همراه با خالق مستندنگاریِ 1000صفحه‌ای

محمد رحمانی؛ برگزیده شانزدهمین جایزه «جلال»

اختتامیه «شانزدهمین‌دوره جایزه ادبی جلال ‌آل‌احمد» 6 دی‌ماه 1402 در «تالار وحدت» برگزار شد و دراین‌مراسم، برگزیدگان در بخش‌های مختلف، معرفی شدند که در بخش «مستندنگاری»، کتابِ «من اعتراف می‌کنم: زندگی و زمانه وحید افراخته؛ عضو مرکزی سازمان مجاهدین خلق» به‌قلمِ نویسنده، مترجم و روزنامه‌نگار «محمد رحمانی» توانست برنده اصلی شود. او که متولد 1357 است؛ می‌گوید که یکی از ویژگی‌هایی این اثر، «خواندنی‌بودن» آن است؛ و توضیح می‌دهد: «قبل از چاپ، متنِ آن‌‌را در دسترس افرادی در سطوح مختلفی از سواد و تحصیلات قرار دادم که بخوانند تا برای همه روان و خواندنی باشد. کتاب، با استقبال بی‌نظیر مخاطبان همراه شد و در مرحله پیش‌از‌چاپ به‌فروش رفت و راهی هیچ کتاب‌فروشی نشد. انتشارات روزنامه ایران به‌دلیل استقبال قابل‌توجه که از آن انجام شد، نسخه‌های بعدی را منتشر کرد». او درباره سبک این اثر نیز توضیح داده است: «جزواتی که افراخته در‌مورد تغییر ایدئولوژیک در زندان می‌نوشت. افراخته در زندان با روحانیون راجع به این تغییر ایدئولوژیک صحبت می‌کند. برای ساواک جزوه می‌نویسد و راهکار می‌دهد. وحید، نوشته یا جزوه‌هایی دارد که به ساواک کمک می‌کند با هر شخص چطور باید رفتار کرد؛ مثلاً طالقانی روی چه‌چیزهایی حساس است. شخصیت افراد را در زندان تحلیل و این‌گونه به ساواک کمک می‌کرد. کتاب، حالت روایی دارد؛ داستانی‌ست و بخش‌های عمده‌ای از آن بحث می‌کند، گفتگو می‌کند، رفت‌و‌برگشت و چالش دارد و خواننده را خسته نمی‌کند».

«من اعتراف می‏‌کنم»، اثری متفاوت درباره حیات «سازمان مجاهدین» در دوره پیش از پیروزی انقلاب است. «محمد رحمانی» در‌این‌کتاب با‌استفاده‌از اسناد و منابع متعدد مرتبط با «سازمان مجاهدین خلق»، به مرور اعترافات «وحید افراخته»؛ از اعضای مرکزی این سازمان پرداخته است. «افراخته» از اصلی‏‌ترین و مؤثرترین اعضای شاخه نظامی «سازمان مجاهدین خلق» به‌حساب می‏‌آمد. «رحمانی» برای نگارش این اثر مستند، برگزیده شناخته شد و جایزه ۴۰۰‌میلیون‌تومانی را به خانه برد.

کتاب «من اعتراف می‌کنم: زندگی و زمانه وحید افراخته؛ عضو مرکزی سازمان مجاهدین خلق» نوشته «محمد رحمانی» نامزد «شانزدهمین جایزه جلال آل‌احمد» شد. این کتاب، اثری متفاوت درباره حیات سازمان مجاهدین خلق در دوره پیش از پیروزی انقلاب اسلامی‌ست. «محمد رحمانی» (مؤلف کتاب) بااستفاده‌از اسناد و منابع متعدد مربوط به سازمان مجاهدین خلق، اعترافات «وحید افراخته» را که از افراد کلیدی و از اصلی‌ترین و مؤثرترین اعضای شاخه نظامی این سازمان به‌حساب می‌آمد، روایت کرده است. اعترافات «افراخته» که مردادماه ۱۳۵۴ توسط ساواک دستگیر شد، به‌لحاظ کمی و کیفی بی‌مانند است و می‌توان ادعا کرد بعد از «ضربه شهریور ۱۳۵۰ ساواک»، بزرگ‌ترین ضربه به نیروهای سازمان مجاهدین خلق، به‌واسطه اعترافات او وارد شده است. بی‌شک با دقت در اعترافات این عضو مؤثر مجاهدین خلق بسیاری از مسائل این سازمان، پیش و بعد از «افراخته»، قابل‌فهم‌تر خواهد شد. در بخشی از این کتاب آمده است: وحید افراخته بعد از مدت کوتاهی نه‌تنها از درون می‌شکند و اعتراف می‌کند؛ بلکه به همکاری همه‌جانبه‌ای با رژیم دست می‌زند به‌نحوی‌که حتی در قامت بازجوی ساواک نیز ظاهر می‌شود. او برای شکستن روحیه مبارزان و ایجاد اختلاف بین آن‌ها جزوه‌های متعدد؛ ازجمله ریشه‌های آنارشیسم و تروریسم را نوشت، در مصاحبه‌ای تلویزیونی شرکت کرد که پخش نشد، برای جذب آیت‌الله طالقانی طرح عملیات روانی تدوین کرد تا در فرایند مبارزه شکاف ایجاد کند و باتکیه‌بر حافظه بی‌نظیرش، بیش از ده‌ها نیروی سازمان مجاهدین خلق را از عضو و سمپات گرفته تا اقوام و دوستان غیرسازمانی بااشاره‌به تمامی جزئیات لو داد تا بعد از ضربه بزرگ شهریورماه ۱۳۵۰، بزرگ‌ترین ضربه بر پیکر سازمان مجاهدین خلق و دراصل، فرایند کلی مبارزه مسلحانه با رژیم پهلوی، وارد شود. افراخته که تا لحظه شلیک گلوله بازهم می‌گفت چیزهایی جدید را به‌یاد آوردم و درخواست داشت به او فرصت دوباره داده شود، با وجود ارتباط عاطفی با مأموران کمیته مشترک ضدخرابکاری، درنهایت اعدام شد ... کتاب «من اعتراف می‌کنم: زندگی و زمانه وحید افراخته؛ عضو مرکزی سازمان مجاهدین خلق» که در ۹۶۰‌صفحه به‌کوشش انتشارات «ایران» منتشر شده؛ به ناگفته‌هایی خواندنی از سازمان مجاهدین خلق پرداخته و در فاصله کوتاه به چاپ‌های بعدی رسید و باتوجه‌به‌اینکه اعترافات گسترده «افراخته» فراتر از اطلاعات صرفاً امنیتی و شرح عملیات و تاکتیک‌های چریکی‌ست و شامل طیف گسترده‌ای از تحلیل‌های متنوع در حوزه جامعه‌شناختی گروه‌های معتقد به مبارزه مسلحانه می‌شود؛ می‌توان گفت که این اعترافات برای پژوهشگران حوزه تاریخ، علوم سیاسی و ...، خواندنی و راهگشاست. کتاب «من اعتراف می‌کنم» تألیف «محمد رحمانی» برنده «شانزدهمین‌دوره جایزه ادبی جلال آل احمد» در بخش مستندنگاری شد. «محمد رحمانی» دراین‌خصوص در گفت‌وگویی با «ایبنا» گفت: «ابتدا از خبرگزاری کتاب تشکر می‌کنم؛ زیرا در زمانه‌ای که مشتری بازاری به‌این‌معناکه به کتاب توجه کند، وجود ندارد و کتاب در عرصه رسانه به‌معنای واقعی کلمه مهجور است، در خط مقدم دفاع از این سرمایه عظیم فرهنگی کشور قرار دارد. من اعتراف می‌کنم، کتابی تقریباً 1000صفحه‌ای درمورد یکی از اعضای مرکزی سازمان مجاهدین خلق در پیش‌ازانقلاب است که البته کتاب بر روی آن فرد یعنی وحید افراخته؛ عضو مرکزی سازمان مجاهدین خلق متوقف نشده و به زندگی و زمانه او پرداخته است. شخصیتی به‌نام وحید افراخته داشتیم که اتفاقاتی برایش رخ داده است. افراخته از یک جوان خوش‌گذران در یک خانواده غیرمذهبی به یک فرد کاملاً مذهبی تبدیل می‌شود و بعد درادامه به یک چریک جدی معتقد به مبارزه مسلحانه و به مارکسیستی که دوست خود را به‌راحتی حذف می‌کند، تبدیل می‌شود. ماجرای تغییر ایدئولوژی او تا نهایتاً دستگیری، بریدن و اعترافات گسترده و اعدام ادامه می‌یابد. این خود یک روایت دارد که بسیارجذاب و تکان‌دهنده و مستند است. در کنار این روایت اصلی، خرده اتفاق‌های دیگری رخ داده است. شریف واقفی خودش زندگی‌اش چگونه بوده است؟ ارتباطش با آنچه معروف شده است به همسرش چیست؟» او بیان کرد: «خیلی در روایت درست تلاش کردیم؛ باتوجه‌به‌اینکه بسیاری‌ازاین‌موارد برای اول‌‌بار در تاریخ معاصر ما مطرح می‌شود. شما را ارجاع می‌دهم به مصاحبه‌هایی درطول یک‌سال‌گذشته و از زمانی‌که این کتاب منتشر شده است از شخصیت‌های مختلفی که از سازمان مجاهدین خلق تجربه ارتباط با سازمان از داخل و خارج کشور را داشتند. خیلی از این اعضا امروز اپوزیسیون جمهوری اسلامی هستند؛ ولی وقتی درمورد کتاب صحبت کردند، گفتند خیلی از نکات را برای اولین‌بار ما درمورد سازمان از این کتاب متوجه شدیم. نگفتند دروغ است؛ چون نمی‌توانستند بگویند دروغ است. اسم کتاب را نبردند و برای‌اینکه تبلیغ نشود، گفتند کتاب رژیم؛ چون کتاب محکم و مستند است و به‌روش علمی نوشته شده است». وی درادامه گفت: «اعتقاد داریم در نوشتن کتاب باید به مخاطب عمق بدهیم. باید مخاطب به دانشِ‌ ‌پایه دست یابد. ما کار تبلیغاتی برای خودمان قائل نبودیم؛ اگرچه معتقدیم اگر کتاب درست تدوین شود، روش تبلیغاتی هم به‌درستی ایفا می‌شود. کتاب پُر از خرده‌روایت‌های جذاب است که باعث شده است برخلاف پیش‌بینی بسیاری که می‌گفتند کتاب 1000صفحه‌ای؛ آن‌هم درمورد بخشی از تاریخچه یک سازمان مخاطب نخواهد داشت، الآن چاپ چهارمش هم انجام شده. ضمن‌اینکه انتشارات ایران اصلاً درمورد این کتاب توزیع نداشت و کتاب ما در کتاب‌فروشی‌ها نیست». او بابیان‌اینکه کتاب مستند است، افزود: «اساساً مستندنگاری و ارزش تاریخی را دسته‌بندی می‌کنیم. ابتدا سندهای مکتوب برایم در اولویت است. سندهای مکتوب چند دسته‌اند: نامه‌ها و اسناد ساواک سندهای دولتی محسوب می‌شود. بخشی‌دیگر مطبوعات و رسانه‌هایی‌ست که درهمان‌مقطع خبری را انتقال دادند. این چهارچوب اولیه است برای‌اینکه طبق آن پیش برویم و بخش دیگری از پازل را کامل کنیم». وی بیان کرد: «طبیعتاً در کنار این روایت‌های پسینی هم داریم. این روایت‌های پسینی بخشی تاریخ شفاهی‌ست که نمی‌توان نادیده گرفت؛ اگرچه تاریخ شفاهی یکسری خطاهایی دارد که گریزناپذیر است؛ چون هرچقدر ازآن‌زمان فاصله بگیرد ممکن است به اعتبار آن خدشه وارد شود. حافظه ضعیف می‌شود و البته نمی‌خواهم تاریخ شفاهی را نقد کنم. بااین‌همه بخشی از تاریخ شفاهی در تاریخ رسمی و تاریخ مکتوب هست و ما سراغ تاریخ شفاهی رفتیم. خود این تاریخ شفاهی‌ها چند دسته‌اند؛ بخشی خاطرات است که در بخش منابع کتاب آورده شده است». این نویسنده افزود: «اما روی این‌نقطه متوقف نشدیم و سراغ مصاحبه‌های اختصاصی رفتیم که برای این کتاب گرفته شده. ما ساعت‌های طولانی با شخصیت‌های متفاوتی که به‌صورت مستقیم درگیر پرونده بودند، گفت‌وگو کردیم و این سخنان برای اولین‌بار در کتاب من اعتراف می‌کنم مطرح شد. با احمدرضا کریمی درحدود ۵۰ تا ۶۰‌ساعت گفت‌وگو داشتیم. احمدرضا کریمی یک زندانی بود شبیه افراخته. او هم بریده بود و همکاری‌هایی با ساواک داشت و کیفرخواست و متن مصاحبه وحید افراخته به‌قلم او بود. ماه‌ها طول کشید تا او را پیدا کنیم که خط برای اوست و او را راضی کنیم تا با ما گفت‌وگو کند». وی افزود: «کلی مصاحبه اختصاصی داریم. این مصاحبه‌ها گرفته و پیاده شده و گل مصاحبه‌ها انتخاب شده و در متن نشسته تا بتواند متن کتاب را روان کند. علاوه‌بر همه این‌ها در زمان نگارش با خودمان گفتیم ما بخشی مخاطب داریم که خیلی اهل تاریخ معاصر نیست؛ پس این‌ها را به حال خودشان رها نکنیم. به‌خاطر همین برای تمام شخصیت‌های کتاب پی‌نوشت در همان صفحه کتاب آورده شده است. یک مدخل‌نویسی جدی داشتیم تا کسانی‌که اولین‌بار اثر را می‌خوانند، بتوانند با کتاب ارتباط بگیرند. چون شخصیت‌شناسی کتاب کامل بود، نقطه ابهام برای ذهن مخاطب باقی نگذاشتیم. سعی کردم تا کلماتی که کمی ثقیل بود را ساده کنم. چون سال‌ها کار روزنامه‌نگاری کردم برایم مهم بود که ضمناً مفاهیم عمیق را می‌نویسم، ساده‌نویسی نیز باتوجه‌به‌اینکه بخشی از کار مربوط به تغییر ایدئولوژی و فهم مارکسیست بود، رعایت شود». این نویسنده به‌تاریخِ 31 خرداد 1402 نیز طبق گزارش خبرگزاری «مهر»؛ در نشست نقد و بررسی کتابش گفته بود: «در کتاب نسبت من با وحید افراخته نه نسبت قهرمان است و نه نسبت خائن. سعی کردم روند زندگی وحید را گزارش کنم. ممکن است در جاهایی از کتاب نقدهایی به وحید وارد شده باشد اما از سمت من نیست و از سمت شخصیت‌های مطرح آن زمان است که درباره وحید گفتند. کتاب سعی کرده راوی منصفی باشد حتی نسبت به وحید افراخته و ممکن است نظر شخصی‌ام با روایت کتاب متفاوت باشد؛ چراکه کتاب کاملاً بی‌طرفانه روایت شده است. تمام این کتاب با سند و مدرک صحبت کرده است. نامه‌هایی که وحید به بازجو و خانواده و دوستان نوشته بود؛ تا‌جای‌امکان در کتاب آورده شده است».

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه