سواد رسانهای؛ زیستن زیر سایه واقعیت
«سواد رسانهای» یکی از انواع سوادهاست که بیشتر با سوادهای بصری، تحلیلی و اینترنتی درارتباط است. ابتدا با ایجاد و گسترش رسانههای سمعی و بصری، این مفهوم بهوجود آمد و با گسترش شبکههای اجتماعی، دارای مفاهیم و ابعاد گستردهتر و پیچیدهتری شد. یکنوع درک متکی بر مهارت است که میتوان براساسآن انواع رسانهها را از یکدیگر تمیز داد و انواع تولیدات رسانهای را از یکدیگر تفکیک و شناسایی کرد. سواد رسانهای، آمیزهای از فنهای بهرهوری مؤثر از رسانهها و کسب بینش و درک برای تشخیص رسانهها از هم است. توانایی دسترسی، تحلیل، ارزیابی و خلق پیام در اشکال گوناگون (چاپی، صوتی، تصویری، اینترنتی و ...) برپایه درک آگاهانه و انتقادی از ماهیت رسانههای جمعی، فنونی که ازسوی تولیدکنندگان رسانه استفاده میشود و تأثیر آنها بر فرد و جامعه. سواد رسانهای بهمثابه یک حوزه بینرشتهای، به واکنش لازم به محیط ارتباط الکترونیکی پیچیده، فراگیر و دائمالتغییر سده ۲۱ تبدیل شده است. در تعریف خلاصه آن میتوان گفت؛ فهم و تحلیل تمام مفاهیم و مطالبی که از رسانه میگیریم. بهطور خیلیساده سواد رسانهای در حوزه اخبار یعنی ابتدا تفکر و تحلیل خبر و جستجو درمورد درستی و نادرستی خبر و سپس انتشار آن و چنانچه نتوان درمورد منبع خبر مطمئن شد از انتشار خبر خودداری کرد. واژههایی مانند «سوادمند رسانهای» نیز ایجاد شدهاند و براینباور هستند که «سوادمند» به شخصی گفته میشود که چند سواد را توأمان دارد.
آموزش سواد رسانهای
آموزش این سواد غالباً از یک الگوی آموزشی مبتنیبر پرسوجو استفاده میکند که افراد را ترغیب میکند درمورد آنچه تماشا میکنند، میشنوند و میخوانند، بپرسند. آموزش سواد رسانهای ابزاری برای کمک به افراد در تجزیهوتحلیل انتقادی پیامها، فرصتهایی را برای زبان آموزان فراهم میکند تا تجربه خود را از رسانه گسترش دهند و به آنها در توسعه مهارتهای خلاقانه در ساخت پیامهای رسانهای خود کمک میکند. تحلیلهای انتقادی میتواند شامل شناسایی نویسنده، هدف و دیدگاه، بررسی فنهای ساختمانی و ژانرها، بررسی الگوهای نمایندگی رسانهها و کشف تبلیغات، سانسور و تعصب در برنامههای خبری و روابطعمومی (و دلایل اینموارد) باشد. آموزش سواد رسانهای ممکن است چگونگی تأثیر ویژگیهای ساختاری مانند مالکیت رسانهها یا مدل تأمین اعتبار آن بر اطلاعات ارائهشده را کشف کند. همانطورکه توسط اصول اصلی آموزش سوادآموزی رسانه تعریف شده است؛ «هدف از آموزش سواد رسانهای، کمک به افراد در هر سنیست که عادات سؤال و مهارتهای بیان را توسعه دهند؛ زیرا نیازِ متفکران انتقادی، ارتباطات مؤثر و شهروندان فعال در دنیای امروز هستند».
نیازی برای زیستن در جهان امروز
در آمریکای شمالی و اروپا، سواد رسانهای؛ شاملِ هم چشمانداز توانمندسازی و هم حمایت است. افراد با سواد رسانهای باید بتوانند ماهرانه پیامهای رسانهای را ایجاد و تولید کنند؛ هم برای نمایش درک خصوصیات خاص هر رسانه و هم برای ایجاد رسانه و مشارکت بهعنوان شهروندان فعال. سواد رسانهای میتواند بهعنوان مفهومی برای گسترش سواد، درمان رسانههای جمعی، فرهنگعامه و رسانههای دیجیتال بهعنوان انواع جدیدی از «متون» که نیاز به تجزیهوتحلیل و ارزیابی دارند، دیده شود. با تبدیل فرایند مصرف رسانهها به یک فرایند فعال و حساس، مردم، آگاهی بیشتری از پتانسیل سوءتفکر و دستکاری اخبار کسب؛ و نقش رسانههای جمعی و رسانههای مشارکتی را در ساختن دیدگاههای واقعیت درک میکنند. آموزش سواد رسانهای گاهی بهعنوان روشی برای پرداختن به ابعاد منفی رسانهها؛ ازجمله دستکاری رسانهها، ارائه اطلاعات غلط، کلیشههای جنسیتی و نژادی، بهرهبرداری از کودکان و نگرانی درمورد ازبینرفتن حریم شخصی، حمله سایبری و شکارچیان اینترنتی مفهومسازی شود. با ایجاد دانش و شایستگی در استفاده از رسانه و فناوری، آموزش سواد رسانهای میتواند با کمک به آنها در انتخاب مناسب در عادات مصرف رسانه و الگوهای استفاده، نوعی محافظت از کودکان و جوانان را فراهم کند. طرفداران آموزش سواد رسانهای معتقدند که ورود سواد رسانهای به برنامه درسی مدارس موجب تعامل مدنی، افزایش آگاهی از ساختارهای قدرت ذاتی در رسانههای عمومی میشود و دانشآموزان را در بهدستآوردن مهارتهای لازم و انتقادی را ضروری میداند. یک تحقیق درحالرشد با تمرکز بر تأثیر سواد رسانهای بر جوانان آغاز شده. در یک متاآنالیز مهم بیش از ۵۰ مطالعه که در مجله ارتباطات منتشر شده است، مداخلات سواد رسانهای تأثیرات مثبتی بر دانش، انتقاد، واقعگرایی درکشده، تأثیر، باورهای رفتاری، نگرشها و رفتار دارد.
نظریههای کارشناسان و دانشمندان
دانشمندان متعددی، چارچوبهای نظری را برای سواد رسانهای پیشنهاد دادهاند؛ مثلاً یک محقق و مربی آمریکایی بهنامِ «رنه هابز»؛ سه فریم را برای معرفی سواد رسانهای به زبانآموزان مشخص میکند: نویسندگان و مخاطبان (AA)، پیامها و معانی (MM) و بازنمایی و واقعیت (RR). او در سنتز ادبیات از سواد رسانهای، سواد اطلاعاتی، سواد بصری و سواد جدید، ایدههایی اصلی را شناسایی میکند که زمینه نظری برای سواد رسانهای را تشکیل میدهد. «دیوید باکینگهام»؛ دانشمند علم رسانه، ارتباطات و آموزش نیز چهار مفهوم اساسی را ارائه داده است که «یک چارچوب نظری را ارائه میدهد که میتواند برای کل رسانههای معاصر و نیز برای رسانههای قدیمی استفاده شود: تولید، زبان، بازنمایی و مخاطب». یک پرفسور علوم ارتباطات بهنام «هنری جنکینز» نیز با تشریح مفاهیم ارائهشده توسط باکینگهام، ظهور یک فرهنگ مشارکتی را موردبحث قرار میدهد و بر اهمیت «سواد رسانههای جدید» تأکید میکند؛ مجموعهای از شایستگی فرهنگی و مهارت اجتماعی که جوانان در چشمانداز رسانه جدید به آن نیاز دارند. «داگلاس کلنر» و «جف سهم» چهار رویکرد متفاوت درزمینه آموزش رسانه را طبقهبندی کردهاند: رویکرد حمایتی، آموزش هنر رسانهای، جنبش سواد رسانهای و سواد انتقادی رسانهای. رویکرد حمایتگرانه مخاطبان رسانههای جمعی را درمعرض نفوذ فرهنگی، عقیدتی یا اخلاقی قرار میدهد و بهوسیله آموزش نیاز به حمایت دارد. رویکرد آموزش هنر رسانهای بر تولید خلاقانه اشکال مختلف رسانهای توسط زبان آموزان متمرکز است. نهضت سواد رسانهای نیز تلاشیست برای تحققبخشیدن به جنبههای سنتی سوادآموزی از حوزه آموزشی و استفاده از آن در رسانه. سواد رسانهای انتقادی با هدف تجزیهوتحلیل و درک ساختارهای قدرت که بازنمایی رسانهها را شکل میدهد و شیوههایی که مخاطبان برای ایجاد معنا ازطریق قرائتهای غالب، مخالف و مذاکره شده از رسانه تلاش میکنند، هستند. آموزش سواد رسانهای بهطور فعال بر روی روشهای آموزشی و آموزش سوادآموزی رسانهها متمرکز است و چارچوبهای نظری و انتقادی ناشی از نظریه یادگیری سازنده، مطالعات رسانهای و بورسیه تحصیلات فرهنگی را دربرمیگیرد. این اثر ناشی از میراث استفاده از رسانه و فناوری در آموزشوپرورش طی قرن بیستم و ظهور کار متقابل انضباطی در تقاطع مطالعات رسانه و آموزش است. صدای سواد رسانهای، یک پروژه ازطریق مرکز سواد رسانهای با حمایت «تسا جولز»، شامل مصاحبههای اولشخص با ۲۰ پیشگام سواد رسانهایست که قبل از دهه ۹۰ در کشورهای انگلیسیزبان فعال بودند. اینپروژه زمینههای رشد سواد رسانهای از افرادیکه به تأثیرگذاری دراینزمینه کمک کردهاند، زمینههای تاریخی را فراهم میکند.
زیرساختهای مدرسهای
در سال ۲۰۰۱، یک بررسی رسانهای توسط یونسکو تحقیق کرد که کدام کشورها مطالعات رسانهای را در برنامههای درسی مدارس مختلف و همچنین برای کمک به توسعه ابتکارات جدید درزمینه آموزش رسانهها قرار میدهند. پرسشنامهای به ۷۲نفر از متخصصان آموزش رسانه در ۵۲ کشور جهان ارسال شد. این پرسشنامه به سه بخش اصلی پرداخته است:
1. آموزش رسانه در مدارس: میزان، اهداف و مبنای مفهومی تأمین فعلی؛ ماهیت ارزیابی و نقش تولید توسط دانش آموزان.
2. مشارکتها: مشارکت صنایع رسانهای و تنظیمکننده رسانه در آموزش رسانه؛ نقش گروههای غیررسمی جوانان؛ فراهمکردن آموزش معلمان.
3. توسعه آموزش رسانهای: تحقیق و ارزیابی از ارائه آموزش رسانهای؛ نیازهای اصلی مربیان؛ موانع توسعه آینده و سهم بالقوه یونسکو.
نتایج این نظرسنجی نشان میدهد آموزش رسانهها پیشرفت ناهمواری داشتهاند. در کشورهایی که آموزش رسانه وجود داشته، آنرا بهعنوان یک انتخاب برگزیده ارائه میدهند و بسیاری از جوامع معتقد بودند که آموزش رسانه نباید بخشی جداگانه از برنامه درسی باشد؛ بلکه باید درزمینههای موضوعی موجود ادغام شود. بااینحال، پاسخدهندگان در سراسر مرزها همگی متوجه اهمیت آموزش رسانهها و همچنین نیاز به شناخت رسمی از دولت و سیاستگذارانشان بودند.
تجربههای جهانی
در آمریکای شمالی، آغاز یک رویکرد رسمی به سواد رسانهای بهعنوان یک موضوع آموزش اغلب به تشکیل ۱۹۷۸ انجمن سواد رسانهای مستقر در انتاریو (AML) منتسب میشود. قبلازآن زمان، آموزش در آموزش رسانهها معمولاً موردتوجه معلمان و متصدیان قرار میگرفت. کانادا اولین کشوری بود در آمریکای شمالی که در برنامه درسی مدارس به سواد رسانهای نیاز داشت. هر ایالت آنجا در برنامه درسی خود آموزش رسانهای را اجباری کرده است؛ مثلاً برنامه درسی جدید کبک، سواد رسانهای را از درجه ۱ تا سال آخر دوره متوسطه (دوره متوسطه V) الزامی میکند. راهاندازی آموزش رسانهای در کانادا به دو دلیل اتفاق افتاد: یکی از دلایل، نگرانی از فراگیرشدن فرهنگعامه مردم آمریکا و دیگری ضرورت زمینهسازی برای نظامهای آموزشی برای الگوی جدید آموزشی بود. «مارشال مک لوهان»؛ محقق ارتباطات کانادایی، جنبش آموزشی آمریکای شمالی را برای سواد رسانهای در دهههای ۵۰ و ۶۰ نادیده گرفت. دونفر از رهبران کانادا در سواد رسانهای و آموزش رسانهای Barry Duncan و John Pungente هستند. دانکن در ۶ ژوئن ۲۰۱۲ درگذشت. حتی پسازاینکه از تدریس در کلاس بازنشسته شد، باری هنوزهم در آموزش رسانه فعال بود.
آموزش سواد رسانهای از اوایل قرن بیستم موردتوجه ایالات متحده بوده است؛ هنگامیکه معلمان انگلیسی دبیرستان برای اولینبار شروع به استفاده از فیلم برای توسعه مهارتهای تفکر انتقادی و ارتباطی دانش آموزان کردند. بااینحال، آموزش سواد رسانهای صرفاً با استفاده از رسانه و فناوری در کلاس متمایز است؛ تمایزی که با تفاوت «آموزش با رسانه» و «آموزش درمورد رسانه» نشان داده میشود. در دهههای ۵۰ و ۶۰، رویکرد «دستور زبان فیلم» به آموزش سواد رسانهای در ایالات متحده توسعه یافت. ازآنجاکه مربیان شروع به نمایش فیلمهای تجاری به کودکان کردند، آنها باید اصطلاحی جدید را شامل کلماتی مانند «محوشدن، حلشدن، کامیون، تابه، بزرگنمایی و برش» را یاد بگیرند. فیلمها به ادبیات و تاریخ وصل شدند. برای درک ماهیت ساختاری فیلم، دانشجویان به کاوش در طرح، شخصیت، روحیه و لحن پرداختند. سپس، در دهههای ۷۰ و ۸۰ نگرش درمورد رسانههای جمعی و فرهنگ جمعی شروع به تغییر در جهان انگلیسیزبان کرد. آموزگاران شروع به درک نیاز به «محافظت در برابر تعصب ما از تفکر چاپ بهعنوان تنها رسانه واقعی که معلم انگلیسی در آن سهیم است». یک نسل از مربیان نهتنها فیلم و تلویزیون را بهعنوان اشکال جدید و مشروعیت بیان و ارتباطات تصدیق کردند؛ بلکه راههای عملی برای ترویج تحقیق و تحلیل جدی در آموزش عالی، خانواده، مدارس و جامعه را نیز بررسی کردند. در ۱۹۷۶، پروژه سانسورشده با استفاده از یک مدل یادگیری خدمات برای پرورش مهارتهای سواد رسانهای بین دانشجویان و اساتید در آموزش عالی شروعبهکار کرد. آموزش سواد رسانهای اوایل دهه 90 در چارچوبهای برنامه درسی آموزش انگلیسیزبان انگلیسی ظاهر شد؛ درنتیجه افزایش آگاهی درمورد نقش اصلی رسانه در متن فرهنگ معاصر. تقریباً در هر ۵۰ ایالت زبان هست که از سواد رسانهای در چارچوبهای برنامه درسی دولتی پشتیبانی میکند. علاوهبراین، تعداد فزایندهای از ولسوالیهای مدارس شروع به توسعه برنامههایی در سطح مدرسه، دورههای انتخابی و فرصتهای بعد از مدرسه برای تحلیل و تولید رسانه میکنند. بااینحال، هیچ داده ملی درمورد میزان دستیابی به برنامههای سواد رسانهای در ایالات متحده وجود ندارد. بورس تحصیلی میانرشتهای در آموزش سواد رسانهای ظهور مییابد. در سال ۲۰۰۹، یک ژورنال علمی بهنام «ژورنال آموزش سواد رسانهای» برای حمایت از فعالیت دانشمندان و متصدیان اینحوزه راهاندازی شد. دانشگاههایی مانند دانشگاه ایالتی آپالاچیان، دانشگاه کلمبیا، کالج ایتاکا، دانشگاه نیویورک، دانشگاه بروکلین شهر، دانشگاه نیویورک، دانشگاه تگزاس-آستین، دانشگاه رود آیلند و دانشگاه مریلند دورهها و مؤسسات تابستانی ارائه میدهند. دانشگاه بریگامیانگ، یک برنامه فارغالتحصیل در آموزش رسانه را بهطورخاص برای معلمان ضمن خدمت ارائه میدهد. از سال ۲۰۱۱، دانشکده تحصیلات تکمیلی دانشگاه کالیفرنیا، لسآنجلس (UCLA)، برنامه آموزش معلمان همه معلمان جدید را ملزم به گذراندن دوره ۴ واحدی درزمینه سواد رسانه انتقادی کرده است.
انگلستان بهطور گسترده بهعنوان رهبر توسعه آموزش سواد رسانهای موردتوجه است. آژانسهای کلیدی که دراینپیشرفت نقش دارند عبارتاند از: انستیتوی فیلم بریتانیا، آموزش فیلم مرکز انگلیسی و رسانه، مرکز مطالعات کودکان، جوانان و رسانهها در انستیتوی آموزش، لندن و مرکز DARE (آموزش تحقیقات هنری دیجیتال)، همکاری بین دانشگاه کالج لندن و مؤسسه فیلم بریتانیا. ارتقای سواد رسانهای بهعنوان یک سیاست دولت انگلستان تحتعنوان New Labor تبدیل شد و در قانون ارتباطات ۲۰۰۳ بهعنوان مسئولیت تنظیمکننده جدید رسانهها (Ofcom) درج شد. بااینحال، پس از وقوع فعالیت اولیه، کار Ofcom دراینزمینه بهتدریج در دامنه کاهش یافت و ازطرف دولت ائتلاف بهبعد، ارتقای سواد رسانهای به یک موضوع تحقیقاتی در بازار تنزل یافت؛ آنچه والس و باکینگهام آنرا «سیاست ارواح» توصیف کردهاند.
در اسکاندیناوی، آموزش رسانهها در برنامه درسی ابتدایی فنلاند در سال ۱۹۷۰ و در دبیرستانها در سال ۱۹۷۷ وارد شد. مفاهیم ابداعی در Lycée franco-finlandais d'Helsinki در سال ۲۰۱۶ در سطح ملی استاندارد شد. آموزش رسانهای در سوئد از 1980 و در دانمارک از 1970 اجباری بوده است.
فرانسه، درک فیلم را از بدو ورود به رسانه آموخته است؛ اما اخیراً اجلاسها و دورههای رسانهای برای معلمان با درج تولید رسانه برگزار شده است.
آلمان نشریات نظری درمورد سواد رسانهای را در دهههای ۷۰ و ۸۰ مشاهده کرد. با افزایش علاقه به آموزش رسانه در داخل و خارجازسیستم آموزشی در دهههای ۸۰ و ۹۰.
در هلند سواد رسانهای در سال ۲۰۰۶ توسط دولت این کشور بهعنوان موضوعی مهم برای جامعه هلند در دستورکار قرار گرفت. در آوریل ۲۰۰۸، یک مرکز رسمی توسط دولت هلند ایجاد شد. این مرکز یک سازمان شبکه است که متشکل از ذینفعان مختلف با تخصص دراینزمینه است.
در روسیه، تاریخ آموزش رسانهها به دهه ۲۰ بازمیگردد؛ هرچند اولین تلاشها توسط جوزف استالین متوقف شد. دهههای ۱۹۷۰-۱۹۹۰ اولین برنامههای رسمی آموزش فیلم و رسانه را بهوجود آورد. افزایش علاقه به مطالعات دکتری با محوریت آموزش رسانه و همچنین کارهای نظری و تجربی درزمینه آموزش توسط دانشمندان متعددی تثبیت و تبیین شد و برنامههای اخیر درزمینه آموزش رسانهای در روسیه عبارتاند از ثبتنام تخصصی ۲۰۰۲ «آموزش رسانه» ویژه دانشگاههای آموزشی و راهاندازی سال ۲۰۰۵ مجله علمی،آموزشی «رسانه» که تاحدی توسط ICOS یونسکو حمایت میشود.
مونتهنگرو به معدود کشورهایی در جهان تبدیل شد که آموزش رسانه را در برنامههای درسی خود وارد کرده؛ وقتی در سال ۲۰۰۹ «سواد رسانهای» بهعنوان یک موضوع اختیاری برای دانشآموزان ۱۶ و ۱۷ساله دبیرستانهای بدنسازی معرفی شد.
در اوکراین، آموزش رسانهای در مرحله دوم توسعه و استانداردسازیست. مراکز اصلی آموزش رسانه شامل دانشگاه ایوان فرانکو Lviv (بهرهبری بوریس پوتاتینینک)، انستیتوی آموزش عالی آکادمی ملی علوم پداگوژیکی اوکراین (هانا اونکوویچ)، انستیتوی روانشناسی اجتماعی و سیاسی آکادمی ملی علوم تربیتی است.
آموزش سواد رسانهای درمقایسهبا ایالات متحده یا جوامع غربی، هنوز در آسیا گسترده یا پیشرفته نیست. با شروع از دهه ۱۹۹۰، تغییر درجهت سواد رسانهای در شرق آسیا رخ داد. در سالهای اخیر، آموزش سواد رسانهای در آسیا روبهرشد بوده و چند برنامه در منطقه اقیانوس آرام و آسیا وجود دارد. معلمان پکن (چین) طبق میزان نگرانی خودشان از نیاز به سواد رسانهای در آموزش، اهمیت آموزش سواد رسانهای در مدارس ابتدایی را تشخیص میدهند. برنامههای دیگر چین شامل Little Masters؛ انتشارات چینیست که توسط کودکان ایجاد شده است و درمورد موضوعات مختلف، گزارش میدهد و به کودکان کمک میکند تا روزنامهنگاری و مهارتهای اساسی در کار تیمی و ارتباطی را یاد بگیرند. مطالعاتی برای آزمایش سطح سواد رسانهای بین دانشجویان چینیزبان در چین و تایوان انجام شده است؛ اما تحقیقات بیشتری لازم است. سواد اطلاعات در آموزش بسیار موردتوجه است؛ اما سواد رسانهای کمتر شناخته میشود.
در هند، برنامه Cybermohalla از سال ۲۰۰۱ با هدف دستیابی به فناوری به جوانان آغاز شد.
در ویتنام، گروه خبرنگاران جوان (YOJO) در سال ۱۹۹۸ با همکاری یونیسف و رادیو ملی ویتنام برای مبارزه با حسابهای دروغین توسط رسانهها ایجاد شد.
در سنگاپور، سازمان توسعه رسانه (MDA) سواد رسانهای را تعریف میکند و آنرا بهعنوان ابزاری مهم برای قرن بیستویکم میشناسد.
با شروع سال تحصیلی ۲۰۱۷، کودکان در تایوان برنامه درسی جدیدی را آموزش میدهند که برای آموزش خواندن انتقادی تبلیغات و ارزیابی منابع طراحی شده. ایندوره باعنوان «سواد رسانهای»، دوره آموزش روزنامهنگاری را در جامعه اطلاعات جدید فراهم میکند.
در ایران، از اواسط دهه 80 شمسی، سواد رسانهای جای خود را میان کتابهای دانشگاهی باز کرد و استادان ارتباطات و رسانه مقالات متعددی را ترجمه و تألیف کردند. تأکید نخبگان دانشگاهی و علوم رسانهای بر ضرورت آموزش سواد رسانهای به اقشار مختلف جامعه سبب شد تا در سالهای اخیر هماندیشیها و همایشهای زیادی با اینموضوع در فرهنگسراها و مدارس کلانشهرهای کشور برگزار شود. باوجوداینکه قدمت سواد رسانهای در جهان به بیش از سهدهه میرسد؛ اما زمان اندکی از ورود آن به ایران میگذرد؛ بههمینخاطر، در کشور ما مبحث فوقالعاده جوانی محسوب میشود.
اردن درزمینه تقویت سواد رسانهای و اطلاعاتی پیش میرود که برای مبارزه با افراطگرایی و سخن از نفرت بسیارمهم است. مؤسسه جردن رسانه درتلاش است تا مفاهیم و مهارتهای تعامل مثبت با رسانهها و ابزارهای فناوری ارتباطات و رسانههای دیجیتال را گسترش داده و کاهش دهد. در بیروت (لبنان) در سال ۲۰۱۳ یک آکادمی بهنام MDLAB باهدفاینکه دانشآموزان از مصرفکنندگان دانا و مهم رسانه باشند، ایجاد شد.
در استرالیا، آموزش رسانهای تحتتأثیر تحولات روشهای تلقیح در بریتانیا قرار گرفت. نظریهپردازان اصلی که تحتتأثیر آموزش رسانههای استرالیا قرار داشتند «گریم ترنر» و «جان هارتلی» بودند که به توسعه رسانهها و مطالعات فرهنگی استرالیا کمک کردند. طی 1980 و 1990 در استرالیایی غربی، دونفر بهنامهای Robyn Quin و Barrie MacMahon کتب درسی مهم مانند Real Images را نوشتند و بسیاری از تئوریهای رسانه پیچیده را در چارچوبهای یادگیری مناسب برای کلاس ترجمه کردند. همانزمان، «کارمن لوک» سواد رسانهای را با فمینیسم مرتبط میکند تا رویکرد انتقادیتری را درمورد آموزش رسانه ایجاد کند. در بیشتر ایالتهای استرالیا، رسانه یکی از پنج رشته از منطقه اصلی آموزش هنر اصلیست و شامل «یادگیریهای اساسی» یا «نتایج» ذکرشده برای مراحل مختلف توسعه است. در سطح ارشد (سالهای ۱۱ و ۱۲)، چندین ایالت مطالعات رسانهای را بهعنوان یک انتخاب برگزیده ارائه میدهند؛ مثلاً بسیاری از مدارس کوئینزلند فیلم، تلویزیون و رسانه جدید را ارائه میدهند؛ درحالیکه مدارس ویکتوریا VCE Media را ارائه میدهند. آموزش رسانهای توسط انجمن تخصصی معلمان رسانه استرالیایی پشتیبانی میشود. با معرفی برنامه درسی ملی جدید استرالیا، مدارس شروع به اجرای آموزش رسانه بهعنوان بخشی از برنامه درسی هنر میکنند و از سواد رسانهای بهعنوان ابزاری مهم برای آموزش دانشآموزان درزمینه ساختارشکنی، ساخت و شناسایی مضامین در رسانه استفاده میکنند. / ویکیپدیا