تیتر خبرهای این صفحه

همه‌چیزدانی؛ روی دیگر نادانی!

جبار رحمانی: به‌نظر می‌رسد دو دسته تجربه برای اکثریت ما  هست: دسته اول تجربه‌های مشترک این‌است‌که در برخی محیط‌ها، با افرادی مواجه می‌شویم که درباره همه‌چیز نظر می‌دهند. این‌گونه افراد به هر سؤالی پاسخ می‌دهند و مدعی هستند نظرشان خیلی هم درست و دقیق است. هرچند معمولاً استدلال‌های قوی برای نظراتشان ندارند اما نوعی اعتمادبه‌نفس و اصرار روحی در صحت و اعتبار نظراتشان نسبت به همه‌چیز دارند. دسته دوم آن‌است‌که همه ما در موقعیتی که پاسخ پرسشی را نمی‌دانیم، برایمان خیلی‌سخت و گاه کلافه‌کننده است که به ندانستن اعتراف و اعلام کنیم پاسخی نداریم. گویی اعتراف به ندانستن مایه شرمندگی ما می‌شود. این دو تجربه مشترک را باید دررابطه‌با هم فهمید. به‌نظر می‌رسد بخشی از این‌مسئله در ساختارهای روانی و شناختی ذهن بشری‌ست که میلی به دانستن امور و حل معماها دارد و حل‌نکردن معماها و پرسش‌ها نوعی ابهام و سردرگمی ایجاد می‌کند که ازنظر شناختی برای هرفردی ناخوشایند است؛ مهم‌ترازهمه آن‌است‌که نظام‌های فرهنگی عملاً نقشی کلیدی در بازتعریف خصایل ذهنی و شناختی و کانالیزه‌کردن آن‌ها در ساختارهای فرهنگی و زندگی اجتماعی بشر دارند. به‌همین‌دلیل نظام‌های تربیتی همیشه الگوهایی برای مواجهه با این موقعیت‌های دشوار مواجهه با پرسشی که پاسخش را نمی‌دانیم،‌ دارند. عموماً در فرهنگ روزمره ایرانیان، شکافی را می‌توان دراین‌موقعیت‌ها بین وضع ایدئال فردی و وضع تجربی عملی دید. از‌یک‌سو همه در سطح اخلاقی می‌پسندیم خود یا دیگران وقتی پاسخ سؤالی را نمی‌دانیم،‌ اعتراف کنیم اما درعمل شاهدیم که این اعتراف‌کردن، گویی اعتراف به گناه، بسیارسخت و ناخوشایند است. ازاین‌رو درعمل تجربه ما آن‌است‌که بیشتر افراد میل به پاسخ‌دادن به هر پرسشی و پرهیز از اعتراف به ندانستن دارند. شاید در سنت فرهنگی ما هم این میل نوعی الگوهای خاص خودش را ساخته. اصولاً تصویر ما از دانشمندی در جهان سنتی و در جهان جدید،‌ فردی همه‌چیزدان است. هنوز تصویرهای فرهنگی ما از دانشمندی (علامه دهر بودن)، تصویرهایی فراگیر و همه‌چیزدان است؛ پس هرگونه خلل و نقصی دراین‌تصویر عملاً نشانه نادانی محسوب می‌شود. رفتار عملی افرادی‌که برای هرچیزی نظر می‌دهند،‌ از‌یک‌سو در امتداد الگوهای شناختی و روانی ذهنی‌شان است و ازسوی‌دیگر در امتداد الگوهای فرهنگی و اجتماعی مقام و منزلت دانشمندی‌ست. این‌نوع رفتار اگر در زمینه‌های روزمره و مسائل پیش‌پاافتاده باشد،‌ چندان مهم نیست؛ گاه اظهارنظر دائمی در همه امور؛ بالأخص وقتی مسئله‌ای جدی برای دیگران رخ داده، می‌تواند عواقب خطرناکی داشته باشند. اینکه وقتی ما مشکلی داریم،‌ هرکس از هر سطحی که باشد، به خودش اجازه نظردادن می‌دهد، قبل‌ازهرچیز ما را نیل به نظرات درست، تخصصی و مفید محروم می‌کند و بعد منجر‌به‌آن می‌شود که به‌واسطه اتکا به نظرات ناقص و سطحی نادرست، راه به بیراهه ببریم و هزینه‌های زیادی را به‌واسطه خطای تشخیص بر خودمان تحمیل کنیم. اما چه‌چیزهایی این رفتار را تسهیل یا تشدید می‌کند؟ می‌توان دلایل زیادی را برشمرد اما به‌نظرم دو دلیل بسیارمهم است. یکی فقدان مسئولیت‌پذیری در برابر حرف‌هایمان. گویی حرف‌ها یا نظراتی که می‌دهیم،‌ هیچ مسئولیتی برای ما درپی ندارند. اینکه ما یک فرد عادی و عامی باشیم یا یک مقام مسئول، درعمل متوجه شده‌ایم حرف‌هایمان مسئولیتی را متوجه ما نمی‌کنند؛ لذا به‌راحتی نظر می‌دهیم و وقتی این‌مسئله در یک مقام مسئول رخ بدهد که برای جامعه عوارض بسیار دارد هم شاهد مسئولیت‌پذیری در قبال حرف‌هایمان نیستیم؛ هرکس در هر موقعیتی،‌ درمواجهه‌با یک مسئله، بیش‌ازآنکه به پیامد حرف‌هایش فکر کند،‌ به شهوت سخن‌گفتن و نظردادنش توجه می‌کند. دلیل دوم؛ فقدان مهارت‌ ارتباطی ما در تشدید این‌وضع مهم است. به‌ندرت یاد گرفته‌ایم درمواجهه‌با یک مسئله، استدلال یا مستندات نظر را بخواهیم. اگر هرکس بداند برای نظردادن‌ بی‌پایان باید استدلال کافی بیاورد یا مستندات لازم را ارائه کند، آن‌وقت هم صاحب‌نظر دائمی اندکی از نظرهای بی‌پایان بازمی‌ایستد و هم مخاطبش یاد می‌گیرد هر نظری که می‌شنود را برحسب مبادی و استدلال‌هایش بپذیرد یا رد کند. در فضای جدید و به‌واسطه شبکه‌های اجتماعی و حجم انبوه اطلاعاتی که ازطریق نوشته‌های فضای مجازی به افراد منتقل می‌شود، این حس کاذب در افراد شکل می‌گیرد که گویی همه‌چیز را می‌دانند و این موقعیت سطحی و کاذب،‌ زمینه یا پشتوانه رفتار همه‌چیزدانی افراد است؛ لذا بخشی از ‌مسئله ریشه در نظام آموزشی ما دارد که ما را با پرسشگری درست، شیوه‌های عمیق و جدی دانایی و دانستن به‌جای شیوه‌های سطحی آن، آشنا نکرده. کانون انسان‌شناسی و فرهنگ

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه