بی‌رمقی بازار تألیف کتاب کودک؛ و رونق کتاب‌های سوپرمارکتی

طبق آمار و اطلاعات کتاب‌های ثبت‌شده در بانک جامع اطلاعات «خانه کتاب و ادبیات ایران»؛ در آبان‌ماه امسال 9938 عنوان کتاب در کشور از سوی 1392 ناشر راهی ویترین کتابفروشی‌ها شده است که در‌مقایسه‌با 8873 عنوان کتاب در دوره زمانی مشابه در سال قبل، ۱۲درصد افزایش پیدا کرده است. از مجموع کل کتاب‌های منتشر‌شده در دومین‌ماه پاییز امسال، 7117 عنوان کتاب تالیف و 2821 عنوان کتاب ترجمه است. از موضوعات کمک‌درسی، ادبیات، کودک‌و‌نوجوان، علوم اجتماعی و دین؛ بیشترین تالیف از‌سوی نویسندگان صورت گرفته؛ و موضوعات کودک‌و‌نوجوان، ادبیات، فلسفه و روان‌شناسی، علوم عملی و علوم اجتماعی پیشتاز بخش ترجمه هستند. از مجموع کل کتاب‌های آبان‌ماه امسال 5378 عنوان کتاب چاپ اول و 4560 عنوان کتاب چاپ مجدد هستند؛ از‌این‌میان به‌ترتیب، موضوعات ادبیات، علوم اجتماعی، کودک‌و‌نوجوان، علوم عملی و دین بیشترین آثار چاپ اول را به‌خود اختصاص داده و موضوعات کودک‌و‌نوجوان، کمک‌درسی، ادبیات، علوم اجتماعی و علوم عملی به‌ترتیب بیشترین کتب بازچاپ را داشته‌اند. بیشترین درصد تغییر در افزایش تعداد کتب منتشر‌ه در آبان‌ماه ۱۴۰۲ نسبت به بازه زمانی 1401 موضوعات کودک‌و‌نوجوان با ۴۸درصد، دین با ۲۵درصد، کمک‌درسی و آموزشی با ۲۲‌درصد، ادبیات و علوم اجتماعی با ۱۰درصد بوده‌اند. برخی از نویسندگان کتاب کودک‌ونوجوان، براین‌باورند از دهه ۱۳۹۰ به‌بعد به‌دلیل نوع سیاست‌گذاری و تحریم‌های اقتصادی، بازار کتاب کودک‌ونوجوان از رونق افتاده و به‌جای‌آن، بازار برخی کتاب‌های ترجمه که از آن‌ها باعنوان «کتاب‌های سوپرمارکتی» یاد می‌شود، داغ‌تر شده است. یکی از حوزه‌هایی که در چندسال‌اخیر متأثر از شرایط اقتصادی و تحریم‌ها بوده، حوزه «کتاب کودک‌ونوجوان» است. این‌حوزه در دهه‌های مختلف فرازوفرود بسیار داشته و در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ به اوجش دست یافت و در دهه ۶۰ به‌دلیل برگزاری جشنواره‌ها وضعیت بهتری یافت؛ اما از دهه ۹۰ به‌بعد به‌دلیل سیاست‌گذاری‌های موجود و تحریم‌های اقتصادی با مشکلاتی روبه‌رو شده و تعداد شمارگان آن کاهش یافته. دراین‌بین، شاهد داغ‌تر‌شدن بازار کتاب‌های ترجمه به‌دلیل کمترشدن هزینه تصویرگری و هزینه تألیف نیز هستیم که سبب شده، برخی کتب ترجمه که از آن‌ها باعنوان کتاب‌های «سوپرمارکتی» یاد می‌شود دردسترس کودکان‌ونوجوانان قرار گیرد. اهمیت پرداختن به کتاب کودک‌ونوجوان سبب شد با «محمود برآبادی» (عضو هیئت‌مدیره انجمن نویسندگان کودک‌ونوجوان)؛ و نیز «جمال‌الدین اکرمی» (نویسنده، تصویرگر و مترجم) به‌گفت‌وگو بنشینیم.

«جمال‌الدین اکرمی» پیرامون روند کتاب کودک در دهه‌های مختلف می‌گوید: «اگر بخواهیم روند ادبیات کودک را بررسی، طبیعتاً باید از زمانی آغاز کنیم که بازنویسی افسانه‌ها در نخستین سال‌های ۱۳۰۰ به‌بعد شروع شد و بیشتر مدیون نویسندگانی مانند صبحی مهتدی است که افسانه‌ها را بازنویسی می‌کردند یا تصویرگرانی مانند لیلی تقی‌پور، محمود جوادی‌پور و محسن وزیرمقدم که آن‌را تصویرگری می‌کردند. درابتدا نوشتن داستان مستقل برای کودک خیلی موردتوجه نبود و بیشتر نویسندگان به بازنویسی داستان‌هایی مانند کلیله‌ودمنه و یا شاهنامه می‌پرداختند. اگر بخواهیم از ادبیات مستقل کودک‌ونوجوان اشاره کنیم باید به دهه ۱۳۴۰ به‌بعد توجه کنیم؛ زمانی‌که ادبیات از کتاب‌های دیگر جدا شد و به‌صورت کتاب مستقل درآمد. درآن‌زمان انتشارات کودک مانند امیرکبیر، نیل، پدیده و کتاب‌های جیبی را ارائه دادند و درابتدا به ترجمه و بعد به نوشتن کتاب‌های مستقل پرداختند. دراین‌دوره بیشتر نویسندگان بزرگ‌سال وارد میدان ادبیات کودک شدند مانند صبحی مهتدی، مهدی آذریزدی و کسانی مانند سیاوش کسرایی و در بخش منظومه، فروغ فرخزاد و شاملو. همچنین دراین‌دوره کسانی مانند قدسی قاضی‌نور، جواد مجابی، محمدعلی سپانلو و مجلات پیک نسبت به چاپ قصه‌های کودک توجه می‌کنند و ناشران بسیاری سراغ کتاب کودک رفتند و تصویرگرانی که به تصویرگری آن‌ها پرداختند از نقاشان بزرگ‌سال بودند؛ مانند پرویز کلانتری، فرشید مثقالی و ...؛ از دهه ۱۳۴۰ به‌بعد را می‌توانیم دوره مستقل ادبیات کودک بدانیم که عمدتاً با فعالیت‌های شورای کتاب کودک در حوزه نقد و پژوهش همراه بود. درواقع دهه ۴۰ و ۵۰ را باید دوره اوج ادبیات کودک دانست. پس‌ازانقلاب، موج نویسندگان تازه پدیدار شد. مهم‌ترین بخش آن در گسترش شعر برای کودک و ادبیات نوجوان بود که پیش‌ازانقلاب به آن‌ها توجه نمی‌شد یا زمینه توجه بدان‌ها فراهم نبود. درهرحال، انقلاب ‌فرصتی برای نویسندگان جدید فراهم کرد تا وارد کارزار ادبیات کودک شوند و میدان آن‌قدر گسترده شد که چیزی نمی‌توانست مانع آن شود. ‌مشخص است که کانون پرورش در سال‌های نخست پس‌ازانقلاب نتوانست روی کیفیت کتاب کودک مانند گذشته کار کند اما ازنظر کمیت رشد ویژه‌ای داشته است. اگر بخواهیم این‌مسیر را ادامه دهیم باید بگوییم در سال‌های اخیر به‌دلیل دشواری‌های اقتصادی شمارگان کتاب کاهش یافت؛ یعنی شمارگان کتبی که در دهه ۱۳۸۰ به 5000 می‌رسید، به 1000 یا زیر 1000 رسیده و این نشان می‌دهد دشواری‌های اقتصادی بسیاری به ناشران فشار آورده و به‌ ضرورت آن بر شاعران و مترجمان. هرچند همیشه تعادلی میان ادبیات ترجمه و تألیفی وجود داشت، بااین‌حال این تعادل دوباره به‌دلیل هزینه‌های تصویرگر و نویسنده ‌سمت کتاب‌های ترجمه سوق پیدا کرد. هرچند دراینجا بحث کپی‌رایت مطرح است؛ اما بسیاری از ناشران ایرانی درابتدا به کپی‌رایت توجهی نمی‌کردند و اکنون هم هزینه‌ای نمی‌دهند؛ زیرا مسائل اقتصادی به ناشر اجازه نمی‌دهد چنین هزینه‌ای را پرداخت کند؛ درنتیجه، استقبال از کتاب‌های ترجمه بیشتر از کتاب‌های تألیفی شده و شمارگان کتاب به‌شدت پایین آمده و نتیجه آن شده که حرفه نویسندگی بار‌دیگر به حرفه حاشیه‌ای تبدیل شود و فرصت را به نویسندگان نمی‌دهد تا دوباره مستقل به کتاب بپردازند و نویسندگی را به‌عنوان شغل دوم برای خود انتخاب کنند. همین سرنوشت برای تصویرگر پدیدار شده و متأسفانه باید بگویم این بحران آن‌قدر شدید است که در آینده نه‌چندان‌دور این حرفه احتمالاً به‌کل عقب رانده شود و به‌عنوان صنف ادبی دیگر جایگاه ویژه‌ای در جامعه نداشته باشد. اوج ادبیات کودک را در دهه نخست پس‌ازانقلاب یعنی در دهه ۱۳۶۰ داشتیم که روندی آشکار برپایه جشنواره بود. ما حداقل پنج‌دوره جشنواره تصویرگری داشتیم که دوره چهارم آن با حضور تصویرگران آسیا و دوره پنجم با حضور تصویرگران بین‌المللی برگزار شد. علت اینکه به تصویرگری اشاره می‌کنم به‌‌این‌‌خاطر است که عمدتاً تصویرگری با نویسندگی باهم پیش می‌رود و به هم کمک می‌کنند تا میدان‌های گسترده‌تری داشته باشند؛ بنابراین ما فرصت‌های بسیارخوبی داشتیم تا از نویسندگان و تصویرگران ادبیات کودک تجلیل شود. این فرصت‌ها غنیمتی بود تا میدان‌های تازه‌ای برای استقبال از نیروهای تازه در حوزه نویسندگی و تصویرگری پدیدار شود. حتی در دهه ۱۳۸۰ جشنواره کتاب‌های درسی را داشتیم که به رشد تصویرگری کمک کرد. این‌موارد زمینه‌هایی بودند که نویسنده و تصویرگر تشویق می‌شدند پرداختن به ادبیات کودک را شغل اصلی بپندارند و برایش وقت بگذارند. در نیمه دوم دهه ۹۰ با برچیده‌شدن جشنواره‌ها و اثربخشی آن‌ها روبه‌رو شدیم که هم سیاست‌گذاری دولتی و هم دشواری‌های اقتصادی نقش داشتند». اکرمی درخصوص برگزاری جشنواره‌ها و تأثیر آن بر رونق کتاب کودک می‌گوید: «به‌نظرم اهمیت جشنواره‌ها به‌این‌دلیل‌است‌که همیشه فاصله میان دو جشنواره سبب می‌شود نویسندگان و متصدیان ادبیات کودک فرصتی پیدا کنند تا برای جشنواره بعدی تولید داشته باشند. این‌رقابت‌ها همچنین کمک می‌کند تا تصویرگر، چاپ خانه‌ها و مدیران هنری جای خود را پیدا کنند. در دهه‌های اخیر، علاوه‌بر تعطیلی برخی جشنواره‌ها، با کمیت جوایز هم روبه‌رو شدیم و احتمالاً اگر مسیر بخواهد به‌همین‌روال ادامه پیدا کند دیگر پدیده‌ای باعنوان ارزش‌گذاری به ادبیات کودک یا به کار نویسنده هم نخواهیم داشت؛‌ مثلاً پژوهش در حوزه ادبیات کودک یا نقد ادبیات کودک را به‌دلیل هزینه‌ها باید فراموش کنیم و درمقابل باید شاهد رونق بازار کتاب‌های ترجمه باشیم که از بسیاری‌ازآن‌ها باعنوان کتاب‌های سوپرمارکتی به‌دلیل آسان‌پسند‌بودن یاد می‌شود». برآبادی به چالش‌هایی در حوزه کتاب کودک‌ونوجوان اشاره کرده و می‌گوید: «اکنون اصلی‌ترین چالش کتاب کودک ایران، شمار پایین به‌دلیل نداشتن مخاطب است. شمار کتاب که در ابتدای انقلاب حدود 20هزارنسخه بود، حالا به 2000نسخه و حتی کمتر رسیده. این‌وضعیت هم به نویسنده صدمه زده و هم به اقتصاد نشر. برای‌همین ناشر ترجیح می‌دهد کتاب تألیفی کمتری تولید کند و بیشتر سراغ ترجمه برود؛ زیرا هزینه تولید کتاب ترجمه به‌ویژه در کتاب‌های تصویری و کتاب‌های علمی از کتاب تألیفی به‌مراتب کمتر است؛ اما چرا شمار کتاب کودک پایین آمده است؟ این‌امر دلایل متعدد دارد. واقعیت این‌است‌که اکنون کتاب رقبای قدری دارد که عرصه را بر کتاب تنگ کرده‌اند. شبکه‌های تلویزیونی، ماهواره‌ها، فیلم‌ها و سریال‌ها فرصتی برای کتاب‌خواندن بچه‌ها نمی‌گذارند. افزون‌براین بازی‌های رایانه‌ای که بسیارجذاب تولید می‌شوند، بچه‌ها را ‌سوی خود می‌کشانند. فضای مجازی که بچه‌ها تمایل زیادی برای حضور در شبکه‌های اجتماعی دارند نیز مؤثرند. چالش دیگر که کمتر به آن توجه شده، نظام آموزشی ماست. خانواده‌ها بچه‌ها را برای کنکور آماده می‌کنند و اجازه مطالعه خارج از درس را به آن‌ها نمی‌دهند و والدین گمان می‌کنند خواندن رمان و شعر بچه‌ها را از درس‌خواندن دور می‌کند و وقت آن‌ها را می‌گیرد. یک چالش خیلی‌مهم دیگر گران‌شدن قیمت کتاب است که ازیک‌سو ناشی از بالارفتن هزینه‌های تولید کتاب و ازسویی کاهش شمارگان است. خانواده اولین کالایی که از سبد خانوار حذف می‌کند، کالای فرهنگی ازجمله کتاب است؛ زیرا بقیه نیازها مانند خوراک، پوشاک، بهداشت و مسکن حذف‌شدنی نیستند. به این‌عوامل اگر وضعیت اقتصادی دشوار خانواده‌ها را اضافه کنید، می‌توان به عمق فاجعه پی برد. چالش دیگر سانسور کتب کودک‌ونوجوان است. درحالی‌که شبکه‌های تلویزیونی و سینماها که مخاطبان زیادی دارند، فضای بازتری برای طرح موضوعات اجتماعی دراختیار دارند، سانسوری که بر کتاب کودک اعمال می‌شود، باتوجه‌به‌اینکه شمار آن بسیارکم و مخاطبان محدودی دارد، بسیاربیشتر از دیگر رسانه‌هاست. به‌همین‌دلیل نویسندگان کمتر به سراغ موضوعاتی می‌روند که ممکن است در پشت دیوار سانسور گیر کند. محدودیت‌ها دراین‌زمینه برای نویسنده بی‌شباهت به آن‌نیست‌که به کشتی‌گیری بگوییم کشتی بگیر اما از این فن‌ها نمی‌توانی استفاده کنی یا سراغ این‌موضوعات نرو و یا برخی مسائل را مطرح نکن. این باعث شده خوانندگان به یک پیش‌داوری برسند: هر کتابی که مجوز چاپ می‌گیرد، لابد چیز مهمی ندارد! بچه‌ها با این پیش‌داوری‌ها سراغ کتبی می‌روند که بدون مجوز در بازار موجود است یا سراغ فضای مجازی یا سایر سرگرمی‌ها می‌روند که به نیازشان پاسخ می‌دهد. درحالی‌که بچه‌ها با ارتباط با دنیاهای دیگر، سلیقه و سطح توقعشان تغییر کرده، ما به این سلیقه و به این نیاز پاسخ نمی‌دهیم. پس کاهش شمار کتاب امری طبیعی‌ست، هرچندکه متأسفانه به اقتصاد نشر و همه پدیدآورندگان کتاب کودک لطمه می‌زند». اکرمی درباره معرفی نویسندگان برتر می‌گوید: «این‌اقدام، با سلیقه مرتبط است. در بسیاری‌ازمواقع، نویسندگان جوان چنان از توانایی‌های خاص برخوردارند که قابل‌مقایسه با نویسندگان حرفه‌ای نیستند؛ ازطرفی میدان رقابت با نویسندگان ازپیش مطرح را ندارند. ازاین‌رو برتر قلمدادکردن یک نویسنده وابسته به‌این‌است‌که نگاه دقیقی داشته باشیم. زمانی می‌توانیم از ادبیات یا نویسنده برتر صحبت کنیم که نقد مفید و دراین‌حوزه منتقد و پژوهشگر چیره‌دست داشته باشیم. وقتی تولید ادبیات توسط نویسنده، ارزش قبل را نداشته باشد، نمی‌توان انتظار داشت که نقد ادبیات کودک بتواند در جایش باقی بماند. همه این‌موارد وابسته به‌این‌است‌که سیاست‌گذاری کلان تغییر کند و ممیزی کمی از فشارهای خود را بکاهد. اکنون ارشاد برای دادن مجوز چاپ، ممانعت‌ بسیار ایجاد می‌کند؛ یعنی زمان بررسی کتاب یا رمان کودک‌ونوجوان آن‌قدر طولانی می‌شود که گاه یادمان می‌رود که چه متنی را برای بررسی به ارشاد داده‌ایم و از چه باید دفاع کنیم. این‌موارد ناشی از ساختار ضعیف سیاست‌گذاری‌ست که به‌صورت کلان برنامه‌ریزی شده و همچنان به ممانعت‌های آن افزوده می‌شود». اکرمی به راهکارهایی برای بهبود وضعیت نشر کتاب کودک‌ونوجوان اشاره کرده و می‌گوید: «اگرچه تاپیش‌ازاین بخش فرهنگ و ادبیات به دولت‌ها و حمایت‌های دولتی وابسته بودند اما در سال‌های اخیر به‌دلیل شرایط پیش‌آمده وابستگی کمتر شده و انتظار این‌است‌که اگر شرایطی برای نویسندگان حوزه کودک‌ونوجوان فراهم نمی‌کنند، حداقل مانعش هم نشوند. اموری مثل ممیزی، اندک استقلال را هم از نویسندگان می‌گیرد. فعالیت انجمن‌های تصویرگر و نویسندگان محدود شده و دیگر نمی‌توانند هویت اصلی و اولیه خود را حفظ کنند و به اهداف درازمدت خود دست یابند. اینکه این‌امر تاچه‌اندازه ناشی از سیاست‌گذاری دولتی‌ست یا تاچه‌اندازه ناشی از تحریم‌های اقتصادی‌ست، سبب شده تبادلات فرهنگی که در گذشته مرسوم بود دیگر نباشد. من بخشی از این پدیده را ناشی از تصمیم‌گیری‌های مسئولان می‌دانم و فکر می‌کنم سیاست‌گذاران علاقه چندانی نسبت به حمایت از جشنواره‌ها نشان نمی‌دهند. پیشنهاد ما نویسندگان چندان کارساز نیست. شاید با تلاش دسته‌جمعی در انجمن‌ها بتوانیم حرفه را حفظ کنیم اما واقعیت اینکه انجمن‌ها هم گستردگی حفظ فعالیت‌ها خود را ندارند. این به‌این‌معنانیست‌که توانایی‌اش را نداشته باشند بلکه زمینه‌ها از بین رفته است». برآبادی به راهکارهایی اشاره کرده و می‌گوید: «به‌طورطبیعی نمی‌توان جلو روند تحولات اجتماعی را گرفت. چه بخواهیم چه نخواهیم بچه‌ها به فضاهای مجازی می‌روند. بازی‌های رایانه‌ای را نمی‌توانیم محدود کنیم. سلیقه بچه‌ها روزبه‌روز و سال‌به‌سال تغییر می‌کند و سطح خواسته‌هایشان بیش‌از‌قبل می‌شود؛ اما می‌توان به کتاب توجه بیشتر کرد. اطلاع‌رسانی و معرفی کتاب را در رسانه‌ها جدی گرفت. محدودیت و ممیزی را کاهش داد. اقتصاد نشر را رونق داد. می‌توان از نویسنده‌ها انتظار داشت که از رفتن سراغ موضوعاتی که موردعلاقه نوجوانان است، کوتاهی نکنند. باید در انتخاب کتاب برای کتابخانه‌ها به ذائقه نوجوانان امروز توجه کرد. از نهادهای دولتی انتظار داشت که نگاه تنگ‌نظرانه نداشته باشند. در آموزش‌وپرورش به کتاب‌خوانی اهمیت دهند، سلیقه کودکان را به‌رسمیت بشناسند و همپای این‌اقدامات، خانواده‌ها نیز به‌این‌نکته ظریف توجه کنند که خواندن کتاب‌های غیردرسی برای بچه‌ها لازم است، زیرا واقعیت نشان‌ داده درسخوان‌ترین کودکان در مدارس آن‌هایی هستند که همراه با درس، کتاب‌های غیردرسی، رمان، شعر و کتاب‌های علمی هم می‌خوانند».
مینا اینانلو/ ایرنا

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه