پیام و نشانه «کتاب» در فیلم‌های ایرانی

مریم محمدی: در سینمای ایران، دست گرفتن یک کتاب توسط شخصیت‌ها اگرچه صحنه‌ای گذراست، اما واجد معنایی ژرف است. کتاب، در این قاب‌ها، تنها یک شیء نیست؛ بلکه نشانی است از جهان ذهنی شخصیت، طبقه اجتماعی او و گاه چالشی با وضعیت موجود. در نگاه اول به‌نظر می‌رسید همان‌طورکه سرانه ملی مطالعه در ایران پایین است در سینمای ایران نیز باید استفاده از کتاب و مطالعه کم باشد اما برخلاف تصور فیلم‌نامه‌نویسان، کارگردانان و طراحان صحنه سینمای ایران که اصولاً قشر اهل کتاب و مطالعه‌ای هستند علاقه قابل‌توجهی نسبت به کتاب نشان می‌دهند. در سینمای ایران، دست گرفتن یک کتاب توسط شخصیت‌ها اگرچه صحنه‌ای گذراست، اما واجد معنایی ژرف است. کتاب، در این قاب‌ها، تنها یک شیء نیست؛ بلکه نشانی است از جهان ذهنی شخصیت، طبقه اجتماعی او و گاه چالشی با وضعیت موجود. باآنکه کتاب‌خوانی به‌عنوان یک کنش معمول در زندگی روزمره جایگاه پررنگی ندارد، سینماگران ایرانی همواره تلاش کرده‌اند در لحظات خاصی از روایت، کتاب را به عنصری نمادین تبدیل کنند. از «هامون» داریوش مهرجویی که کتاب‌های فلسفی، عرفانی و دینی، آشفتگی ذهنی و بحران هویتی شخصیت را نمایان می‌سازد تا «درباره الی» اصغر فرهادی که کتاب داستان کودک، بهانه‌ای است برای معرفی یک شخصیت، کتاب در سینمای ایران اغلب حامل پیام است. این پیام می‌تواند آگاهی، اعتراض، بی‌پناهی یا جستجوی حقیقت باشد. در فیلم «نفس» نرگس آبیار، دختربچه‌ای با دنیایی پُر از کتاب‌های داستان، در میان جنگ و فقر و سنت، جهانی خیالی می‌سازد تا از واقعیت بگریزد. کتاب دراین‌فیلم، به‌مثابه پناهگاه کودکانه‌ای است که نه‌تنها برای شخصیت که برای مخاطب نیز معنایی چندلایه دارد. در «طلای سرخ» جعفر پناهی، کتابی که در صندلی عقب تاکسی جا مانده، هویتی اجتماعی به راکب می‌بخشد؛ و در «خانه‌ای روی آب» بهمن فرمان‌آرا، کتاب‌های پزشکی و فلسفی روی میز دکتر، بخشی از دوگانگی شخصیت او را بازگو می‌کنند. حتی در «چهارشنبه‌سوری» فرهادی، کتاب روان‌شناسی که شخصیت اصلی در دست دارد، لایه‌ای از هوشیاری اجتماعی و فردی را به داستان می‌افزاید. در فیلم «سگ‌کُشی»، کتاب‌هایی که شخصیت گل‌رخ کمالی می‌خواند یا در دفتر کارش نگاه داشته، با بحران‌های اخلاقی و ذهنی‌اش هم‌راستا است. او نه‌تنها از کتاب برای درک محیط پرتناقض پیرامونش استفاده می‌کند، بلکه کتاب به‌مثابه روزنه‌ای برای نقد ساختار قدرت و دروغ عمل می‌کند. در «سنتوری» داریوش مهرجویی، سهراب در یکی از صحنه‌های پرتنش، کتابی از نیچه در دست دارد. این انتخاب نشانه‌ای است از درگیری ذهنی او با مفاهیمی چون اراده، فردیت و زوال. یا در «چیزهایی هست که نمی‌دانی» ساخته فردین صاحب‌الزمانی، راننده تاکسی‌ای را می‌بینیم که هنگام انتظار بین سفرها، کتاب می‌خواند؛ حرکتی به‌ظاهر ساده، اما به‌وضوح حامل تضاد طبقاتی و کنجکاوی فردی است. در فیلم «ده» عباس کیارستمی، زنی‌که پشت فرمان نشسته و کتابی را با کودک خود مرور می‌کند، نمادی‌ست از زنی درتلاش برای انتقال آگاهی، در جهانی مردسالار. این استفاده از کتاب، باآنکه بی‌ادعا و ساده است، اما در بستر روایت، تأثیری نمادین دارد. حتی در آثار کمدی یا ژانرهای غیرمتعارف نیز، کتاب حضوری معنادار دارد. در «مارمولک» کمال تبریزی، شخصیت اصلی با خواندن قرآن در زندان و سپس آموزش آن به زندانیان، از کتاب به‌عنوان ابزار تحول تدریجی و حتی فریب استفاده می‌کند. حتی اشاره به کتاب معروف «شازده کوچولو» نشانه‌ای از تغییر تدریجی شخصیت اصلی فیلم یا به‌قول نویسنده اهلی‌شدن اوست. در فیلم «لیلا» داریوش مهرجویی، کتابی که لیلا در دست دارد و در خلوت می‌خواند، با حسرت و تنهایی‌اش پیوندی دراماتیک می‌سازد. در سریال‌ها نیز این نشانه‌گذاری‌ها وجود دارد. مثلاً در «شهرزاد»، کتاب‌های سیاسی و ادبی در اتاق فرهاد، شاکله‌ای از هویت روشنفکرانه او را می‌سازند. یا در «خاتون»، نگاه به کتاب، بیشتر از جنبه تاریخی و مبارزاتی شخصیت‌ها برمی‌آید. در «پرده‌نشین» بهرام بهرامیان نیز، کتاب‌های دینی و فقهی در کتابخانه شخصیت‌ها، نه‌فقط تزئینی بلکه بخشی از چالش‌های اخلاقی و درونی داستان هستند. نکته مهم آن‌است‌که انتخاب کتاب در دستان شخصیت‌ها، تصادفی نیست. بسیاری از فیلم‌سازان با وسواس خاصی، عنوان و ظاهر کتاب را انتخاب می‌کنند تا به‌کمک آن، پیام یا حال‌وهوای شخصیت را تعمیق ببخشند. کتاب‌هایی که خوانده نمی‌شوند، اما دیده می‌شوند و گاه همین دیده‌شدن، تأثیرگذارتر از هر مونولوگی است. بااین‌حال، کمتر شاهد آن بوده‌ایم که کتاب در سینمای ایران، به‌مثابه یک «شخصیت» مستقل دراماتیک نقش ایفا کند. شاید هنوز جا دارد تا فیلم‌سازان، کتاب را نه صرفاً به‌عنوان یک عنصر صحنه‌آرایی یا نماد روشنفکری، بلکه به‌عنوان گره‌گشای روایت و ابزار تحول شخصیت‌ها به‌کار گیرند. امروزه، در بازتاب‌های فرهنگی و نقد اجتماعی، توجه به جزئیاتی چون کتابِ در دست یک شخصیت، می‌تواند راهی تازه برای تحلیل سینمای ایران بگشاید. کتاب، همچون آینه‌ای در دست بازیگر، تصویری از جهان درون او را بازمی‌تاباند. کتاب‌ها شخصیت‌ها را معرفی می‌کنند اینکه چه شخصیتی چه کتابی در دست می‌گیرد نگاهی است به درون شخصیت و افکار او، یقیناً یک هنرمند در یک فیلم کمتر یک کتاب آشپزی به‌دست می‌گیرد مگر قصدی یا طنزی در کار باشد. کتاب‌ها هرچند کوتاه و گذرا اما ترفند مناسبی برای شناخت شخصیت‌های یک فیلم هستند. شاید سینمای ایران چندباری شاهد روایت زندگی شخصیت‌هایی بوده که نویسنده هستند یا دستی در نوشتن دارند اما به‌جرئت می‌توان گفت در سینمای دنیا مقوله کتاب در فیلم‌ها و شخصیت‌های نویسنده در آثار سینمایی مانند سرانه مطالعه بالاتر و پررنگ‌تر از سینمای ایران است. آنچه مسلم است سینمای ایران همچنان جا برای کار درمورد کتاب و کتاب‌خانه، دنیای کتاب‌ها و نویسندگان دارد. نباید فراموش کرد که سینما حیات خود را به‌لحاظ قصه مدیون ادبیات و کتاب‌هایی‌ست که دراین‌سال‌ها منتشر شده و بدون آن انگار معنای وجودب ندارد. ایبنا

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه