«طوفان الاقصی»؛ عاقبت بادی که اشغالگران کاشتند!
چرا «حماس» تصمیم گرفت در «اراضی اشغالی»، دست به عملیاتی غافلگیرکننده بزند؟ برای پاسخ، چارهای نیست جز ترسیم تصویری فراگیر از روندهای منطقه و رویکردهای رهبران «تلآویو» و سایرِ بازیگران خاورمیانه. غافلگیرکننده، سهمگین، بیسابقه؛ این سه واژه، اصلیترین توصیفهاییست که میشود از عملیات نیروهای مقاومت علیه اسرائیلیها در «اراضی اشغالی» داشت. دستگاههای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی که برای نمایش قدرت و عمق نفوذشان گاهی اطلاعاتی از شرکایشان هم درز میدهند، پس از آغاز حملات ترکیبی نیروهای مقاومت که قاعدتاً نیازمند لجستیکی چندماهه و تحرکاتی گسترده در نزدیکترین فاصله به اسرائیلیها بوده، اعتراف کردند فکرش را هم نمیکردند با چنین عملیاتی مواجه شوند. ژوئیه سال ۲۰۲۱ (تیرماه ۱۴۰۰)؛ یعنی زمان آغاز افشای ابعاد پرونده «پگاسوس» که طیف گستردهای از دوستان و دشمنان رژیم صهیونیستی را گرفتار بدافزاری مرموز کرده بود، برای بسیاری این تصور شکل گرفت که سرنخ همه اطلاعاتی که مستقیم یا غیرمستقیم با امنیت این رژیم ارتباط دارد، به «تلآویو» ختم خواهد شد؛ «هیمنهای اطلاعاتی-تبلیغاتی» که در آغاز اینهفته، از بنیان دچار فروپاشی شد. با آغاز عملیات و فقط در ۲۰دقیقه، 5000 راکت بهسمت مواضع صهیونیستها روانه شد و همزمان با آن، پاراگلایدرهای «حماس» بر فراز «سرزمینهای اشغالی» بهپرواز درآمدند تا آسمان برای اشغالگران ناامنتر از همیشه شود. دراینحمله ترکیبی علاوهبر هوا و دریا؛ تفنگداران «حماس» با پیشروی در اراضی اشغالشده تلفاتی بیسابقه را بر صهیونیستها وارد آوردند که شمار رسمی آن از مرز 1000نفر نیز گذشت. صهیونیستها پس از برآورد اسارت نزدیک به ۱۰۰نفر در اولین ساعات عملیات، تصاویر و نام ۷۵۰ مفقودیِ اسرائیلی را انتشار دادند؛ اما سخنگوی «گردانهای عزالدین قسام» اعلام کرد؛ اعدام و ارقام واقعی چندبرابر چیزیستکه رهبران «تلآویو» تصور میکنند! باایناوصاف و بیتردید میتوان گفت که بعد از «جنگ رمضان» در اکتبر ۱۹۷۳ (مهرماه ۱۳۵۲) که بسیاری آنرا به «یوم کیپور» میشناسند و درجریانآن، «مصر» و «سوریه» در شرق «کانال سوئز» و «ارتفاعات جولان» علیه مواضع «اسرائیل» دست به یک حمله غافلگیرکننده زدند، «طوفان الاقصی» بزرگترین ضربهای بوده که در ۵۰سالاخیر صهیونیستها در «اراضی اشغالی» خوردهاند. آغاز عملیات نظامی ترکیبی «حماس» علیه مواضع اسرائیلیها همچنانکه اشاره شد؛ بهدلیل بهره از ویژگی برقآسا و غیرقابلانتظاربودن، وضعیت مصیبتباری را برای رهبران «تلآویو» بهدنبال داشته؛ تاجاییکه بلافاصله بعدازآن برای تلافی، ریختن دهتاتُن بمب بر سر غیرنظامیان ساکن «غزه» را شروع کردند که قربانیان پرتعدادی برجا گذاشته است. با وجود غافلگیری صهیونیستها و پیشبینی اقدامات تلافیجویانه آنان علیه ملت «فلسطین»، این واقعیتی انکارناپذیر است که «حماس» راهی جز انجام عملیات «طوفان الاقصی» پیشِرو نداشت و بهعبارتی، وقایعی که اینروزها شاهد آن هستیم، چیزی جز «کاشتنِ باد و دروکردن طوفان» صهیونیستها نیست. باید گفت فلسطینیها در «غزه» سالها حلقهای از محاصره همهجانبه را پیرامون خود دیدهاند که روزبهروز تنگتر و گاه حتی مانع ورود دارو به اینمنطقه شده. کابینه افراطی «اسرائیل» در سالهای اخیر همزمان با تشدید فشار بر فلسطینیها در «کرانه باختری» و «نوار غزه»؛ تعداد اسرا را در زندانهای خود به حد انفجار رسانده و هیچ نرمشی برای تعیینتکلیف 7000 اسیر دربند این رژیم از خود نشان نمیدهد. با وجود تبلیغات گسترده پیرامون مزایای تقسیم «مسجدالاقصی» در چارچوب راهکارهایی مانند «راهحل دو دولتی»؛ ضربوجرح زنان و کودکان و سالخوردگان فلسطینی دراینمکان، به اقدام متداول شهرکنشینان و نظامیان صهیونیست تبدیل شده و ممنوعیتهایی مانند جلوگیری از ورود مردان ۱۲ تا ۴۰سال وضع میشود. ازسویدیگر باید گفت؛ مقابله با شهرکسازیهای رژیم صهیونیستی، محدود به محکومیتهای بیفایده «سازمان ملل» شده و اگر زمانی اروپاییها برای توقف اینروند، تشریفات ممنوعیتِ قانونیِ فروش محصولات تولیدیِ مناطق اشغالی را بهجا میآورند، اکنون غرب تبدیل به تماشاچیِ بیچونوچرای انواع و اقسام جنایات و تشدید اشغالگری شده است. ضمناً باید گفت که پیگیری مسائلی اساسی مانند بازگشت آوارگان بهعنوان یکی از اصلیترین مطالبات، درعمل به خاطرهها پیوسته است. ازسوی در «آمریکا»، دولت دموکرات همه هموغم خود را ورود بیدردسر به مبارزات انتخاباتی قرار داده و در سوی مقابل، تأمین نظر لابیهای صهیونیستی واشنگتن و سرکردگان راستگرای افراطی «تلآویو» بیشازهرزمانی در دستورکار پویشهای سیاسی و نامزدهای جمهوریخواه قرار گرفته. هزارانکیلومتر دورتر از مسابقه آمریکایی بر سر تاراج حقوق ملت «فلسطین»، مسئله «قدس» برای بازیگران منطقهایِ مدعیِ حمایت از حقوق فلسطینیها آشکارا تغییر ماهیت داده و روند سازش، با سرعتی باورنکردنی میان برخی دولتهای عربی با «اسرائیل» پیش میرود؛ روندیکه «مصر» در سال ۱۹۷۹ در «کمپ دیوید» آنرا آغاز کرد و بعد از عبور از ایستگاه کشورهایی مانند «بحرین» و «امارات»، قطار شوم عادیسازی روابط، به «عربستان» رسیده؛ هرچندکه بعد از انتشار اخبار پیاپی از مناسبات «ریاض» با «تلآویو»، «وزارت امور خارجه عربستان سعودی» نیز «طوفان الاقصی» را نتیجه ادامه اشغالگری «اسرائیل» و تضییع حق مردم «فلسطین» دانسته است. حتی ترکها که خود را حامی اصلی گروههایی همچون «حماس» و حقوق مردم «فلسطین» میخوانند، عملاً نشان دادهاند که میخواهند از رقبای عربشان برای معامله و امتیازگیری از صهیونیستها عقب نمانند. اواخر ماهِ پیش بود که رئیسجمهوری «ترکیه» در دیدار با اصحاب رسانه در «نیویورک» بااشارهبهاینکه «آنکارا» فعالیتِ حفاری و اکتشاف انرژی را با «اسرائیل» آغاز خواهد کرد، از توافق با نخستوزیر این رژیم برای سفر به «سرزمینهای اشغالی» نیز خبر داد. بیعملیِ بسیاری از رهبران جهان اسلام برابر صهیونیستها بهجایی رسیده که گاه برخی چهرههای سیاسی غربی کیلومترها جلوتر از آنان در مسیر دفاع از حقوق «فلسطین» گام برمیدارند؛ تاجاییکه نماینده ایرلندی پارلمان اروپا درایننهادِ غربی، یادآور میشود از سال ۲۰۰۸ تاکنون ۱۵۰هزار غیرنظامی فلسطینی در «غزه» و «کرانه باختری» کشته و زخمی شدهاند که ۳۳هزارنفرِ آنها، کودک بودهاند. درزمانیکه فشارها ازسوی افراطیون صهیونیست بر «فلسطین» به نقطه تحملناپذیر رسیده و بازیگران منطقهای و فرامنطقهای مسئله «فلسطین» رقابتی سخت را برای دستیابی به معاملهای پرسود با رژیم صهیونیستی پیش میبرند، زمینههای وقوع آنچه در «اراضی اشغالی» میگذرد را میتوان قابلدرک دانست و اقدام «حماس» در عملیات «طوفانالاقصی» را اجتنابناپذیر توصیف کرد.
سید محمد موسیکاظمی/ ایرنا