درباره رمان «مردی از ناکجا» و نویسنده‌اش

سرباز چرتش برده بود و همان موقع‌ها بود از روی صندلی‌اش لیز بخورد. دستش را گذاشته بود روی غلاف اسلحه‌اش. پرونک از کنارش گذشت. در نرده‌ای را هل داد کنار و سوار آسانسور شد. هوای آسانسور آکنده بود از بوی زنی که حالا دیگر در آسانسور نبود: مثل بوی هلو، ترکه‌ای و غلیظ. پرونک زنی را تصور کرد که ممکن بود این بو ازش به مشام برسد. این زن ارزش نگاه کردن را داشت. بلندبالا بود و ترکه‌ای و جاندار به نظر می‌رسید، موهاش سیاه بود و فرداشت و از وسط فرق باز شده بود ...

سهیلا انصاری: «مردی از ناکجا» رمانی «الکساندر هِمُن» نویسنده ۵۴‌ساله و بوسنیایی‌تبار ساکن آمریکاست. این، یکی از دو رمان معروف این نویسنده و نام آن برگرفته از ترانه محبوب او از گروه «بیتلز» است. داستان، روایت زندگی پرماجرای «یوزف پرونک» است؛ از دوران کودکی آرام در سارایوو تا سال‌های دانشجویی در بحران‌های سیاسی کی‌یف و سرگردانی‌هایش در شیکاگو برای یافتن هویتی جدید. افراد مختلفی در هفت فصل، زندگی «یوزف» را روایت می‌کنند؛ روایت‌هایی از محیط پرآشوب و زندگی پرفرازونشیب او. دوران کودکی «یوزف» در سارایوو، مربوط می‌شود به سال‌هایی که هنوز جنگ خانمان‌سوز داخلی آغاز نشده. سال‌های دانشجویی او در اوکراین، همراه با بحران سیاسی و آشوب دراین‌کشور است؛ و بعد از مهاجرتش به آمریکا، مهم‌ترین مسئله او «بحران هویت» است. او دراین‌دوران تلاش می‌کند به ثبات شخصیت برسد. اصلی‌ترین مضمون این رمان نیز شاید همین باشد. نویسنده رمان متولد سارایوو است و از سال ۱۹۹۲ به آمریکا مهاجرت کرده و این داستان، به‌نوعی برآمده از تجربه زیستی اوست. این نویسنده به‌خوبی توانسته تفاوت فرهنگی میان اروپای‌شرقی و ایالات‌متحده آمریکا را نشان دهد. یکی از ویژگی قابل‌تأمل این رمان، تصویر شفاف و رنگارنگی‌ست که نویسنده از سال‌های زوال بلوک شرق به‌دست می‌دهد؛ جهانی که همیشه به‌شکلی خاکستری و گنگ تصویر شده است. این وضوح در تمام طول داستان به‌چشم می‌آید. یکی از منتقدان، «هِمُن» را داستان‌نویسی می‌داند که وظیفه شاعر را برعهده گرفته؛ جهان را از نو می‌بیند و برای مخاطبش بازآفرینی می‌کند. به‌بیان‌دیگر: او استاد آشنایی‌زدایی از زندگی روزمره و پیش‌پاافتادگی این‌نوع زندگی‌ست. او، همچون عکاسی کنجکاو، تصاویری دقیق از چیزهای دم‌دستی زندگی پیش‌روی خواننده قرار می‌دهد و او را وادار می‌کند نگاهی دوباره به اطرافش و چیزهای به‌ظاهر پیش‌پاافتاده بیندازد. عید فصح (شیکاگو، ۱۸ آوریل ۱۹۹۴)، دیروز (سارایوو، ۱۰ سپتامبر ۱۹۶۷، ۲۴ ژانویه ۱۹۹۲)، سرزمین پدری (کی‌یف، اوت ۱۹۹۱)، ترجمه یوزف پرونک (سارایوو، دسامبر ۱۹۹۵)، خواب عمیق (شیکاگو، ۱ سپتامبر، ۱۵ اکتبر ۱۹۹۵)، سربازها از راه می‌رسند (شیکاگو، آوریل ۱۹۹۷، مارس ۱۹۹۸) و مردی از ناکجا (کی‌یف، سپتامبر ۱۹۰۰، شانگهای، اوت ۲۰۰۰) عناوین هفت فصل این رمان هستند. «مردی از ناکجا» رمانی قابل‌تأمل است که تصویری شفاف از زوال بلوک شرق ارائه می‌دهد و می‌تواند خوانندگان علاقه‌مند به رمان‌های جدی را راضی کند. این رمان، نامزد جایزه ملی حلقه منتقدان کتاب سال 2002 و نیز برنده جایزه انجمن نویسندگان میدلند سال 2003 است. «مردی از ناکجا» قصه نویسنده‌ای‌ست که درپی شناخت زندگی واقعی و مرموز مهاجری بوسنیایی، وارد دالانی تاریک از تاریخ، روایت، حافظه و جعل می‌شود. درطول داستان، واقعیت و تخیل به‌شکلی استادانه در‌هم‌می‌آمیزند و روایت، به ابزاری برای کشف معنای بودن در تبعید بدل می‌شود. «هِمُن» با نثری تیز، پرجزئیات و چندصدایی، به موضوعاتی نظیرِ بی‌خانمانی، بازسازی هویت و گسست فرهنگی می‌پردازد. اگر به رمان‌هایی علاقه‌‌مندید که از دل زندگی شخصی، تصویری از بحران‌های جهانی ارائه می‌دهند، این کتاب تجربه‌ای فکری، احساسی و ادبی ناب است. «هِمُن» در آثارش اغلب به تجارب مهاجرت، بی‌وطنی و هویت شکسته پرداخته. این رمان نیز به دغدغه‌های افرادی‌که از سرزمین مادری‌شان جدا شده‌اند و در دل کشوری جدید تلاش به بازتعریف خویش دارند، می‌پردازد. «هِمُن» سبک خاصی دارد که ممکن است برای خواننده ناآشنا با «ادبیات مدرن»، دشوار باشد. «مردی از ناکجا» فراتر از یک داستان ساده است. در آن، ردپای نقدهای سیاسی، تأملات فلسفی درباره معنا، حافظه و تاریخ دیده می‌شود. برای خوانندگانی که از آثار «ولادیمیر ناباکوف»، «جومپا لاهیری» یا «اورهان پاموک» لذت می‌برند، این رمان هم‌ردیف و هم‌حس است. در دل روایت، خطوط زمانی مختلف درهم‌تنیده شده؛ گذشته، حال و حتی روایت‌هایی که ممکن است ساختگی یا خیال‌پردازانه باشند. گاه حس می‌کنید راوی دارد با شما بازی می‌کند؛ حقیقت و دروغ درهم‌آمیخته‌اند. راوی یا قهرمان داستان شخصیتی مبهم، تنها و در جستجوی هویت. او مانند آدم‌هایی‌ از وطن رانده، در جهانی ناآشنا پرسه می‌زند. ممکن است نام، گذشته یا حتی داستانش واقعی نباشد؛ اما حس درونی‌اش کاملاً واقعی‌ست. او «بی‌سرزمین» است؛ نماد انسانی‌که در دنیای مدرن، بین فرهنگ‌ها و واقعیت‌ها معلق مانده. «هِمُن» از تکنیک‌هایی نظیرِ فلش‌بک، پرش زمانی و روایت‌های موازی استفاده می‌کند؛ که درابتدا شاید کمی گیج‌کننده باشد؛ اما به‌تدریج بافت داستان مشخص‌تر می‌شود. نثر او پُر از ارجاع‌های فرهنگی، طنز تلخ، بازی‌ زبانی و استعاره است. جمله‌ها گاه طولانی و پرجزئیات‌اند، شبیه به نثر ناباکوف یا پروست. «هِمُن» حقیقت مطلق ارائه نمی‌دهد؛ خواننده باید تکه‌های پازل را خودش کنار هم بگذارد. «یوزف پرونک» یکی از به‌یادماندنی‌ترین چهره‌های داستانی «الکساندر هِمُن» است. او نه‌فقط در‌این‌رمان؛ بلکه در مجموعه‌داستان «اکنون برای چیزی کاملاً متفاوت» حضوری پررنگ دارد و درواقع، یک شخصیت محوری در جهان ادبی «هِمُن» محسوب می‌شود: یک مهاجر بوسنیایی‌ که در دوران جنگ یوگسلاوی به آمریکا آمده. او نماد انسان تبعیدی‌ست: کسی‌که نه به گذشته تعلق دارد، نه درحال‌حاضر جایگاهی مشخص دارد و نه آینده‌ای روشن پیش چشم دارد. او اغلب ناظر وقایع است؛ نه عامل آن‌ها. او دنیا را با نوعی تعجب، ترس و تلخی می‌نگرد و به‌سختی وارد عمل می‌شود. در برخی داستان‌ها (مثل «اکنون برای چیزی کاملاً متفاوت») او عضو گروه موسیقی پانک است که نشان می‌دهد به هنر به‌عنوان پناهگاهی در برابر آشفتگی جهان پناه می‌برد. «یوزف» در بسیاری از وجوه، پرتویی از خودِ «هِمُن» است: اهل بوسنی هستند، در زمان جنگ از کشورشان خارج شدند، با زبان انگلیسی به‌عنوان زبان دوم، داستان‌نویسی را در غرب آغاز کردند؛ و از وضعیت «میان‌بودن» (نه اینجا، نه آنجا بودن) می‌نویسند. می‌توان گفت «یوزف پرونک» هم شخصیت داستانی و هم نوعی اتوبیوگرافی تخیلی‌ست. انتشارات «افق» این رمان را در ۲۸۶‌صفحه با ترجمه «لیلا نصیری‌ها» به‌چاپ رسانده است. الکساندر «هِمُن» (زاده ۹ سپتامبر ۱۹۶۴) نویسنده آمریکایی-بوسنیایی و برنده جایزه ادبی مک‌آرتور است. او در سارایوو از پدری اوکراینی-بوسنیایی و مادری بوسنیایی-صرب متولد شد. پدر پدربزرگش، «تئودر» پیش از جنگ جهانی اول از غرب اوکراین به بوسنی مهاجرت کرد؛ وقتی هردو کشور بخشی از امپراتوری اتریش-مجارستان بودند. «الکساندر» از دانشگاه سارایوو فارغ‌التحصیل شد و آثارش در جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی زمانی که ۲۶‌سال داشت به‌چاپ رسیده بود. او از سال ۱۹۹۲ در آمریکا زندگی و شغل‌هایی نظیر رأی‌جمع‌کن صلح سبز، کارگر ساندویچی و فروشنده کتاب‌فروشی را تجربه کرد. اولین داستانش به‌زبان انگلیسی را در سال ۱۹۹۵ منتشر کرد. او همچنین یک ستون هفتگی به‌زبان بوسنیایی در یکی از مجلات سارایوو داشت. «هِمُن» به‌عنوان نویسنده‌ای که زبان انگلیسی را در بزرگ‌سالی یاد گرفت شباهت‌هایی به «جوزف کنراد» دارد؛ اگرچه براساس اشاراتی که در کتاب «سؤال از برونو» می‌کند، اغلب او را با «ولادیمیر ناباکوف» مقایسه می‌کنند. اکثر داستان‌های او به‌نحوی در‌ارتباط‌با جنگ‌های یوگسلاوی، بوسنی یا شیکاگو است. او از میان دهه ۹۰ بود که نویسندگی را آغاز کرد و توانست داستان‌ها و ناداستان‌هایش را در نشریات معتبر مثل نیویورکر هم به‌چاپ برساند. تقریباً از اواخر دهه ۱۹۹۰ به‌شهرت رسید و توانست نام خود را در جامعه ادبی آمریکا مطرح کند. «هِمُن» پس‌از‌چندی به مقام استادی دانشگاه پرینستون رسید. او در‌این‌دانشگاه نویسندگی خلاق را تدریس می‌کند. با‌وجود‌اینکه بیش از ‌سال‌ها از مهاجرت او می‌گذرد ولی همچنان به سرزمین و زبانش دل‌بسته است و گاه برای نشریات محلی بوسنی‌و‌هرزگووین مطلب می‌نویسد. روزنامه گاردین او را «ناباکوف جدید» نامیده است. داستان «زنبورها، بخش اول» نخستین‌بار در مجله نیویورکر و سپس در مجموعه بهترین داستان‌های کوتاه آمریکایی سال ۱۹۹۹ چاپ شده. او اولین کتابش را به‌نام سؤال از برونو در سال ۲۰۰۰ به‌چاپ رساند. این کتاب شامل داستان‌های کوتاه و یک رمان کوتاه بود که با نقدهای مثبتی روبرو شد. دیگر ویژگی قابل‌تأمل «مردی از ناکجا» تصویر شفاف و رنگارنگی‌ست که «هِمُن» در قالی نویسنده از سال‌های زوال بلوک شرق به‌دست می‌دهد؛ جهانی که همیشه به‌شکل خاکستری و گنگ به‌تصویر درآمده است. البته این شفافیت و وضوح در تصویرگری مختص بلوک شرق نیست و در طول داستان به‌چشم می‌آید.سرافرازان

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه