حمیدرضا شکارسری
با صفحهی سیاسی
شیشهها دودی میشوند
و با صفحهی حوادث
خونی
با صفحهی آگهیها
شیشهها چرب چرب میشوند
و با صفحهی تسلیت
مات مات
با صفحهی شعر
شیشهها را پاک کن!
ابرها برای باریدن
منتظر نگاه تو هستند
...
اعتراف میکنم
دیشب چند خانه را خالی کردهام
اعتراف میکنم
همین امروز یک بنز آخرینمدل را به سرقت بردهام
اعتراف میکنم
جیبهای امروز مترو را من زدهام
اما آقای قاضی!
به خدا قسم این جنگل، این رود، این نسیم
به خدا این بهار کار من نیست!