ادراک افکارعمومی ایران؛ هدف «جنگ روایتها»
امیر عزیز نصیرزاده؛ وزیر دفاع ایران درواکنشبه انتقال تجهیزات نظامی آمریکا در منطقه و گمانهزنی رسانهای درزمینه وقوع احتمالی جنگ، تصریح کرد: «مرتب میگویند حمله خواهد شد تا جامعه دچار معضل شود، تورم افزایش یابد و ثبات اقتصادی از بین برود؛ اما مردم حواسشان به این جنگ شناختی باشد؛ اگر جنگی تحمیل شود، وظیفه ما نظامیهاست دفاع کنیم و برایش آمادگی کامل داریم». وی افزود: «کارهاییکه در ترابری انجام میدهند، ناو میآورند و میبرند، اولینبار نیست. طی چنددهه، مرتب دیدهایم. مسلم است بهعنوان بخش نظامی باید آماده دفاع از کشور باشیم. این یک اصل است و ارتباطی به نقلوانتقالات نظامی ندارد».
لیلا واحدی: آغشتگی واقعیت با روایت، جنگ نظامی و نزاع روانی و جعل و قلب حقیقت، در خاورمیانه یک بازی پیچیده است که رژیم اسرائیل و آمریکا با بهرهگیری از رسانههای خود درحالانجام آن هستند؛ گاهی با تکرار خبر اعزام ناو و هواپیما به منطقه و گاه با ژستهای دیپلماسی؛ تا ازاینرهگذر بر ادراک مردم و تصمیمگیران تأثیر گذاشته و امتیاز خود را بگیرند. «جنگ ایناستکه دشمن را بیآنکه بجنگی، بشکنی!» بهنظر میرسد این جمله «سانتزو»؛ استراتژیست چینی، قرن 6 پیشازمیلاد یا این پیام «وینستون چرچیل»؛ نخستوزیر پیشین بریتانیا که «در جنگ، حقیقت چنان ارزشمند است که باید همواره با حصاری از دروغها محافظت شود»؛ همچنان پیوست اصلی هر اقدام نظامی و میدانی در جهان بوده و از مهمترین طرفداران این نگاه هم ایالاتمتحده و رژیم اسرائیل هستند. از زمان پایان جنگ رژیم اسرائیل و آمریکا علیه ایران تا لحظه تنظیم این گزارش، دستگاه رسانهای و پروپاگاندای غرب، در تلاشی بیوقفه، سایه جنگ را بر سر منطقه و ایران گسترانده و هرروز و ساعت نشانههای موجود و ناموجودی را بهمنظور موجه جلوهدادن ادعاها، خبرها، گمانهها و حتی شایعات خود نشان میدهند. واقعیت آناستکه گرچه باتوجهبه رویکرد و رفتار آمریکا و رژیم اسرائیل در منطقه، گزینه جنگ و حمله نظامی، محتملترین گزینه در خاورمیانه است اما اینکه این گزینه در برهههایی پررنگتر از همیشه به مخاطب عرضه یا القا شود؛ دلایل سیاسی و استراتژیک بسیار دارد. بدیهی است که این نوشتار درپی انکار هیچ احتمالی ازسوی رژیم اسرائیل نیست؛ رژیمی که در یکماهاخیر یکی از غیرقابلپیشبینیترین حملات خود در منطقه را ترتیب داد و دوحه (پایتخت قطر) را بمباران کرد. ازاینرو با وجود حمایتهای آمریکا و غرب از این ماجراجوییهای تلآویو در منطقه، نادیدهگرفتن احتمال جنگ، تحلیلی عقلایی نیست؛ اما پرسش اصلی اینجاست که اینهمه اصرار بر وقوع جنگ و تحریف واقعیت توان ایران در معادلات نظامی با چه هدفی درحالانجام است؟ «حرکت ناو هواپیمابر جرالد فورد سمت مدیترانه»، «هواپیماهای سوخترسان در راه خاورمیانه» «سوختگیری هوایی دهها هواپیمای متعلق به نیروی هوایی آمریکا درحالپرواز بهمقصد خاورمیانه»؛ این تیترها، نمونهای از خبررسانیهایی است که در هفتههای اخیر، رسانههای آمریکایی و اسرائیلی و اروپایی در اقدامی هماهنگ آنها را در دستورکار خود قرار دادند. اعلام مکرر اعزام ناوها، هواپیماها و نیروهای نظامی جدید به خاورمیانه، خریدوفروش و ساخت تسلیحات، به روتین خبری دراینرسانهها تبدیل شده است؛ برایمثال: بلومبرگ اخیراً گزارش داد پنتاگون قراردادی بهارزش ۱۲۳میلیوندلار با بوئینگ برای ساخت ۱۴ بمب سنگرشکن بزرگ که کاربرد جنگی آن برای اولینبار بهتعداد ۱۲ بمب در حمله آمریکا به تأسیسات هستهای اصفهان، نطنز و فردو در ایران بوده، منعقد کرده است. همچنین در ماهها و هفتههای اخیر خبرهای پرتکراری از آمادهباش نیروها در اروپا، آمریکا و منطقه منتشر شده و تقلا برای حفظ سایه جنگ بر سر خاورمیانه و ایران ادامه دارد. براینمونه: وزارت دفاع آمریکا اول اوت سالجاری در بیانیهای مدعی شده است که درپی تهدیدات ازسوی ایران و گروههای وابستهبهآن، تجهیزات نظامی اضافی به خاورمیانه اعزام خواهد کرد تا از نیروهای آمریکایی در منطقه و همچنین از اسرائیل دفاع کند. جابهجایی نیروهای نظامی و ارسال تجهیزات و تسلیحات نظامی گرچه در جهان امری متداول است اما این رسم مرسوم بهسیاق جنگ سرد و بهعنوان میراث باقیمانده از آندوران، به ابزار تهدید تازهای ازسوی ایالاتمتحده تبدیل شده؛ ابزاری روانی برای امتیازگیری بیشتر از رقبا و فروش سلاح و تهدید دشمنان. واقعیت آنکه در دستهبندی نزاعهای امروز در جهان، جنگ روانی، رسانهای، روایتی، نرم یا هرآنچه جز سلاح گرم بتواند بر دشمن اثر گذارد؛ اهمیتی اگر نگوییم بیشتر؛ اما همسنگ تسلیحات نظامی دارد. ازسویدیگر و با تأکید مجدد براینمهم که جنگ روانی بهراهافتاده علیه صلح در منطقه، لزوماً بهمعنای نبود احتمال جنگی واقعی نیست، باید نشانههای دیگر از این جنگ روانی را در روایتسازیها از مذاکره، از برنامه هستهای و از تحریم و اسنپبک مشاهده کرد. از اواخر فروردین امسال تا اوایل مهرماه، دولت دونالد ترامپ با ادعای مذاکره و دیپلماسی وارد تعامل با ایران شد اما نتیجه آن هرچه بود دیپلماسی نبود. درطول ششماهگذشته، آمریکا ایران را به مذاکره دعوت کرد: ایران پیشنهاد مذاکره را حتی با وجود بازگرداندن تحریمهای حداکثری پذیرفت. شروط قابلقبول و هرآنچه میتوانست در چارچوب منافع ملی خود قرار دهد، پذیرفت و پنج دور مذاکره کرد اما در آغاز دور ششم با تأیید ترامپ، موردحمله نتانیاهو قرار گرفت. ایران پس از جنگ و بهرغم تمام حقوق و قواعد نقضشده خود، پیشنهاد همکاری مجدد با آژانس را پذیرفت، با اروپا مذاکره کرد و با شروط آنها همراهی. بااینهمه اما اسنپبک فعال شد و تحریمها علیه ایران بازگشت؛ بازگشتی که عرصه تازه برای تداوم جنگ روانی علیه مردم ایران تبدیل شد. رسانههای فارسیزبان خارجازایران اسنپبک را بهعنوان پدیدهای پیچیده، تازه و البته فاجعهآمیز برای افکارعمومی داخل ترسیم کردند؛ و البته با دو هدف مشخص: ترس از آمریکا و ناامیدی از ایران و ایندرحالیستکه تحریمهای بازگشته در برابر تحریمهای سنگین و متعدد و متفاوت آمریکا، موضوع تازهای نیست. گرچه قطعنامهها و جزئیات آنها برای کشور و مردم هزینهای غیرقابلانکار دارد؛ اما دو اصل اساسی نباید این میان در پروپاگاندای رسانهها مورد فراموشی قرار گیرد: تهران با حداکثر انعطاف در ششماهگذشته با غرب تعامل کرده و بنابراین متهم در واشنگتن و بروکسل و تلآویو باید جستوجو شود. دوم روایت ساختهشده از شرایط با آنچه در واقعیت درحالوقوع است، متفاوت بوده و درک این تفاوت ازسوی مردم ضروری است. اثرگذاری بر ادراک افکارعمومی و مردم، مهمترین هدف این جنگ روانی است؛ حتی مهمتر از اثرگذاری بر ادراک تصمیمگیران. ازآنرو که تغییر اولی بهناچار دومی را هم مجبور به تغییر خواهد کرد. مدیریت افکار داخلی برای رژیم اسرائیل و آمریکا از مدیریت میدان تخاصم نظامی اهمیت بسیاربیشتری داشته و دارد. انتخاب خرداد ۱۴۰۴ بهعنوان زمان حمله به ایران ناشی از دریافت و برداشتی بود که اندیشکدهها و میزهایِ ایران وزارتخانههای خارجه اسرائیل و آمریکا از میزان اثرگذاری این جنگ روانی بر مردم ایران داشتند و براینمبنا تقلای آنها نه صرفاً اهداف نظامی و سایتهای هستهای؛ بلکه تغییری بنیادین بود. خطای محاسباتی در تحلیل و تفسیر شرایط ایران، نوع نگاه و تفکر مردم و واقعیات میدانی، سبب شد که رژیم اسرائیل در هدف ابتدایی خود ناکام و بهتبعآن درادامه هم نتواند به خواستههای خود دست یابد. ازاینرو همچنان این ابزار جنگ روانی را با عناوین و در حوزههای مختلف بهکار میگیرد تا ادراک اشارهشده را تغییر دهد. القای برتری نظامی اسرائیل در منطقه ازسوی جریان رسانهای خاص درحالی صورت میگیرد که تهران هم باتوجهبه شرایط و امکانات ازیکسو و نداشتهها و تحریمها ازسویدیگر، پایتختی بود که در جنگ 12روزه و بهرغم ازدستدادن ۳۰تن از فرماندهان ارشد خود، توانست بهفاصله چندساعت شهرهای سرزمینهای اشغالی را هدف موشکباران قرار دهد. ازاینرو میتوان بخشی از جنگ روانی را در مسیر ایجاد بازدارندگی و کاهش فشار روانی از تلآویو هم ارزیابی کرد. اقتدارنمایی در شرایط ترس یکی از فنون نتانیاهو در دوسالاخیر بوده است. ازدیگرسو نباید از یاد برد: یکیدیگر از کانونهای مخاطب جنگ روانی کشورها و دولتهای منطقه و همسایگان ایران است. همسایگان ایران بهویژه کشورهای حاشیه خلیجفارس بهدلایل گوناگون، تمایل به باور هژمونی رژیم اسرائیل و آمریکا در منطقه دارند تا هم بیتفاوتی و بیعملی خود در قبال سرنوشت فلسطین و هم خرید برای زرادخانه تسلیحاتی خود را توجیه کنند. تجربههای زیسته منطقه از ایننوع جنگ روانی بهراهافتاده ازسوی آمریکا، در عراق دوران صدام حسین و برخی کشورهای شمال آفریقا، مقابلهباآن را ضروریتر از نوع ابتدایی یعنی درگیری مسلحانه نشان میدهد؛ جنگ روانی آمریکا و اسرائیل علیه صلح در منطقه باتکیهبر قدرت رسانهای، اثرگذارتر از تحرکات واقعی نظامی خواهد بود اگر بهصورت هوشمندانه به جنگ روایتسازیهای درست حرکت نشود. دراینراستا دستیار و مشاور عالی رهبر معظم انقلاب اسلامی، ایستادگی ملتهای منطقه و محور مقاومت را پایه امنیت ملی و استقلال سیاسی ایران خواند و گفت: آمادگی داخلی نیز ستون اصلی قدرت کشور محسوب میشود. سرلشکر سید یحیی رحیم صفوی بااشارهبه جنگ ۱۲روزه با صهیونیستها گفت: درایننبرد بیش از ۵۰۰ موشک بهسمت اهداف نظامی و تأسیساتی دشمن شلیک شد .ایرنا