کتابهای پارهشده؛ فریاد خاموش یک نسلر
پارهکردن کتابها، پرتاب دفترها و فریادهای رهاشده در خیابان؛ اینها فقط شادی کودکانه نیستند. پشت این رفتارهای پرسروصدا، روایت تلخی از فشار روانی، اضطراب و خستگی مزمن دانشآموزان ایرانی از مدرسه نهفته است.
در هفتههای اخیر، تصویری از پارهکردن کتابهای درسی توسط گروهی از دانشآموزان دبستانی پس از پایان سال تحصیلی، در فضای مجازی بازتاب گستردهای یافت. این ویدئو با واکنشهای فراوانی همراه شد و بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی، آنرا نشانهای از دلزدگی نسل جدید از مدرسه و نتیجه ساختار آموزشی ناکارآمد و سیاستهای نادرست نظام تعلیموتربیت دانستند. عباس فرجی؛ مشاور مدرسه و روانشناس در یادداشتی نوشت: اینروزها صحنهای در فضای مجازی دستبهدست میشود که برای بسیاریازما آشناست: خیابانی پر از صفحات پارهشده کتابها، تکهتکههای دفترها که باد مثل برگ پاییزی آنها را به اطراف میبرد. دانشآموزانی که با لبخند و فریاد، نمادهای یکسال تحصیلی را به هوا پرتاب میکنند. شاید در نگاه اول این یک شادی کودکانه یا رفتار نسنجیده بهنظر برسد، اما در پشت این تصاویر واقعیت تلختری نهفته است؛ نشانهای از فروپاشی مهار هیجانی پس از فشارهای تحصیلی طولانی. این رفتارها که گاهی عجیب و حتی غیرمعمول بهنظر میآیند، وقتی در بستر اضطراب، خستگی مفرط و بیمعنایی ادامه تحصیل قرار میگیرند، به پدیدهای تبدیل میشوند که در علم روانشناسی به آن «فروپاشی مهار بعد از مدرسه» گفته میشود. این اصطلاح برای اولینبار توسط متخصصان رشد کودک بهکار رفت تا تغییر رفتار کودکان بعد از ساعات مدرسه را توصیف کند و بعدها در نوجوانان نیز بررسی شد. یعنی دانشآموزی که ساعتها در مدرسه نقش «دانشآموز خوب» را بازی کرده، حرفهای ناگفته را در دل نگه داشته، قواعد را رعایت کرده و تلاش کرده کنترل خود را حفظ کند اما وقتی فشار تمام میشود، انرژی روانیاش برای مهار هیجاناتش بهپایان میرسد. درنتیجه، عصبانیت، خندههای کنترلنشده یا همان رفتارهایی مانند پارهکردن کتابها ناگهان بروز میکند. این واکنشها اغلب نشانهای از فروپاشی سازوکار دفاعی روانیاند، نه لزوماً لذت از پایان امتحانات. تحقیقات نشان دادهاند که این پدیده در نظامهای آموزشی با ساختارهای سختگیرانه و ارزیابیهای مکرر بسیار شایعتر است. مثلاً در کرهجنوبی، نظام آموزش رقابتی باعث شده پس از امتحانات ملی، رفتارهایی مانند خودزنی و تخریب وسایل شخصی گزارش شود در چین نیز پس از کنکور سراسری، دانشآموزان با گریههای شدید و حملات اضطراب مواجه شدهاند. در نظام آموزشی ما، سالهاست که حلقه معیوبی از امتحانمحوری، رقابت ناسالم و بیتوجهی به سلامت روان دانشآموزان ادامه دارد. وقتی مدرسه برای نوجوان ایرانی مساوی با «اجبار، فشار، ترس، بیخوابی، تکلیفهای سنگین و مقایسههای مکرر میشود» پایان سال تحصیلی بیشتر شبیه پایان یک محکومیت است تا پایان یک راه رشد. پژوهشهای داخلی نشان داد حدود 68درصد دانشآموزان متوسطه، مدرسه را محیطی استرسزا و سرکوبگر میدانند. درمقابل، در فنلاند، مدرسه بهعنوان «فضای امن روانی» شناخته میشود و تمرکز بر رشد فردی است تا رقابت. در فنلاند فقط هفتدرصد نوجوانان از مدرسه گریزانند اما اینرقم در ایران به بیش از 40درصد میرسد. صحنه هجوم جمعی دانشآموزان به در خروج مدرسه هنگام زنگ پایانی از همین جنس است. خروج از مدرسه بهجایاینکه با حس رضایت و آزادی درونی همراه باشد، شبیه رهایی از بند اجباری است. روانشناسان آموزشی این رفتار را «واکنش جبرانی» به فشار طولانی میدانند. در ژاپن، با وجود فشار زیاد تحصیلی، سیستم حمایتی قوی مثل مشاوره و کارگاههای مدیریت استرس به دانشآموزان کمک میکند تا هیجانات خود را سالم تخلیه کنند. برخی مدارس ژاپنی اتاقهای ویژه «فریاد» دارند تا پس از امتحانات هیجان منفی را تخلیه کنند. یکی از مشاوران مدرسه چندروزپیش به من میگفت: «یادم هست وقتی امتحانات تمام میشد، میرفتم روی پل عابر و کتابهام را میریختم پایین. انگار داشتم خشم پنهانم را تخلیه میکردم و کمی سبک میشدم.» این تجربه تنها نیست، بررسی رفتار دانشآموزان در پایان سال تحصیلی نشان میدهد رهاکردن نمادین کتابها، تکهتکهکردن دفترها و فریادهای پیدرپی در مسیر خانه، همه نشانههای تخلیه هیجانی پس از فروپاشی مهار است. مطالعات موردی در تهران نشان میدهد 45درصد دانشآموزان پسر و 32درصد دانشآموزان دختر پس از امتحانات نهایی رفتارهای تخلیه هیجانی ازقبیل پرتاب کتاب و شکستن لوازمالتحریر دارند. این رفتارها فقط مختص ایران نیست؛ در جوامعی با فشار آموزشی بالا مثل ژاپن، گزارشهایی از گریه و سکوت بعد از آزمونهای مهم هست، اما در آنجا حمایتهای روانشناختی بهتر است. در ایران اما سلامت روان دانشآموزان بهندرت در اولویت است. 12درصد مدارس به مشاور تحصیلی مجهزند و کمتر از 10درصد برنامههای منظم سلامت روان دارند، درحالیکه در سوئد هر مدرسه یک یا دو روانشناس تماموقت دارد و جلسات هفتگی مهارتهای مقابله با استرس برگزار میکند. نسلی که در دوران کرونا تجربه ترس و تنهایی داشت، حالا در پساکرونا وارد مدارس پرتنش شده است. مدرسه بهجای پناهگاه روانی، تبدیل به میدان مین فشار و رقابت شده. هر رفتار افراطی ظاهری درواقع نشانه گسست درونی است. تحقیقات دانشگاه تهران نشان میدهد 55درصد دانشآموزان سال آخر دبیرستان علائم فرسودگی تحصیلی را گزارش میکنند، درحالیکه اینرقم در جهان زیر 30درصد است. یادمان باشد: دانشآموزان ما هرچقدر مقاوم باشند، ظرفیت محدودی برای تحمل فشار دارند. سندرم فرسودگی تحصیلی یعنی خستگی عاطفی، بدبینی به مدرسه و احساس ناکارآمدی که در مدارس ما بهصورت خاموش وجود دارد و نیاز به توجه جدی دارد. تحقیقات بینالمللی نشان میدهد استرس طولانیمدت تحصیلی میتواند باعث تغییرات فیزیولوژیکی در مغز نوجوانان شود، مثل کاهش حجم هیپوکامپ (مرکز حافظه) و افزایش فعالیت آمیگدال (مرکز ترس). این تغییرات آثار طولانیمدتی روی عملکرد شناختی و سلامت روانی بزرگسالی دارند. اگر هرسال پس از امتحانات شاهد همین صحنهها هستیم، باید ریشههای ساختاری را ببینیم، نهاینکه دانشآموزان را سرزنش کنیم. بهجای گفتن «بچهها بیادب شدهاند»، باید بپرسیم: «آیا مدرسههای ما هنوز جای یادگیریاند یا فقط اردوگاههای نمرهسازی هستند؟» تجربه کشورهای مانند دانمارک نشان میدهد کاهش امتحانات و جایگزینی روشهای ارزشیابی کیفی، میتواند استرس تحصیلی را تا 40 درصد کاهش دهد. در دانمارک دانشآموزان تا پایه نهم اصلاً امتحان رسمی ندارند و بهجایآن پروژههای گروهی و ارزیابیهای مستمر بر رشد فردی تمرکز دارد. مسئولان آموزشوپرورش باید یکباربرایهمیشه به این سؤال پاسخ دهند: نظام آموزشی قرار است مسیر رشد متوازن باشد یا صرفاً ساختار تحمیل یکجانبه دانش بدونتوجه به روان؟ روانشناسان هشدار دادهاند اضطراب مزمن نوجوانی خطر افسردگی، اختلالات اضطرابی و پرخاشگری بزرگسالی را بالا میبرد. مطالعات نشان میدهد دانشآموزانی که استرس بالایی در نوجوانی تجربه کردهاند، در دهه سوم زندگی سهبرابر بیشتر درمعرض اختلالات روانتنی هستند. کتابهای پارهشده علامتی است که باید حتماً جدی بگیریم. اگر بیتوجه باشیم، با نسلی روبرو خواهیم شد که با مدرسه و یادگیری قهر کرده است. در پرتغال، پس از مشاهده اینکه 35درصد دانشآموزان از مدرسه بیزارند، برنامه «مدرسه شاد» اجرا شد؛ با افزایش ساعت تفریح، حذف مشق شب و آموزش روانشناسی تربیتی به معلمان. پس از پنجسال اضطراب تحصیلی 25درصد کاهش و رضایت دانشآموزان 40درصد افزایش یافت. درپایان باید گفت، مدرسهای که اجازه ندهد دانشآموز درطولسال خشم، اضطراب، ترس و شور درونیاش را با امنیت ابراز کند، باید انتظار تخلیه شدید پس از امتحانات را داشته باشد. هنوز فرصت هست تا مدرسه را از زندان به خانه تبدیل کنیم. اصلاح نظام ارزشیابی، کمکردن حجم محتوای غیرضروری، آموزش مهارتهای زندگی و استخدام مشاوران متخصص، میتواند این چرخه معیوب را بشکند. سؤال مهم این است: آیا ارادهای برای تغییر وجود دارد؟ ازسوییدیگر، اگر با فارغالتحصیلان مدارس گفتوگو کنیم اغلب آنها از فراموشکردن محتوای ارائهشده در مدارس و غیرکاربردی آن در زندگی واقعی سخن میگویند و حتی برخی آنقدر نسبت به این موضوع معترضاند که از تعبیر «هدررفت وقت و عمر پشت نیمکتهای مدارس» سخن میگویند! کتابهای درسی متعدد و حجیم، دشواری درک محتوای آن برای دانشآموزان و مهمتر: غیرکاربردیبودن این محتوای علمی با زندگی روزمره و آینده دانشآموزان و بازار کار، موضوعاتی است که سالها در نقد کتابهای درسی مدارس شنیده میشود.