تیتر خبرهای این صفحه

چند توضیح مختصر ...

1. پیش‌بینی حسین بشیریه (جامعه‌شناس و پژوهشگر علوم سیاسی) درمورد «قرن 21» جالب؛ اما تردیدبرانگیز است. ظهور دموکراسی جهانی با روند جهانی‌سازی سازگار است؛ اما مقاومت‌هایی که در برابر این‌روند صورت می‌پذیرد و نیز انگیزه‌های انسانی‌که در برابر فجایع جهانی‌سازی قرار می‌گیرد، موج بیداری دینی در سراسر جهان (به‌ویژه در جهان اسلام)، نهضت‌های عدالت‌طلبی در گوشه‌وکنار گیتی و ده‌ها عامل دیگر برهم‌زننده این‌روند خواهند بود؛ پس نمی‌توان به‌روشنی از ظهور دموکراسی جهانی سخن گفت. گویا که تشکیل یک حکومت جهانی تنها یک آرزو و خوابی تعبیرناشدنی‌ست؛ مگرآنکه اراده‌ای برتر از اراده بشر به آن تعلق گیرد و «دست الهی» از آستین برآید و حکومت موعود تشکیل شود.
2. درباب گذار به دموکراسی می‌توان در پذیرش نظریه نخبه‌محور با آقای بشیریه همراهی کرد؛ هرچند انحصار، پذیرفتنی نیست و اَشکال دیگر گذار نیز امکان‌پذیرند. نظریه توده‌ای نیز درپاره‌ای‌موارد توانسته مصداق یابد؛ چنان‌که در جمهوری اسلامی، انقلابی کاملاً توده‌ای شکل گرفت و گذر به دموکراسی مصداق پیدا کرد. تجربه انقلاب اسلامی نشان داد زمانی‌که توده‌های واردشده در عرصه سیاست، رهبری دینی را پذیرفتند، آموختند از استبداد و دیکتاتوری دوری ورزند. رهبری دینی انقلاب که منتخب بی‌منازع توده‌های وسیع مردم بود، به مردم و نخبگان آموخت تابع رأی و نظر مردم باشند؛ هرچند‌که درپاره‌ای‌موارد به‌نظر برخی نخبگان، ممکن است نظر مردم اشتباه باشد. ایشان مجلس را که مظهر دموکراسی‌ست، در رأس امور قرار دادند. در انتخابات ریاست‌جمهوری از حق قانونی خویش برای تأیید نامزدها استفاده نکردند و کار را به خود مردم واگذاشتند تا هرکس را می‌خواهند برگزینند. انتخاب بنی‌صدر و تحمل وی ازسوی امام راحل و توصیه‌های ایشان به دیگر روحانیون و مجلسیان نسبت به کمک به وی (بنی‌صدر) و مخالفت‌نکردن با او و حمایت و قدرت‌بخشیدن به او تاجایی‌که فرماندهی کل قوا را نیز به او دادند، همه نوعی آموزش عملی دموکراسی بود. وقتی رئیس‌جمهوری صلاحیت‌های عمومی خود را از دست داد و مردم به ماهیت وی پی بردند، ازطریق رأی‌گیری در مجلس و حکم به عدم‌کفایت وی عزل شد. پس‌ازآن نیز همه دولت‌ها و مجلس‌ها، بدون استثنا، برمبنای آراء مردم و در فضای رقابتی سر کار آمدند؛ گواینکه درپاره‌ای‌موارد بر سر برخی مصادیق اختلاف‌نظرهایی بود و این‌امر در همه دموکراسی‌ها پیش می‌آید.
3. تمایل به استبداد و حاکم‌کردن رأی و خواست خود از حس خودخواهی بشر سرچشمه می‌گیرد و چنانچه مهار نشود، در هر قشر و طبقه‌ای (چه نخبه و چه توده مردم) بروز می‌کند. اینکه آقای بشیریه می‌گویند: «هرگاه طبقات پایین وارد عرصه سیاست شدند، اقلاً در آغاز کار نه به‌سوی دموکراسی؛ بلکه ‌سوی استقرار نوعی استبداد و دیکتاتوری انقلابی یا شبیه انقلابی رفته»، نه ازمنظر تاریخی درست است (چنان‌که گذشت) و نه به‌لحاظ نظری. اگر این طبقات پایین نیز به‌نوعی تربیت‌یافته باشند که تابع اراده‌ای معطوف به جمع باشند و آن اراده بتواند توده مردم را به‌سوی مصلحت جمعی هدایت کند، از استبداد فاصله می‌گیرند؛ اما چنین وضعی ندرتاً پیش می‌آید. احتمالاً بهترین نمونه آن در رهبری دینی‌ست که رابطه مقلد و مرجع تقلید بر آن حاکم است و مردم، به‌رغم تمایلات خودخواهانه‌ خویش، ناچارند برای انجام‌وظیفه دینی، ضبط و مهار دینی را بپذیرند. در رهبری غیردینی چنین تصوری مصداق ندارد. البته درصورت فرهیختگی و تربیت، نخبگی پدید می‌آید و نخبگی می‌تواند تاحدی توسط روشنی اندیشه و وسعت دید، تحمل را نیز آسان کند؛ اما تأثیر این «وسعت دید» تاحدی نیست که نخبگان را از منافعشان بازدارد و مانع خودخواهی‌ها و استبداد آنان شود. درواقع، آنان به‌مثابه دزدی هستند که با چراغ علم و آگاهی می‌آیند و کالای گزیده‌تر می‌برند و به‌گونه‌ای می‌برند که شما گمان نکنید چیزی برده‌اند. به‌عبارتی، دراغلب‌موارد که ظاهراً دموکراسی‌ای به‌دنبال حرکت جمعی از نخبگان پدید آمده، ازطریق کودتا (مانند پرتغال) یا ازطریق پیمان و قرارداد بین اجزای مختلف نخبگان، ظاهر دموکراسی را محقق ساخته‌اند؛ اما واقعیت آن همان دیکتاتوری نخبگان است. در بازی دموکراسی ابتدا قدرت تقسیم می‌شود؛ و بعد برای مشروعیت‌‌بخشیدن به آن، انتخاباتی ترتیب داده می‌شود تا تقسیم‌های ازپیش‌انجام‌شده را به‌رأی مردم بگزارند. در ایالتا‌متحده چند شورای اساسی مانند شورای روابط خارجی وجود دارد که نخبگان جامعه را دربرمی‌گیرد و در آنجا همه تصمیمات اساسی گرفته می‌شود و اینکه ریاست‌جمهوری از دموکرات‌ها باشد یا جمهوری‌خواهان، تفاوتی نمی‌کند.
4. اینکه می‌گویند در دموکراسی نباید هیچ‌یک‌از اجزای تشکیل‌دهنده نخبگان، حاکم بر بخش‌های دیگر باشند، تنها در برخی دموکراسی‌ها مصداق دارد. اگر بخش حاکم، حافظ دموکراسی باشد، مانعی از حاکمیت وی وجود ندارد؛ پس در ایران، دموکراسی، از نوع مردم‌سالاری دینی، هم امکان تحقق دارد و هم تحقق یافته. شاید نگارنده تنها الگوی دموکراسی لیبرال را در ذهن داشته باشند که چنین حکمی می‌دهند. البته انواع رژیم‌های سیاسی در درون ساختار جمهوری اسلامی که قابلیت پیاده‌سازی دارند متعدد هستند. گرچه محدودیت‌های خاص خود را نیز دارند. چنان‌که در همه انواع دموکراسی، محدودیت‌های خاصی وجود دارد. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه