آیا تئاتر میتواند فرهنگ جامعه را ارتقا دهد؟
انعکاس زندگی در زیستجهانی نمایشی
تأثیر نمایش بر فرد و جامعه
منیرالسادات اقدامی: تئاتر یکی از شاخههای هنری بسیارمؤثر در جامعه است که همواره اهالی آن بهدلایل گوناگون نسبت به عملکرد مدیران آن معترض بوده و ازطرفدیگر علیرغم برخی شعارها با کمتوجهی مسئولین مواجه شده تاجاییکه این کمتوجهی منجر به انتخاب مدیران ضعیف و ناکارآمد، بودجه اندک، عدمتوجه جدی به کمبود امکانات سختافزاری این رشته هنری و هزاران مشکل دیگر شده است. اکنون درنظر داریم به واکاوی موانع پیشرفت تئاتر در کشور و دلایل کمتوجهی مسئولین به این حرفه و البته از میزان تأثیر قابلتوجه این حرفه در جامعه و رسالت خطیر آن پرده برداریم. در جوامع توسعهیافته و یا درحالتوسعه، تئاتر از ارکان اصلی و تحولآفرین نهاد اجتماعی محسوب میگردد. این نهاد اجتماعی درراستای رفع نیازهای انسانی و اجتماعی، ضمن تعامل با ساختارها و هنجارهای جمعی، با هنرآفرینی و خلق آثار نمایشی به تجلی زیبای حقایق و بیان جذاب انگیزهها و احساسات مردم میپردازد و کارکرد عمیق و فراگستر خود را هم بهعنوان آینه حیات جمعی و هم بهعنوان الگوی زندگی اجتماعی بروز میدهد.
شواهد و تجارب هنرهای نمایشی در تاریخ گذشته و کنونی حاکیازآناستکه تئاتر بهعنوان وسیلهای مؤثر و کارآمد برای تقویت تلاشهای معیشتی و دفاعی و یا تحکیم مبانی حقوقی، اجتماعیشدن، قانونپذیری و نظم و انضباط اجتماعی در قالب نمایشهای متنوع، جذاب و آگاهیبخش مورداستفاده مسئولین جامعه قرار گرفته شده است. درحقیقت زمانی تئاتر و هنرهای نمایشی به جایگاه حقیقی نزدیک میشود که مردم تئاتر را برای خود تئاتر دوست بدارند و آن هنگامیست که تئاتر با فرهنگ، ادب، تعالی افکار و احساسات انسانها و روحیات و وجدان جمعی جامعه سروکار داشته باشد و رویکرد آن بهگونهای باشد که بهمعنای حقیقی خود یعنی تجلی حقیقی ویژگیهای ضروری مردم و روشنگری و تحولآفرینی آن نزدیک گردد. وقتی چنین مردمی بافرهنگ و هنرمند در جامعه فزونی یافته و هنردوستی و فرهنگ پذیری رواج یابد، امکان ایجاد جامعهای فرهنگی و آرمانی افزایش خواهد یافت. درچنینشرایطی تئاتر منزلتی فراخور رسالت خود داشته، از نقش و جایگاهی بالا در میان تودههای مردم بهویژه نخبگان برخوردار خواهد بود. تئاتر و نمایش رسانهایست که میتواند تنها با شناخت صحیح قابلیتها و استعدادهای نهفتهاش ازطرف گروه تولیدکننده یک نمایش، رسانهای تأثیرگذار برای انتقال پیامهای ملی، قومی و ارزشی یک جامعه باشد. همانگونه که نمایش میتواند آیینه فرهنگ جامعه باشد، میتواند بر آن نیز تأثیر بگذارد. آنچه در صحنه تئاتر اجرا میشود، میتواند تأثیر عمیق و بلندمدتی در ذهن و تفکر مخاطب داشته باشد و این نکتهایست که باید به آن توجه کرد چراکه ارائه پیامهای درست و انتقال مفاهیم متعالی برگرفته از آموزههای دینی دراینبخش میتواند نقشآفرین باشد. اگر تئاتر را برپایه باورهای دینی و ملکههای ذهن مردم استوار کنیم، اثر مطلوبی بر مردم خواهد گذاشت. ذینفوذترین و مؤثرترین فرهنگ، بخشیست که برپایه مذهبی باشد و وقتی اقدامات فرهنگی برپایه مذهبی باشد، خودبهخود مردم بهعنوان مشارکتکننده، مدافع و ضامن اجرایی شرکت میکنند مانند ایام محرم که شاهد برگزاری مراسم عظیم عزاداری در سراسر کشور هستیم. البته شبیهگردانی هم بهنوعی هنر تئاتر است که بدون توسل به ارشاد یا ارگانها بهصورت خودجوش انجام میشود و چون اینمراسمها برپایه اعتقادات دینیست بر احساسات مردم بهواسطه صداقت تأثیر میگذارد و قطعاً استمرار هم خواهد شد. بهجهتاینکه ارتباط برنامههای فرهنگی یک ارتباط خیلی منطقی و عمیق هست، اثرگذاری تئاتر نسبت به فیلم بهخاطر همین ارتباط بیشتر و منطقیتر است. مهمترین عامل مؤثر اولیه در دریافت دقیق یک اجرای تئاتری توسط مخاطب «مکان» است. درطولتاریخ تئاتر، نظام «ثابت» روابط مکانیکه درحقیقت به خود سالن نمایش و ابعاد صحنه اطلاق میشود همواره تغییر کرده و متحول شده است. مبنای همه تغییرات «ارتباط» بوده است. نظامهای ثابت درهمشکسته شدند تا مخاطب به بازیگر نزدیکتر شود و روند فرایند ارتباط شکل مطلوبتری بهخود بگیرد و تحول به جایی رسید که در تئاتر معاصر اجراکنندگان و دریافتگران به نزدیکترین فاصله ممکن رسیدند. نکته مهم دیگر آنکه فاصله میان بازیگر/تماشاگر بهشدت در دریافت مخاطب تأثیر دارد. چهبسا نشستن مخاطب در جاهای مختلف، تفسیرها و برداشتهای متفاوت از یک اثر را سبب شود. آنجاکه مردم گردهم میآیند و نسبت به یک نمایش واکنشی یکپارچه و دستهجمعی نشان میدهند، شاهد یک «همگرایی اجتماعی» هستیم و درجاییکه مردم گرد میآیند اما نسبت به یک نمایش واکنش فردی نشان میدهند، شاهد یک «واگرایی اجتماعی» هستیم. همگرایی و واگرایی اجتماعی را میتوان در چند شکل نمایشی مطالعه کرد؛ مثلاً در تئاتر خیابانی که مردم دورهم جمع میشوند و در یک فاصله صمیمی نسبتبههم به نمایش مینگرند و به آن واکنشی یکپارچه و دستهجمعی نشان میدهند یک همگرایی اجتماعی میبینیم؛ اما در تالارها و تئاترهای صحنهای هر تماشاگری بدون ارتباط با تماشاگر دیگری در یک «فاصله شخصی» در جایگاه مخصوص خود قرار میگیرد و نسبت به نمایشی که میبیند یک واکنش شخصی و فردی دارد. اینعمل یکنوع «واگرایی اجتماعی» بهشمار میرود. روشن است همگرایی و واگرایی مخاطبین در نتیجه کار، دریافت، تفسیر و معنا، نقش مؤثر و تعیینکنندهای دارند. آنچه فرایند ارتباطی در تئاتر را یگانه و منحصربهفرد کرده، حضور زنده مخاطب در هنگام اجراست. در یک ارتباط زنده طبیعتاً فرستنده درانتظار بازخوردهاییست که از سمت گیرنده، انتظارش را میکشد. دراینفرایند بازخوردهای پیاپی است که ارتباط را سیال و زنده نگه میدارد. ارتباط تئاتری با حضور و وجود مخاطب آغاز میشود، بنابراین مهمترین سیگنال مخاطب دراینفرایند «حضور» خود اوست که به ارتباط معنا میبخشد. مخاطب، سیگنالهای ارسالی ازسوی صحنه را با حواس پنجگانه خود دریافت میکند و نسبتبهآن واکنش نشان میدهد. استقبال مخاطبان از هنرهای مختلف به رفاه نسبی مردم جامعه بستگی دارد بهگونهایکه رفاه نسبی مردم موجب استقبال از فرهنگوهنر میشود. وضعیت اقتصادی جامعه حتماً در استقبال مخاطبان از هنرهای مختلف و بهویژه تئاتر مؤثر است. در جامعهای که رفاه نسبی وجود داشته باشد مردم نیز از هنر و فرهنگ استقبال کرده و به اینمسائل اهمیت میدهند. واقعیت اینکه آنچه در تئاتر بهوجود میآید شگفتانگیز است، حضور جمعی، شور، نشاط و شادابی درونی به انسان میدهد و بهخاطر همین حسوحال است که همه آنرا باور دارند. همه براینباورند لازم است فاصله میان تئاتر و مخاطب از بین برود و باید تماشاگر را وارد اجراهای عمومی کرد. آنچه مسلم است افرادیکه در سطح شهر نظیر ایستگاههای تاکسی و اتوبوس، بوستانها و حتی بازارهای محلهای و هفتگی و ... حضور دارند یا دررفتوآمد هستند نیز نیاز هنری دارند، در تمام دنیا ازاینظرفیت بالقوه بهشکلهای مختلف در قالب نمایشهای خیابانی و میدانی و یا هپینینگ جهت جذب مخاطب تئاتر استفاده میشود. در نخستین شکل ارتباط تئاتری، اجراکنندگان در جایگاه فرستنده و تماشاگران در جایگاه گیرنده پیام قرار میگیرند، اما مخاطب نیز یک عنصر منفعل نیست. بلکه در اجرای نمایش دخیل است و با واکنشهایی همچون خندیدن، گریستن، دستزدن، خمیازهکشیدن یا جابهجاشدن روی صندلی و ... سیگنالهای خود را برای بازیگران ارسال میکنند. برایهمین تماشاگران همواره اثری را موفق میدانند که ارتباط بهتری با آن برقرار کنند. ازسویی تئاتر در گام نخست یک وسیله سرگرمیست که لذت ارتباط را ایجاد میکند و ازسویدیگر در گام بعدی باید جذبه داشته باشد تا اشتیاق پیگیری را در مخاطب خود حاصل کند. لذتبردن از یک تئاتر، امری شخصیست و ممکن است در یک فضا و سالن تئاتر، مخاطبی از تماشای تئاتری لذت ببرد و دیگری فرسنگها از این لذت دور باشد. یک اصل مهم ایناستکه آنچنان باید تئاتر را به مردم شناساند تا بهعنوان یک ضرورت فرهنگی و اجتماعی مهم برایشان اهمیت پیدا کند، بعد از آناستکه میتوان برای جلب و جذب مخاطبان برنامهریزی کرد زیرا در شرایط مذکور مردم جهت حضور در سالنهای تئاتر و تماشای نمایش دغدغه خواهند داشت. برخی کارشناسان معتقدند تئاتر کشورمان بحران مخاطب ندارد، بلکه با بحران مدیریت دستوپنجه نرم میکند. ازاینرو بهکارگیری نیروهای متخصص و کارآمد که از تحصیلات دانشگاهی و تجربه طولانی در عرصه تئاتر برخوردار هستند در امر تصمیمگیری و برنامهریزی جهت جذب مخاطب میتواند بسیارتأثیرگذار باشد. بدونشک باید افراد نیکوکار را از جایگاه و اهمیت هنر مؤثر و ماندگار تئاتر آگاه نمود تا در کنار ساخت مدرسه به ساخت و نوسازی سالنهای نمایش ترغیب و تشویق شوند که بهطورقطع در اجرای نمایشهای مطلوبتر و نیز افزایش آمار مخاطب تأثیر فراوان خواهد داشت. محققشدن نمایش خانگی تئاترهای اجراشده ازطریق رسانههای تصویری نیز یکی از شیوههای افزایش میزان مخاطبان تئاتر خواهد بود. فعالیت مداوم یک سالن نمایش در هر شهر با اجراهای متفاوت میتواند همه یا حداقل بخشی از مردم را درطولسال به تئاتر دیدن عادت دهد. برخی از کارشناسان معتقدند تئاتر کشورمان بحران مخاطب ندارد، بلکه با بحران مدیریت دستوپنجه نرم میکند. بهکارگیری نیروهای متخصص و کارآمد که از تحصیلات دانشگاهی و تجربه طولانی در عرصه تئاتر برخوردار هستند در امر تصمیمگیری و برنامهریزی جهت جذب مخاطب میتواند بسیارتأثیرگذار باشد. در جوامع توسعهیافته جهان، متولیان امر تئاتر تمام توان خود را بهکار میگیرند تا مخاطب را شناسایی نموده و برای جذب و جلبنظر او برنامهریزی میکنند. ازاینرو اگر کودکان را از سنین پایین تشویق به تماشای تئاتر کنیم در آینده نیز همین کودکان مخاطبان اصلی و جدی تئاتر خواهند شد. یکی از دستاوردهای مهم و اساسی رشد مخاطب تئاتر ایناستکه وقتی تماشاگران نمایش افزایش یابند، دولت و نهادهای مختلف مقیّد میشوند برای تأمین تقاضای مخاطبان سالن نمایش احداث کنند؛ بنابراین با احداث سالنهای جدید شرایط جهت جذب گستره بیشتری از مخاطبان فراهم میگردد. مهمترین آسیب تئاتر امروز دورشدن برخی از هنرمندان نمایش از مرکز تحولات اجتماعی و دغدغههای مردم است که موجب شده تا مخاطب انگیزهای جهت حضور در سالن و تماشای تئاتر نداشته باشد. برایهمین هنرمندان باید با شناخت نیازهای جامعه، برای اجرای یک تئاتر خوب و دارای کیفیت مطلوب تلاش کنند که دلمشغولیهای مردم در آن انعکاس یابد تا مخاطب ترغیب به تماشایش شود. متولیان فرهنگوهنر در قالب تور نمایشی میتوانند برای اجرای تئاترهای موفق و پرمخاطب در نقاط مختلف و دور و نزدیک کشور برنامهریزی نمایند تا تماشاچیان برای دیدن یک نمایش مطلوب به سالن تئاتر بروند. تداوم اینامر میتواند انگیزههای مخاطب را جهت حضور مداوم در سالن نمایش روزبهروز پررنگتر نماید. اینموارد تنها بخش کوچکی از پیشنهادهاییست که میتواند چراغ سالنهای تئاتر را روشن نگه دارد تا با حضور گرم مخاطبان، پروژکتورهای اجرای نمایش خاموش نمانند. ارائه تسهیلات جهت ترغیب بخش خصوصی و ورود مدیران تولید متخصص در عرصه هنرهای نمایشی سرآغاز تحول دراینزمینه است که متأسفانه ازسوی مسئولین جدی گرفته نمیشود. همانطورکه گفته شد تئاتر ما حرف مردم را نمیزند و ما در مسئله مخاطبشناسی در نمایش ضعیف عمل کردهایم. تئاتر امروز ما حرف مردم امروز ما را نمیزند. تازمانیکه در دانشگاههای ما طرح درس 50سالپیش به دانشجویان تئاتر تدریس میشود و نمایشنامهنویس برای جامعهٔ امروز تربیت نشود تماشاگر راهش را برای دیدن نمایش پیدا نخواهد کرد. تئاتر هنریست که همواره به کمکهای دولتی برای بقای خود نیاز دارد. دولتها برای تئاتر هزینه کرده تا مردمشان را با فرهنگ آشنا کنند. آنها سرمایهگذاری میکنند تا مردمشان را با اپرا و با تئاتر فرهیخته کنند. همه اینها به بهترشدن روحیه جامعه کمک میکند. بسیاری از منتقدان براینباورندکه تئاتر باید منعکسکننده مستقیم معضلات اجتماعی باشد، بهعبارتی دقیقتر بسیاری براینباورندکه تئاتر، صدای راستین مصائب اجتماعی یک جامعه است که وظیفه انتقال و بیان دقیق آنرا دارد. در تئاتر تصمیم نهایی درباره حل مشکل را مخاطب خود میگیرد. نقابهایی که آدمها بر چهره دارند، ریا، دروغ، پزدادن، تظاهر به مردمدوستی و روشنفکری ... مسائلیست که هر فردی را عذاب میدهد. تئاتر میتواند عامل پیشگیری از بسیاری ناهنجارهای اجتماعی در جامعه باشد، تئاتر بهعنوان ستون فرهنگی جامعه در ایجاد زیرساختهای فرهنگی میتواند نقش بسیارمؤثری ایفا کند. نقش هنر بهویژه هنر اصیل تئاتر در فرهنگسازی و ارتقاء فرهنگی جامعه از اهمیت بسزایی برخوردار است و هنرمندان ما میتوانند بااتکابه فرهنگ غنی اسلامی و بومی درجهت بهبود و اصلاح هنجارهای جامعه حرکت کنند. هنرهای نمایشی بهویژه تئاتر، زمانی راه تعالی را خواهند پیمود که برخاسته از باورهای دینی و انقلابی جامعه و بیانگر دغدغههای واقعی مردم باشد. اهتمام و پشتیبانی مادی و معنوی مدیران فرهنگی و توجه به همه گروههای نمایشی میتواند پشتوانه تئاتر خوب باشد؛ دراینمیان عنایت به تئاتر کودکونوجوان، تئاتر دانشآموزی و دانشجویی نیز از اهمیت خاصی برخوردار است. باید به اینمسئله توجه شود که مخاطب اصلی تئاتر مردم هستند و با این هنر است که میتوان شخصیتهای درونی مردم را بهتصویر کشید. مردم در آینه تئاتر عیوب خود را رفع میکنند و درواقع میتوان تئاتر را مادر تمامی هنرها دانست. تئاتر هرروز درحالتغییر و نیازمند آموزشی جامع و پویاست. وبلاگ هنر و رسانه
تأثیر نمایش بر فرد و جامعه
منیرالسادات اقدامی: تئاتر یکی از شاخههای هنری بسیارمؤثر در جامعه است که همواره اهالی آن بهدلایل گوناگون نسبت به عملکرد مدیران آن معترض بوده و ازطرفدیگر علیرغم برخی شعارها با کمتوجهی مسئولین مواجه شده تاجاییکه این کمتوجهی منجر به انتخاب مدیران ضعیف و ناکارآمد، بودجه اندک، عدمتوجه جدی به کمبود امکانات سختافزاری این رشته هنری و هزاران مشکل دیگر شده است. اکنون درنظر داریم به واکاوی موانع پیشرفت تئاتر در کشور و دلایل کمتوجهی مسئولین به این حرفه و البته از میزان تأثیر قابلتوجه این حرفه در جامعه و رسالت خطیر آن پرده برداریم. در جوامع توسعهیافته و یا درحالتوسعه، تئاتر از ارکان اصلی و تحولآفرین نهاد اجتماعی محسوب میگردد. این نهاد اجتماعی درراستای رفع نیازهای انسانی و اجتماعی، ضمن تعامل با ساختارها و هنجارهای جمعی، با هنرآفرینی و خلق آثار نمایشی به تجلی زیبای حقایق و بیان جذاب انگیزهها و احساسات مردم میپردازد و کارکرد عمیق و فراگستر خود را هم بهعنوان آینه حیات جمعی و هم بهعنوان الگوی زندگی اجتماعی بروز میدهد.
شواهد و تجارب هنرهای نمایشی در تاریخ گذشته و کنونی حاکیازآناستکه تئاتر بهعنوان وسیلهای مؤثر و کارآمد برای تقویت تلاشهای معیشتی و دفاعی و یا تحکیم مبانی حقوقی، اجتماعیشدن، قانونپذیری و نظم و انضباط اجتماعی در قالب نمایشهای متنوع، جذاب و آگاهیبخش مورداستفاده مسئولین جامعه قرار گرفته شده است. درحقیقت زمانی تئاتر و هنرهای نمایشی به جایگاه حقیقی نزدیک میشود که مردم تئاتر را برای خود تئاتر دوست بدارند و آن هنگامیست که تئاتر با فرهنگ، ادب، تعالی افکار و احساسات انسانها و روحیات و وجدان جمعی جامعه سروکار داشته باشد و رویکرد آن بهگونهای باشد که بهمعنای حقیقی خود یعنی تجلی حقیقی ویژگیهای ضروری مردم و روشنگری و تحولآفرینی آن نزدیک گردد. وقتی چنین مردمی بافرهنگ و هنرمند در جامعه فزونی یافته و هنردوستی و فرهنگ پذیری رواج یابد، امکان ایجاد جامعهای فرهنگی و آرمانی افزایش خواهد یافت. درچنینشرایطی تئاتر منزلتی فراخور رسالت خود داشته، از نقش و جایگاهی بالا در میان تودههای مردم بهویژه نخبگان برخوردار خواهد بود. تئاتر و نمایش رسانهایست که میتواند تنها با شناخت صحیح قابلیتها و استعدادهای نهفتهاش ازطرف گروه تولیدکننده یک نمایش، رسانهای تأثیرگذار برای انتقال پیامهای ملی، قومی و ارزشی یک جامعه باشد. همانگونه که نمایش میتواند آیینه فرهنگ جامعه باشد، میتواند بر آن نیز تأثیر بگذارد. آنچه در صحنه تئاتر اجرا میشود، میتواند تأثیر عمیق و بلندمدتی در ذهن و تفکر مخاطب داشته باشد و این نکتهایست که باید به آن توجه کرد چراکه ارائه پیامهای درست و انتقال مفاهیم متعالی برگرفته از آموزههای دینی دراینبخش میتواند نقشآفرین باشد. اگر تئاتر را برپایه باورهای دینی و ملکههای ذهن مردم استوار کنیم، اثر مطلوبی بر مردم خواهد گذاشت. ذینفوذترین و مؤثرترین فرهنگ، بخشیست که برپایه مذهبی باشد و وقتی اقدامات فرهنگی برپایه مذهبی باشد، خودبهخود مردم بهعنوان مشارکتکننده، مدافع و ضامن اجرایی شرکت میکنند مانند ایام محرم که شاهد برگزاری مراسم عظیم عزاداری در سراسر کشور هستیم. البته شبیهگردانی هم بهنوعی هنر تئاتر است که بدون توسل به ارشاد یا ارگانها بهصورت خودجوش انجام میشود و چون اینمراسمها برپایه اعتقادات دینیست بر احساسات مردم بهواسطه صداقت تأثیر میگذارد و قطعاً استمرار هم خواهد شد. بهجهتاینکه ارتباط برنامههای فرهنگی یک ارتباط خیلی منطقی و عمیق هست، اثرگذاری تئاتر نسبت به فیلم بهخاطر همین ارتباط بیشتر و منطقیتر است. مهمترین عامل مؤثر اولیه در دریافت دقیق یک اجرای تئاتری توسط مخاطب «مکان» است. درطولتاریخ تئاتر، نظام «ثابت» روابط مکانیکه درحقیقت به خود سالن نمایش و ابعاد صحنه اطلاق میشود همواره تغییر کرده و متحول شده است. مبنای همه تغییرات «ارتباط» بوده است. نظامهای ثابت درهمشکسته شدند تا مخاطب به بازیگر نزدیکتر شود و روند فرایند ارتباط شکل مطلوبتری بهخود بگیرد و تحول به جایی رسید که در تئاتر معاصر اجراکنندگان و دریافتگران به نزدیکترین فاصله ممکن رسیدند. نکته مهم دیگر آنکه فاصله میان بازیگر/تماشاگر بهشدت در دریافت مخاطب تأثیر دارد. چهبسا نشستن مخاطب در جاهای مختلف، تفسیرها و برداشتهای متفاوت از یک اثر را سبب شود. آنجاکه مردم گردهم میآیند و نسبت به یک نمایش واکنشی یکپارچه و دستهجمعی نشان میدهند، شاهد یک «همگرایی اجتماعی» هستیم و درجاییکه مردم گرد میآیند اما نسبت به یک نمایش واکنش فردی نشان میدهند، شاهد یک «واگرایی اجتماعی» هستیم. همگرایی و واگرایی اجتماعی را میتوان در چند شکل نمایشی مطالعه کرد؛ مثلاً در تئاتر خیابانی که مردم دورهم جمع میشوند و در یک فاصله صمیمی نسبتبههم به نمایش مینگرند و به آن واکنشی یکپارچه و دستهجمعی نشان میدهند یک همگرایی اجتماعی میبینیم؛ اما در تالارها و تئاترهای صحنهای هر تماشاگری بدون ارتباط با تماشاگر دیگری در یک «فاصله شخصی» در جایگاه مخصوص خود قرار میگیرد و نسبت به نمایشی که میبیند یک واکنش شخصی و فردی دارد. اینعمل یکنوع «واگرایی اجتماعی» بهشمار میرود. روشن است همگرایی و واگرایی مخاطبین در نتیجه کار، دریافت، تفسیر و معنا، نقش مؤثر و تعیینکنندهای دارند. آنچه فرایند ارتباطی در تئاتر را یگانه و منحصربهفرد کرده، حضور زنده مخاطب در هنگام اجراست. در یک ارتباط زنده طبیعتاً فرستنده درانتظار بازخوردهاییست که از سمت گیرنده، انتظارش را میکشد. دراینفرایند بازخوردهای پیاپی است که ارتباط را سیال و زنده نگه میدارد. ارتباط تئاتری با حضور و وجود مخاطب آغاز میشود، بنابراین مهمترین سیگنال مخاطب دراینفرایند «حضور» خود اوست که به ارتباط معنا میبخشد. مخاطب، سیگنالهای ارسالی ازسوی صحنه را با حواس پنجگانه خود دریافت میکند و نسبتبهآن واکنش نشان میدهد. استقبال مخاطبان از هنرهای مختلف به رفاه نسبی مردم جامعه بستگی دارد بهگونهایکه رفاه نسبی مردم موجب استقبال از فرهنگوهنر میشود. وضعیت اقتصادی جامعه حتماً در استقبال مخاطبان از هنرهای مختلف و بهویژه تئاتر مؤثر است. در جامعهای که رفاه نسبی وجود داشته باشد مردم نیز از هنر و فرهنگ استقبال کرده و به اینمسائل اهمیت میدهند. واقعیت اینکه آنچه در تئاتر بهوجود میآید شگفتانگیز است، حضور جمعی، شور، نشاط و شادابی درونی به انسان میدهد و بهخاطر همین حسوحال است که همه آنرا باور دارند. همه براینباورند لازم است فاصله میان تئاتر و مخاطب از بین برود و باید تماشاگر را وارد اجراهای عمومی کرد. آنچه مسلم است افرادیکه در سطح شهر نظیر ایستگاههای تاکسی و اتوبوس، بوستانها و حتی بازارهای محلهای و هفتگی و ... حضور دارند یا دررفتوآمد هستند نیز نیاز هنری دارند، در تمام دنیا ازاینظرفیت بالقوه بهشکلهای مختلف در قالب نمایشهای خیابانی و میدانی و یا هپینینگ جهت جذب مخاطب تئاتر استفاده میشود. در نخستین شکل ارتباط تئاتری، اجراکنندگان در جایگاه فرستنده و تماشاگران در جایگاه گیرنده پیام قرار میگیرند، اما مخاطب نیز یک عنصر منفعل نیست. بلکه در اجرای نمایش دخیل است و با واکنشهایی همچون خندیدن، گریستن، دستزدن، خمیازهکشیدن یا جابهجاشدن روی صندلی و ... سیگنالهای خود را برای بازیگران ارسال میکنند. برایهمین تماشاگران همواره اثری را موفق میدانند که ارتباط بهتری با آن برقرار کنند. ازسویی تئاتر در گام نخست یک وسیله سرگرمیست که لذت ارتباط را ایجاد میکند و ازسویدیگر در گام بعدی باید جذبه داشته باشد تا اشتیاق پیگیری را در مخاطب خود حاصل کند. لذتبردن از یک تئاتر، امری شخصیست و ممکن است در یک فضا و سالن تئاتر، مخاطبی از تماشای تئاتری لذت ببرد و دیگری فرسنگها از این لذت دور باشد. یک اصل مهم ایناستکه آنچنان باید تئاتر را به مردم شناساند تا بهعنوان یک ضرورت فرهنگی و اجتماعی مهم برایشان اهمیت پیدا کند، بعد از آناستکه میتوان برای جلب و جذب مخاطبان برنامهریزی کرد زیرا در شرایط مذکور مردم جهت حضور در سالنهای تئاتر و تماشای نمایش دغدغه خواهند داشت. برخی کارشناسان معتقدند تئاتر کشورمان بحران مخاطب ندارد، بلکه با بحران مدیریت دستوپنجه نرم میکند. ازاینرو بهکارگیری نیروهای متخصص و کارآمد که از تحصیلات دانشگاهی و تجربه طولانی در عرصه تئاتر برخوردار هستند در امر تصمیمگیری و برنامهریزی جهت جذب مخاطب میتواند بسیارتأثیرگذار باشد. بدونشک باید افراد نیکوکار را از جایگاه و اهمیت هنر مؤثر و ماندگار تئاتر آگاه نمود تا در کنار ساخت مدرسه به ساخت و نوسازی سالنهای نمایش ترغیب و تشویق شوند که بهطورقطع در اجرای نمایشهای مطلوبتر و نیز افزایش آمار مخاطب تأثیر فراوان خواهد داشت. محققشدن نمایش خانگی تئاترهای اجراشده ازطریق رسانههای تصویری نیز یکی از شیوههای افزایش میزان مخاطبان تئاتر خواهد بود. فعالیت مداوم یک سالن نمایش در هر شهر با اجراهای متفاوت میتواند همه یا حداقل بخشی از مردم را درطولسال به تئاتر دیدن عادت دهد. برخی از کارشناسان معتقدند تئاتر کشورمان بحران مخاطب ندارد، بلکه با بحران مدیریت دستوپنجه نرم میکند. بهکارگیری نیروهای متخصص و کارآمد که از تحصیلات دانشگاهی و تجربه طولانی در عرصه تئاتر برخوردار هستند در امر تصمیمگیری و برنامهریزی جهت جذب مخاطب میتواند بسیارتأثیرگذار باشد. در جوامع توسعهیافته جهان، متولیان امر تئاتر تمام توان خود را بهکار میگیرند تا مخاطب را شناسایی نموده و برای جذب و جلبنظر او برنامهریزی میکنند. ازاینرو اگر کودکان را از سنین پایین تشویق به تماشای تئاتر کنیم در آینده نیز همین کودکان مخاطبان اصلی و جدی تئاتر خواهند شد. یکی از دستاوردهای مهم و اساسی رشد مخاطب تئاتر ایناستکه وقتی تماشاگران نمایش افزایش یابند، دولت و نهادهای مختلف مقیّد میشوند برای تأمین تقاضای مخاطبان سالن نمایش احداث کنند؛ بنابراین با احداث سالنهای جدید شرایط جهت جذب گستره بیشتری از مخاطبان فراهم میگردد. مهمترین آسیب تئاتر امروز دورشدن برخی از هنرمندان نمایش از مرکز تحولات اجتماعی و دغدغههای مردم است که موجب شده تا مخاطب انگیزهای جهت حضور در سالن و تماشای تئاتر نداشته باشد. برایهمین هنرمندان باید با شناخت نیازهای جامعه، برای اجرای یک تئاتر خوب و دارای کیفیت مطلوب تلاش کنند که دلمشغولیهای مردم در آن انعکاس یابد تا مخاطب ترغیب به تماشایش شود. متولیان فرهنگوهنر در قالب تور نمایشی میتوانند برای اجرای تئاترهای موفق و پرمخاطب در نقاط مختلف و دور و نزدیک کشور برنامهریزی نمایند تا تماشاچیان برای دیدن یک نمایش مطلوب به سالن تئاتر بروند. تداوم اینامر میتواند انگیزههای مخاطب را جهت حضور مداوم در سالن نمایش روزبهروز پررنگتر نماید. اینموارد تنها بخش کوچکی از پیشنهادهاییست که میتواند چراغ سالنهای تئاتر را روشن نگه دارد تا با حضور گرم مخاطبان، پروژکتورهای اجرای نمایش خاموش نمانند. ارائه تسهیلات جهت ترغیب بخش خصوصی و ورود مدیران تولید متخصص در عرصه هنرهای نمایشی سرآغاز تحول دراینزمینه است که متأسفانه ازسوی مسئولین جدی گرفته نمیشود. همانطورکه گفته شد تئاتر ما حرف مردم را نمیزند و ما در مسئله مخاطبشناسی در نمایش ضعیف عمل کردهایم. تئاتر امروز ما حرف مردم امروز ما را نمیزند. تازمانیکه در دانشگاههای ما طرح درس 50سالپیش به دانشجویان تئاتر تدریس میشود و نمایشنامهنویس برای جامعهٔ امروز تربیت نشود تماشاگر راهش را برای دیدن نمایش پیدا نخواهد کرد. تئاتر هنریست که همواره به کمکهای دولتی برای بقای خود نیاز دارد. دولتها برای تئاتر هزینه کرده تا مردمشان را با فرهنگ آشنا کنند. آنها سرمایهگذاری میکنند تا مردمشان را با اپرا و با تئاتر فرهیخته کنند. همه اینها به بهترشدن روحیه جامعه کمک میکند. بسیاری از منتقدان براینباورندکه تئاتر باید منعکسکننده مستقیم معضلات اجتماعی باشد، بهعبارتی دقیقتر بسیاری براینباورندکه تئاتر، صدای راستین مصائب اجتماعی یک جامعه است که وظیفه انتقال و بیان دقیق آنرا دارد. در تئاتر تصمیم نهایی درباره حل مشکل را مخاطب خود میگیرد. نقابهایی که آدمها بر چهره دارند، ریا، دروغ، پزدادن، تظاهر به مردمدوستی و روشنفکری ... مسائلیست که هر فردی را عذاب میدهد. تئاتر میتواند عامل پیشگیری از بسیاری ناهنجارهای اجتماعی در جامعه باشد، تئاتر بهعنوان ستون فرهنگی جامعه در ایجاد زیرساختهای فرهنگی میتواند نقش بسیارمؤثری ایفا کند. نقش هنر بهویژه هنر اصیل تئاتر در فرهنگسازی و ارتقاء فرهنگی جامعه از اهمیت بسزایی برخوردار است و هنرمندان ما میتوانند بااتکابه فرهنگ غنی اسلامی و بومی درجهت بهبود و اصلاح هنجارهای جامعه حرکت کنند. هنرهای نمایشی بهویژه تئاتر، زمانی راه تعالی را خواهند پیمود که برخاسته از باورهای دینی و انقلابی جامعه و بیانگر دغدغههای واقعی مردم باشد. اهتمام و پشتیبانی مادی و معنوی مدیران فرهنگی و توجه به همه گروههای نمایشی میتواند پشتوانه تئاتر خوب باشد؛ دراینمیان عنایت به تئاتر کودکونوجوان، تئاتر دانشآموزی و دانشجویی نیز از اهمیت خاصی برخوردار است. باید به اینمسئله توجه شود که مخاطب اصلی تئاتر مردم هستند و با این هنر است که میتوان شخصیتهای درونی مردم را بهتصویر کشید. مردم در آینه تئاتر عیوب خود را رفع میکنند و درواقع میتوان تئاتر را مادر تمامی هنرها دانست. تئاتر هرروز درحالتغییر و نیازمند آموزشی جامع و پویاست. وبلاگ هنر و رسانه