وقتی ادبیات و سینما «جنگ» را محکوم می‌کنند

درطول‌تاریخ کشورها، همواره آغاز و پایان جنگ و تبعات آن فراتر از خواست مردم عادی بوده است. دراین‌مسیر هنرمندان، نویسندگان و نمایشنامه‌نویسان برخاسته از دل جامعه هریک با هنر خود تلاش کرده با زبانی صریح و گاه تلخ، بیش از روایات قهرمانانه و ملی‌گرایانه، به ابراز اعتراض و نقد و مذمت جنگ به نمایش واقعیات پرداختند؛ گاه به انتقاد از سیاست‌های جنگ‌طلبانه پرداخته و گاهی با نگاهی انسانی، به ترس‌ها، فرسودگی روانی، ازدست‌دادن‌ها و تبعات پس از جنگ می‌پردازند.

بهاره گل‌پرور: اقتباس‌های سینمایی، تلویزیونی و تئاتر در حوزه جنگ علاقه‌مندان را با پیام صلح‌طلبانه علیه جنگ به تماشای این آثار فرامی‌خوانند؛ از روایات تلخ و واقع‌گرایانه در جبهه‌های جنگ جهانی گرفته تا طنزهای سیاه، بازتابی از زخم‌هایی هستند که جنگ بر پیکره انسانیت برجای می‌گذارد. فیلم «در جبهه غرب خبری نیست» اقتباس از کتابی به‌همین‌نام، نوشته اریش ماریا رمارک است؛ این کتاب نخستین‌بار در سال ۱۹۲۹ به‌زبان آلمانی به چاپ رسید و جنگ جهانی اول را با نگاهی کاملاً ضدجنگ از دیدگاه سربازان جوان آلمانی روایت می‌کند. این رمان از ابتدای انتشار به‌سرعت جهانی و به یکی از مهم‌ترین آثار ضدجنگ در قرن بیستم تبدیل شد. از این رمان چند نسخه فیلم و سریال تهیه شد که نسخه اول در سال ۱۹۳۰ به‌کارگردانی لوئیس مایلستون، به‌عنوان اولین فیلم ضدجنگ تاریخ سینما شمرده می‌شود که برنده دو جایزه اسکار شد. همچنین نسخه دیگری از این فیلم در سال ۲۰۲۲ به کارگردان ادوارد برگر ساخته شد. این نسخه آلمانی‌زبان توانست در اسکار ۲۰۲۳ چهار جایزه ازجمله بهترین فیلم بین‌المللی و بهترین فیلم‌برداری را ازآن‌خود کند. فیلم توانست جوایز بفتا، گلدن‌گلوب و تقدیر در بخش موسیقی متن را نیز به‌دست آورد. تولید این فیلم اقتباسی برعهده استودیوی آلمانی Amusement Park بود. فیلم سینمایی «سلاخ‌خانه شماره پنج» یکی از مهم‌ترین و متفاوت‌ترین آثار ضدجنگ در تاریخ سینماست که براساس رمانی به‌همین‌نام نوشته کرت ونه‌گات، نویسنده معاصر آمریکایی ساخته شده. این فیلم ترکیبی از طنز تلخ، سورئالیسم، علمی-تخیلی و واقع‌گرایی جنگی است که تصویری عمیق، غریب و تلخ از جنگ و زمان ارائه می‌دهد. این فیلم به‌کارگردانی جورج روی هیل، محصول سال ۱۹۷۲ بوده که برنده جایزه هیئت‌داوران جشنواره کن و تحسین‌شده توسط منتقدان است. رمان «سلاخ‌خانه شماره پنج» در سال ۱۹۶۹ منتشر شد و یکی از برجسته‌ترین رمان‌های ضدجنگ قرن بیستم به‌شمار می‌رود. این کتاب تلفیقی از واقعیت، خیال، طنز و تراژدی است و به موضوع بمباران درسدن در جنگ جهانی دوم و تأثیر آن بر شخصیت اصلی داستان؛ بیلی پیلگریم می‌پردازد. از این رمان اقتباس‌های تئاتری بسیاری نیز انجام شده است. فیلم «پایان سفر» محصول ۲۰۱۷ یک درام جنگی ضدجنگ و روان‌شناختی است که برپایه نمایشنامه مشهور ر. سی. شریف ساخته شده است. این از موفق‌ترین اقتباس‌های سینمایی از ادبیات ضدجنگ است که با نگاهی انسانی، تراژدی جنگ را از درون سنگر و ذهن سربازان به‌تصویر می‌کشد نه از دل میدان نبرد. فیلم به‌کارگردانی ساول دیب محصول کشور انگلیس است و داستان گروهی از سربازان بریتانیایی را روایت می‌کند که در یک سنگر در جبهه غربی فرانسه مستقر می‌شوند؛ آن‌ها می‌دانند حمله‌ای سنگین ازسوی ارتش آلمان در راه است. شریف نویسنده این نمایشنامه در مصاحبه‌ای گفته بود: «نمی‌خواستم اثری ضدجنگ یا سیاسی بنویسم؛ فقط می‌خواستم نشان دهم درون آن سنگر چه گذشت. این صداقت خودش ضدجنگ از آب درآمد». این نمایشنامه اولین‌بار در سال ۱۹۲۸ در لندن با بازی لورنس اولیویه روی صحنه رفت و استقبال بی‌نظیر از این نمایش باعث شد اجرای آن تا دهه‌ها ادامه یابد. یکی از دیالوگ‌های معروف این نمایش، دیالوگ توسط سرهنگ اسبورن است که می‌گوید: «هیچ گلوله‌ای شلیک نمی‌شود، هیچ نبردی نمی‌بینیم. فقط انسان‌هایی هستیم که منتظرند چیزی آن‌ها را تمام کند». فیلم سینمایی «جانی تفنگش را برداشت» محصول سال ۱۹۷۱ به‌کارگردانی و نویسندگی دالتون ترامبو یکی از تکان‌دهنده‌ترین، شاعرانه‌ترین و ضدجنگ‌ترین آثار سینمایی قرن 20 است؛ فیلمی که با ترکیب کابوس، خاطره، واقعیت و توهم، روایتگر فاجعه انسانی در دل جنگ است؛ بی‌‌آنکه حتی یک گلوله را نشان دهد. ترامبو رمان این فیلم را در سال ۱۹۳۹ نوشت و خودش نویسنده و کارگردان فیلم بود. داستان فیلم درباره یک سرباز جوان آمریکایی به‌نام جو بونهام است که در جنگ جهانی اول به‌شدت مجروح می‌شود و بینایی، شنوایی، گفتار و تمام اندام‌هایش را از دست می‌دهد و به یک «زندانی در بدن خود» تبدیل می‌شود. این فیلم به بررسی تأثیرات جنگ و پیامدهای فاجعه‌بار آن بر روی انسان‌ها می‌پردازد. «جانی تفنگش را برداشت» برنده جایزه بزرگ هیئت‌داوران جشنواره کن در سال ۱۹۷۱ شد. نکته قابل‌توجه این‌است‌که دالتون ترامبو نویسنده و کارگردان فیلم، خود در دوران جنگ سرد به‌دلیل عقاید سیاسی‌اش با مشکلاتی روبرو و از کار در هالیوود منع شده بود. این فیلم یکی از آثار مهم و تأثیرگذار در کارنامه او به‌شمار می‌رود. این رمان در ایران با نام‌های «تفنگت را زمین بگذار» و «بعدازآنکه جانی به جنگ رفت» منتشر شده. فیلم سینمایی «تبصره ۲۲» به‌کارگردانی مایک نیکولز محصول ۱۹۷۰ یکی‌دیگر از آثار ضدجنگ است. این فیلم براساس رمانی باهمین‌نام اثر جوزف هلر ساخته شده و از برجسته‌ترین و پیچیده‌ترین آثار ضدجنگ، ضدفراسازمان و ضدبوروکراسی نظامی در ادبیات و سینمای قرن بیستم به‌شمار می‌آید. این فیلم با زبان طنز سیاه، بی‌منطقی و کابوس‌های پوچ‌گرایانه، به جنگ جهانی دوم نگاهی کاملاً متفاوت و تکان‌دهنده دارد. رمان «تبصره ۲۲» به‌سبک پست‌مدرن در خلال جنگ جهانی دوم اتفاق می‌افتد و داستان کاپیتان یوستریان را روایت می‌کند؛ بمب‌افکن نیروی هوایی آمریکا که به‌شدت تلاش می‌کند از مأموریت‌های خطرناک و مرگبار فرار کند. او درگیر بوروکراسی دیوانه‌وار نظامی و قوانین پیچیده‌ای می‌شود که درنهایت زندگی‌اش را به کابوس تبدیل می‌کنند. همچنین از این رمان، در سال ۲۰۱۹ اقتباس تلویزیونی انجام شده که جورج کلونی تهیه‌کننده و بازیگر آن است و روایتی مدرن‌تر و قابل‌فهم‌تر از این رمان برای نسل امروز دارد. فیلم سینمایی «اسب جنگی» ساخته استیون اسپیلبرگ در سال ۲۰۱۱ نیز اقتباسی است از رمانی به‌همین‌نام نوشته مایکل مورپورگو که داستانی احساسی، ضدجنگ و انسانی دربارهٔ جنگ جهانی اول را روایت می‌کند. داستان فیلم حول محور اسب جوانی به‌نام جو و مالک جوانش، آلبرت می‌چرخد. آلبرت و جو پیوند عمیقی دارند، اما با شروع جنگ جهانی اول، جو به ارتش بریتانیا فروخته می‌شود و به جبهه‌های جنگ فرستاده می‌شود. این فیلم باتأکیدبر رابطه انسان و حیوان و تصویری ملموس از جنگ جهانی اول، به جنگ چهره‌ای متفاوت، انسانی و عاطفی می‌بخشد. این فیلم برخلاف بسیاری آثار جنگی که روی نبرد و استراتژی تمرکز دارند، به جنبه‌های احساسی و تأثیرات جنگ بر زندگی ساده مردم و حیوانات می‌پردازد و ازاین‌طریق پیام ضدجنگ را منتقل می‌کند. رمان «اسب جنگی» نیز یک اثر تأثیرگذار در ادبیات نوجوانان است که با زبانی ساده اما عمیق و انسانی، فجایع جنگ جهانی اول را از زاویه دید یک اسب روایت می‌کند. دراین‌رمان سربازان دشمن (آلمانی‌ها) نیز انسان‌هایی با احساس معرفی می‌شوند. دراین‌رمان جنگ، دشمن اصلی است نه افراد. بسیاری از شخصیت‌ها، از هردوطرف جبهه، با اسب مهربانی می‌کنند و این خود یک پیام بزرگ انسانی است. همچنین از این تئاتر اقتباس‌های تئاتری نیز صورت گرفته که با موفقیت‌های جهانی در لندن، برادوی و سایر کشورها اجرا شد. فیلم سینمایی «دزد کتاب» محصول سال ۲۰۱۳، به‌کارگردانی برایان پرسیوال است. این فیلم اقتباسی از رمان مشهور مارکوس زوساک، نویسنده استرالیایی است. «دزد کتاب» روایتی ضدجنگ و انسانی از دوران حکومت نازی‌ها و جنگ جهانی دوم است که از دید یک دختر نوجوان و با راوی غیرمعمولی یعنی مرگ بیان می‌شود. لیزل ممینگر؛ دختری نوجوان، به خانواده‌ای در شهر کوچک سپرده می‌شود. او بی‌سواد است اما عاشق خواندن می‌شود و شروع به «دزدیدن» کتبی می‌کند که رژیم نازی سوزانده یا ممنوع کرده است. فیلم درمقایسه‌با رمان آن، تعدیل‌شده‌تر و مناسب‌تر برای مخاطب نوجوان است و بااینکه اقتباس نسبتاً وفاداری است اما عمق فلسفی روایت مرگ در رمان، دراین‌فیلم تاحدی کمرنگ‌تر شده. این فیلم نامزد جایزه اسکار بهترین موسیقی متن در سال ۲۰۱۴ شد. رمان «دزد کتاب» نیز یکی از مهم‌ترین و پرفروش‌ترین رمان‌های ضدجنگ قرن بیست‌ویکم است که در سال ۲۰۰۵ منتشر شد. زوساک با نثری استعاری، شاعرانه و خاص، روایت را به فراتر از یک داستان نوجوانانه می‌برد و به اثری ادبی تبدیل می‌کند. این کتاب بیش از ۱۶‌میلیون‌نسخه فروش جهانی داشت، به بیش از ۴۰ زبان (ازجمله فارسی) ترجمه شده و بیش از ۵۰۰‌هفته در فهرست پرفروش‌ترین‌های نیویورک‌تایمز بود. همچنین از روی این رمان اقتباس‌های تئاتری در کشورهای مختلف و در نسخه‌های رادیویی و صحنه‌ای اجرا شده است. این رمان در ایران نیز باعنوان «کتاب دزد» توسط سه نشر نگاه، میلکان و شور منتشر شده است. ایبنا

 

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه