنجکاوی، امکان یافتن راهحلهای گوناگون، توانایی در هماهنگی با محیط و در پایان توانایی در یادگیری مسائل است. حال باتوجه به آنچه درباره افرد باهوش و تواناییها و قابلیتهای آنها گفته شد، میتوان به این نتیجه رسید که چنین افرادی درمقابل پدیدهها، پیشامدها، رخدادها و افراد، نهتنها برداشتهای متقاوت بلکه واکنشهای گوناگونی را درمقایسهبا دیگران نشان میدهند؛ برای نمونه زمانی که به افراد بسیار موفق میاندیشیم میتوانیم درصد هوش بالای آنها را ببینم؛ البته معنایش این نیست که همه افراد باهوش، الزاماً موفق میشوند؛ خیر، چنین چیزی صحت ندارد؛ ولی افراد موفق دربیشتر موارد از هوش نسبتاً بالایی برخورددار بودهاند. افرادی در قرن گذشته را میتوان نام برد که نهتنها بسیار باهوش بودهاند؛ بلکه همراه با بهره هوشی زیاد، دچار بیمارهای روانی هم بودهاند؛ ازجمله انیشتن که دچار اوتیسم بود؛ همینگوی و داروین افسردگی داشتند؛ چرچیل، وانگوگ و نیکلا تسلا دچار توهم بودند و در پایان بتهون نیز دچار بیماری دو قطبی بوده است؛ التبه معنای گفتههای بالا بههیچوجه این نیست که همه افراد موفق و باهوش دچار بیماری روانی هستند و برعکس آن نیز همینطور؛ یعنی هر بیمار روانی نیز لزوماً باهوش و موفق نیست؛ بلکه میتوان بسیار محتاط این نکته را ابراز کرد که احتمال دچارشدن به بیماریهای روانی در افراد بسیار باهوش درصدی بیشتر از افراد معمولیست. گروهی از روانپزشکان و روانشناسان باور دارند که افراد باهوش بهسبب بهره هوشی بالا توانایی آن را دارند که با داشتن بیماری روانی خود، در سازگاری با پیرامونشان موفقتر عمل کنند؛ ازاینرو کمتر کسی ممکن است به بیمار بودن آنها شک کند؛ چون آنها بهنوعی بیماری خود را پنهان میکنند؛ درحالیکه افرادی که از بهره هوشی معمولی برخوردار هستند، در سازگاری با پیرامون خود به اندازه افراد باهوش، موفق نیستند؛ ازاینرو بهراحتی میتوان بیماری آنها را تشخیص داد. نباید فراموش کرد که بیماریهای روانی در افراد بسیارباهوش باوجودیکه خیلی دردآور، آسیبزا و برای آنها دشواریآفرین است؛ اما معمولاً موفقیت آنها برای جامعه بسیار ضروری و سودمند است. جامعه، تکنولوژی، صنایع، اقتصاد، علوم و دانش امروزی بشر بسیار مدیون چنین افرادیست؛ هرچند خودشان زندگی دردآوری داشته و خواهند داشت؛ برای نمونه افرادی که همزمان هم بسیار باهوش هستند و هم بیماری روانی دارند، اگر دچار وسواس فکری شدید باشند، در کارها و زندگیشان بسیار دقیق عمل کرده و حافظه خیلی بالائی دارند. اگر فرد دچار بیشفعالی باشد، در ظاهر تمایلی به انجام کارهای معمولی و خستهکننده ندارد و بهجایآن، رفتار و کارهایش ریسکپذیر و خلاق است؛ درنتیجه در شرایط بحرانی بسیار بهتر عمل میکنند و میتوانند ناجی خود و دیگران هم باشند؛ چراکه فعالیتهای روزانه مغزی آنها به پدیدهها و پیشامدهای محیط پیرامونشان بستگی دارد.افرادی که دچار بیماریهای روانپریشی بهطور مثال اسکیزوفرنی هستند و همزمان از هوش بسیاربالایی برخوردار باشند، مانند «جان نش» ریاضیدان انگلیسی میتوانند خدمات بینظیری در دانش بهویژه ریاضیات ارائه دهند. درمورد مسائل ورزشی و ارتباط هوش و موفقیت با بیمارهای روانی، شرایط، مشابه پیشرفت افراد در علم و دانش و هنر است و تفاوت چندانی دیده نمیشود. بهگونهایکه فدارسیون بینالمللی فوتبالیستهای حرفهای گزارش میدهد که بیماریهای روانی در بخشی از فوتبالیستهای حرفهای فعال فعلی و سابق دیده میشود. دو پژوهش جدید نیز نشادن میدهند که 38درصد از بازیکننان حرفهای فعلی و 35درصد از بازیکننان سابق، نشانگان اضطراب، نگرانی و افسردگی را تجربه کردهاند و همچنان ارتباط واضحی بین نشانگان بیماری روانی و آسیبها و پیشامدهای مرتبط با زندگی شخصی و احساس نارضایتی از حرفه ورزشی خود وجود دارد. نتایج اولیه یک نظرسنجی سوئدی نشان میدهد که بیش از 30درصد از ورزشکاران نخبه سوئدی دچار بیماری روانی بودهاند. همانگونه در بالا بیان شد، بهرهمندی از هوش بالاتر، دارای فوایدی برای فرد و همینطور جامعه است؛ اما درعینحال، گاهی ممکن است آسیبزا هم باشد. ضریب هوشی بالاتر با نمرات بالاتر، موفقیت، سلامتی، شغل و درآمد بهتر همراه است؛ بااینحال برخورداری از بهره هوش بالا میتواند دشواریهایی را هم بههمراه بیاورد؛ برای نمونه دربالا اشاره کردیم که از یکی از قابلیتهای مهم هوش، همانا کنجکاویست که گاه موجب میشود؛ افراد باهوش، زودتر ازافراد معمولی به طرف مواد مخدر کشیده شوند. زیرنظر کارپینسکی درکالج پیتزر، پژوهشی روی 3700نفر از اعضای منسا انجام شد که درپایان افرادی که ضریب هوشی 132 بهبالا داشتند، بیشتر به بیمارهای روانی مبتلا بودند. (منسا بزرگترین و قدیمیترین جامعه با بهره هوشی بالا در جهان است؛ این یک سازمان غیرانتفاعی برای افرادیست که دارای درصدبسیار بالای هوشی هستند). در افراد معمولی، درصد بیماری حدود 10درصد بود؛ ولی این پژوهش نشان داد که در افرادی که ضریب هوشی بالایی دارند، اضطراب 20درصد ویکی از اختلالات خلقی به نام دوقطبی بیش از 24درصد دیده می شود. به باور «کارپینسکی» این میزان بالای بیماری روانی بین افراد بسیار باهوش بهخاطر تحریکپذیری بیشازحد روانشناختی آنهاست و این یک موهبت اجتماعیست که اگر خانواده و جامعه این باور را داشته باشند، این افراد میاتونند باعث خدمات بسیاری برای جامعه باشند. این تحریکپذیری آنها را میتوان در نشخوارکردن فکری و نگرانی و اضطراب آنها که دو ویژگی بارز اختلال خلق است، مشاهده کرد؛ برای نمونه یک فرد بسیار باهوش ممکن است که انتقاد اطرفیان خودش را با وسواس بیشازحد موردبررسی و پردازش قرار دهد و کوشش کند پیامدهای احتمالی انتقادهای آنها را پیشبینی کند. این بررسی و پردازش زمانی که درمورد کاروشغل انجام شود بسیار سودمند است اما درزندگی شخصی حتماً دردسرهای گوناگونی را برای فرد و خانوادهاش بهوجود میآورد. گفتنیست؛ اعضای منسا ازنظر جسمی هم بسیار تحریکپذیر هستند؛ بهگونهایکه میزان آلرژی آنها نسبت به افراد معمولی، بسیار بالاست و این تحریکپذیری جسمی در سیستم روانی آنها تأثیر منفی میگذارد و شدت نگرانی آنها را بالا میبرد. یک احتمال دیگری که ابراز شده نیز ایناستکه احتمالاً ارتباطی ژنتیکی بین هوش و تحریکپذیری آنها وجود دارد و افراد باهوش، با ضریب بسیار بالا درخطر بیمارهای روانی قرار می گیرند. نیاز است یکبار دیگر اشاره کنیم که بهره هوشی بالا بهطورمستیقیم، خطر ابتلا به بیماریهای روانی را افزایش نمیدهد؛ اما این احتمال وجود دارد که افراد باهوش در بیشتر موارد از نظر اجتماعی منزویتر ازبقیه افراد باشند؛ بهطورمثال اگر فردی از ضریب هوشی بالایی برخوردار باشد و همزمان دچار اوتیسم هم شده باشد، به احتمال بسیار او در خطر افسردگی بیشتری درمقایسهبا دیگران است؛ زیرا آگاهی دارند و برچسب مردم برایشان مهم نیست؛ بلکه بهدنبال درمان میروند؛ ازاینرو هم دیگران به آنها توجه بیشتری میکنند و هم خودشان را با فعالیتهایشان بیشتر در جامعه مطرح میکنند. کوتاه سخن؛ نرخ بالای بیماریهای روانی در افراد باهوش بسیار بالاست؛ شاید بتوان گفت که این مسئله بهخاطر مطرحبودن، خلاقبودن و مهم بودنشان در جامعه است.