امنیت شکننده زنان در جهان؛ و آمارهای شوکهکننده تکراری دراینسالها
مصطفی رفعت
گزارش تکاندهنده The Guardian گویای آن است که نسبت زنانیکه مورد تعرض و خشونت جنسی واقع شدهاند، روندی افزایشی در جهان دارد. همینمنبع عنوان میکند که یکیاز هر پنج زن طی سال گذشته میلادی، خشونت جنسی را تجربه کرد که اینمیزان درمورد مردان، یکیاز هر 20نفر بود. نیز گزارش بهروزرسانیشده سازمان بهداشت جهانی موسوم به WHO میافزاید: «خشونت علیه زنان که نوعی نقض حقوق بشر بهشمار میرود، بهحدی شایع است که متأسفانه در سطح جهانی، 35درصد زنان یا بهعبارتی یکیاز هر سهنفرشان، آنرا بهشکلی درطول عمرشان تجربه میکنند. یکسوم زنان متأهل نیز ازسرگذراندن نوعی از رفتار فیزیکی خشونتآمیز را ازسوی شریک زندگی خود گزارش کردهاند». دادههای بخش زنان مجموعه سازمان ملل متحد در گزارشی آورده است: «زنانیکه خشونت جنسی را تجربه میکنند، تا دوبرابر بیشتر درمعرض اتفاقاتی ناخوشایند مانند سقطجنین در دوران بارداری یا ابتلابه ایدز هستند». سازمان ملل همچنین پرده ازاینحقیقت برمیدارد که 43درصد زنان جوامع عضو اتحادیه اروپا، نوعی فشار یا خشونت روانی را ازسوی نزدیکان خود تجربه میکنند؛ امریکه نشان میدهد زنان در جوامع توسعهیافته نیز از گزند آسیبهای مرتبط بااینمفهوم، درامان نیستند.
اینماجرا همیشه محل بحث بوده و هرساله گزارشهای آماری متعدد دربارهاش منتشر شده؛ اگر بخواهیم به مواردی قبلی نگاهی بیندازیم: مثلاً در صفحه 14 گزارش تحلیلی Global Study on Homicide 2013 میخوانیم: «تقریبا نیمی از زنان قربانی در پروندههای جنایی 2012، افرادی بودند که توسط یکی از اعضای خانواده یا نزدیکان بهقتل رسیدند؛ درحالیکه مقتولهای مرد درهمانشرایط، ششدرصد پروندهها را تشکیل میدادند». گزارش 2017 سازمان UNICEF هم گواهی میدهد که در جهان، حدود 750میلیونزن، پیشاز 18سالگی، تن به ازدواج دادهاند؛ امریکه نهتنها میتواند انزوای زودرس و بارداری ناخواسته را افزایش دهد؛ بلکه فرصتهای دختران را محدود کرده و مانع پیشرفت آنها در زمینههای دلخواهشان میشود». در گزارش Global Report on Trafficking in Persons 2016 آمده است که 51درصد قاچاق افراد بزرگسال را زنان تشکیل میدهند و تعداد آنها با احتساب دختران، به 71درصد موارد میرسد. بهبیانی گویاتر، سهنفر از هر چهار زن یا دختر قاچاقشده هم برای بهرهبرداری و استثمار جنسی بهخدمت گرفته میشوند». آژانس حقوق بنیادی اتحادیه اروپا موسومبه EUAFR در گزارش سال 2014 خود مینویسد: «یکی از هر 10 زن 15سالبهبالا در کشورهای عضو اتحادیه اروپا، شکلی از توهین، تهدید و خشونت جنسی سایبری را درقالب پیامهای مستهجن، دعوتنامههای غیراخلاقی، نوشتههای صریح و آزاردهنده سکسی و... را در سیستمهای ارتباطی مدرن و شبکههای اجتماعی تجربه میکند که بیشترین گروه مورد آزار هم سنین 18 تا 29ساله هستند». البته خشونت علیه زنان تنها به موارد جنسی و فیزیکی محدود نمیشود. آسیبهای روانی ناشیاز تحقیر یا محدودکردن امکان رشد هم ازجمله اینخشونتهاست. برای مثال، گزارش سال 2016 مجموعه IPU مطرح میکند که 82درصد از زنان فعال در پارلمانهای سیاسی در 39 کشور مورد تحقیق، گفتهاند که خشونتهای روانی متعدد و مختلفی را درمورد بهرخکشیدن ناتوانیهای زنان درمقایسهبا مردان یا ایجاد وضعیتهایی نابرابر نشئتگرفته از باورها و کلیشههای رایج جنسیتی را بهشخصه دیده و درک کردهاند. حتی 44درصد اینافرد گفتهاند که توسط پیامهای ناشناس با فحوای اعمال تجاوز و خشونت جسمی و جنسی، تهدید شدهاند! موسسه هلندی فعال درزمینه احقاق حقوق زنان و کودکان Tria در گزارشی جامع و با پرسش از 42هزار زن از کشورهای مختلف متوجه اینموضوع شد که سهدرصد از زنان بهعلت خشونتهایی که ازسوی نزدیکان بهآنها وارد میشود، دوست ندارند هرگز به خانه بازگردند؛ عریانشدن حقیقتی تلخ دراینباره که حتی خانه هم محیط امنی برای زندگی تعداد قابل توجهی از زنان و دختران نیست. تحقیقات انجامگرفته ازسوی متخصصین بانک جهانی موسومبه The World Bank گویای آن است که مردانیکه شاهد اعمال خشونت خانوادگی علیه مادرشان هستند، تا 2.5برابر بیشتر احتمال دارد که در آینده همسر خود را تحت آزار و اذیت قرار دهند. تحقیقات آماری نشریه International Business Times بهتاریخ 25 نوامبر 2016 نیز نشان میدهد که بسته به حدود قانونی، ویژگیهای بومی، رسوم فرهنگی و سطح درک اجتماعی افراد در کشورهای مختلف، در نواحی مختلف جهان، درصد اعمال خشونت علیه زنان، تفاوتهای جالب توجهی دارد؛ بهطوریکه بررسیها نشان میدهد در اقیانوسیه اینمیزان بین 17 تا 68درصد، در آسیا بین شش تا 67درصد، در آفریقا بین شش تا 64درصد، در اروپا بین 13 تا 46درصد، در آمریکای شمالی بین هفت تا 32درصد و در آمریکای مرکزی و جنوبی بین 14 تا 38درصد، متغیر است. همه این دادهها نشان میدهد که همچنان برای رفع انواع خشونت درمورد زنان، نیاز به آگاهیرسانی عمومی، اجرای برنامههای پیشگیرانه و اعمال سختگیریهای قانونیست. خونریزی واژینال یا درد ناحیه لگن، حاملگی ناخواسته، عفونتهای منتقله از راه جنسی (STIs)، ازجمله HIV و کابوسهای شبانه، از آثار منفی کوتاهمدت خشونتهای رایج درمورد زنان است که متخصصین مجموعه سلامت زنان موسومبه OWH در گزارش خود به آنها اشاره داشته و از آرتروز، آسم، دردهای مزمن، مشکلات گوارشی مانند زخم معده، مشکلات قلب، سندرم روده تحریکپذیر، اختلالات جدی خواب، سردردهای میگرنی، مشکلات جنسی مانند درد در هنگام برقراری رابطه، اسپاسم عضلانی و ضعف سیستم ایمنی بدن بهعنوان عوارض جسمانی بلندمدت اینخشونتها نام بردهاند. همچنین مطرح میکنند که بسیاریازاینزنان پساز تجربه و تحمل خشونت، دچار مشکلات روحی میشوند که برخیازآنها برای مقابله با اثرات بهجامانده، شروع به استفاده از الکل یا مواد مخدر یا مشارکت در رفتارهای پرخطر میکنند. خشونت جنسی حتی میتواند بر روی درک افراد از بدن خود تاثیر بگذارد که منجر به پیروی از الگوهای ناسالم در سبک زندگی یا اختلالات تغذیهای میشود؛ اینها جدا از بروز مشکلات روانی مانند استرس، گوشهگیری، وسواس، اضطراب، حملات پنیک و... هستند که بهنوبه خود میتوانند مشکلات فردی و میانفردی را برای قربانیان در زندگی شخصی و اجتماعی ایجاد کنند. اینمنبع اشاره میکند که اینافراد بهعلت دچارشدن به عارضه PTSD که همان «اختلال استرس پسازسانحه» است، از زندگی عادی خود دور میمانند؛ امریکه مانع میشود تا فرد دچار آسیب، نتواند روال زیست خود را پی بگیرد. شایلی جین؛ روانپزشک و مدیر پزشکی مراقبتهای بهداشتی مجموعه Palo Alto و همچنین، محقق مرکز ملی اختلال استرس پسازسانحه که بهعنوان استادیار بالینی گروه روانپزشکی و علوم رفتاری دانشکده پزشکی دانشگاه استنفورد، فعالیت میکند، در مقالهای منتشره بهتاریخ 16 اکتبر 2014 در نشریه Psychology Today نوشت: «آنچه در رسانهها گاهی بهعنوان بروز رفتاری خشونتآمیز علیه خانمی در گوشهای از دنیا منتشر میشود، تنها بخشیاندک از فجایعی شایع است که روزانه در ابعاد و سطوح مختلف درمورد تعداد بسیارزیادی ازاینقشر رخ میدهد؛ اما وجهه رسانهای پیدا نمیکند. متاسفانه، آنچه مورد توجه افکار عمومی قرار میگیرد، پراکندن ایناخبار بهشکل نمایش رسواییهای اجتماعی و مظلومنمایی زنان است؛ درحالیکه ایناخبار میتوانند بر استرس و وحشت عمومی زنان افزوده و آنها را از حضور در اجتماع و طیکردن مسیرهای منتهی به پیشرفتهای فردی، باز دارد. بهتر این است که سطح آگاهی عمومی چه مردان و چه زنان درباره خشونت افزایش یافته و درجهت کاهش شرایط ناگوار برای زنان قدم برداشت. گرچه بخشیازایناتفاق در گرو انتشار اخبار مربوط به خشونتهای جسمی و روحی علیه زنان است؛ اما نباید تنها به نمایش معلول پرداخت و باید راهکارهایی برای پایاندادن به این شیوههای غلط رفتاری یافت؛ ضمناینکه از علتیابی هم غافل نبود». اینها را گفتیم تا بهاینموضوع برسیم که 25 نوامبر هرسال مصادف با چهارم آذر در تقویم مناسبتهای بینالملل، «روز جهانی ازبینبردن خشونت علیه زنان» نامگذاری شده تا درکنار هم برای خلق جامعهای آرمانی و امن برای زنان بکوشیم.