تأثیر تجارب خانوادگی در ایجاد رفتارهای پرخطر
محمدرضا دلفیه: در جامعهای که اعتیاد بهعنوان یکی از جدیترین آسیبهای اجتماعی شناخته میشود، شناخت ریشههای آن اهمیت زیادی دارد. محققان در پژوهشی تلاش کردهاند تا از دل خاطرات دوران کودکی، چرایی این آسیب را بهتر بفهمد. اعتیاد امروز دیگر تنها یک انتخاب شخصی نیست، بلکه پدیدهای پیچیده و چندوجهی است که ریشههای عمیق اجتماعی، روانی و خانوادگی دارد. در بیشتر جوامع، افزایش مصرف موادمخدر به تهدیدی جدی برای سلامت عمومی، پایداری خانوادهها و توسعه اجتماعی تبدیل شده است. عوامل متعددی همچون نابرابریهای اقتصادی، فروپاشی روابط خانوادگی، ضعف در آموزش مهارتهای زندگی و دسترسی آسان به مواد، در گسترش این پدیده نقش دارند. در کنار اینعوامل، تأثیر محیط زندگی و روابط عاطفی فرد در دوران کودکی نیز بهطور روزافزون موردتوجه محققان قرار گرفته است. دوران کودکی بهعنوان حساسترین دوره شکلگیری شخصیت و ساختار روانی فرد شناخته میشود. اگر ایندوره با تجربههای منفی نظیر خشونت، بیتوجهی عاطفی، طلاق والدین، یا زندگی در فقر همراه باشد، احتمال آسیبپذیری فرد در بزرگسالی افزایش مییابد. محققان معتقدند رفتارهای پرخطر مانند مصرف مواد، در بسیاریازموارد، واکنشی به همین تجربیات اولیه است. این تجربیات منفی در بسیاری موارد آنقدر ریشهدار هستند که در سالهای بعد، بهشکل اختلالات رفتاری یا وابستگی به مواد خود را نشان میدهند؛ بنابراین بررسی پیوند بین کیفیت دوران کودکی و مصرف مواد، میتواند راهگشای سیاستها و برنامههای پیشگیرانه مؤثر باشد. آزاده چوبفروشزاده، پژوهشگر گروه روانشناسی در دانشگاه اردکان، بههمراه سه تن از همکاران خود دراینزمینه، پژوهشی انجام دادهاند تا تجربههای کودکی افراد مبتلابهاعتیاد را بررسی کنند. این تیم تحقیقاتی کوشیده است تا از نگاه خود افراد مصرفکننده مواد، مسیری را که آنها بهسمت اعتیاد طی کردهاند بهتر بشناسد و عواملی را که از کودکی آنها را درگیر کرده شناسایی کند. برای انجام این پژوهش کیفی، مصاحبههای نیمهساختاریافته با ۱۲ فرد دارای سابقه مصرف مواد بین ۲۵ تا ۴۹ سال انجام شد. انتخاب اینافراد بهصورت هدفمند بود؛ یعنی کسانی انتخاب شدند که تجربههای خاص و مرتبطی برای بهاشتراکگذاشتن داشتند. سپس محققان گفتوگوهای ضبطشده، بررسی و تحلیل شدند تا الگوها و عوامل مشترک میان تجربههای آنها را شناسایی گردند. یافتههای این تحقیق نشان میدهند که عوامل خانوادگی و اجتماعی در کودکی، مانند تبعیض عاطفی، فقر، فشارهای خانوادگی و تنبیه بدنی، نقش مهمی در شکلگیری گرایش به مصرف مواد دارند. در کنار اینعوامل، محرکهایی مانند کنجکاوی، لذتجویی، تجربههای تلخ عاطفی و دوستان نادرست نیز تأثیرگذار بودهاند. اینافراد اغلب برای فرار از مشکلات خانوادگی، تنهایی یا احساس بیپناهی به مواد روی آوردهاند. نتایج که در فصلنامه «خانوادهپژوهی» وابسته به پژوهشکده مطالعات خانواده دانشگاه شهید بهشتی منتشر شدهاند، همچنین حاکیازآن هستند که جدایی یا مرگ والدین، بیشتر از هر عامل دیگری در میان اینافراد تکرار شده است. احساس خلأ عاطفی، اندوه عمیق و ازبینرفتن حمایت خانوادگی، آنها را بهسمتی سوق داده که مواد را بهعنوان یک مسکن موقت برای دردهای روحی خود انتخاب کنند. همینموضوع باعث شده که مصرف مواد برایشان تبدیل به راهی برای مقابله با رنجهای درونی شود. بهطورکلی، پنج دسته اصلی از عوامل تأثیرگذار بر اعتیاد شناسایی شدند که شامل: شرایط علی، عوامل زمینهساز، عوامل مداخلهگر، راهبردهای مقابلهای و پیامدهای مصرف مواد هستند. بهطور مشخص، مهمترین عوامل علی کنجکاوی و نیاز به سرگرمی بودند و مهمترین پیامد سوءمصرف نیز آسیبهای روانی، طرد اجتماعی و گرایش به خودکشی عنوان شده است. محققان تأکید کردهاند که نبود فضاهای شاد، تفریح ارزان و حمایت عاطفی کافی، مصرف مواد را برای برخی افراد به تنها راه لذت یا فرار از واقعیت تبدیل میکند. یافتههای این پژوهش نشان میدهند که پیشگیری از اعتیاد نیاز به توجه جدی به کیفیت روابط خانوادگی، آموزش مهارتهای زندگی، تقویت حمایتهای اجتماعی و اصلاح سبکهای فرزندپروری دارد. بهویژه در دوران نوجوانی، نقش دوستان و محیط مدرسه نیز بسیار پررنگ است. ایجاد فضاهای حمایتی و ارائه آموزشهای مناسب میتواند تاحدزیادی از گرایش به اعتیاد جلوگیری کند. همچنین نقش باور به ترک، حمایت اجتماعی و دسترسی به خدمات درمانی برای بازگشت به زندگی سالم، اهمیت زیادی دارد. در سالهای اخیر، رفتارهای پرخطر در میان نوجوانان افزایش یافته و به دغدغهای جدی برای خانوادهها و جامعه تبدیل شده است. بسیاری از این رفتارها به ناتوانی نوجوان در مدیریت احساسات و تصمیمگیریهای درست بازمیگردد. نوجوانی دورهای حساس در زندگی هر فرد است؛ دورهای که همراه با تغییرات زیاد جسمی، روحی و اجتماعی است. دراینسنین، نوجوان بهدنبال استقلال و تجربههای جدید میگردد و اگر چارچوبی برای رفتار درست نداشته باشد، ممکن است برای تجربه نقشهای مختلف دست به رفتارهای ناپسند بزند. درواقع، نبود الگوی مناسب رفتاری میتواند باعث شود نوجوان، بدونتوجه به پیامدها، وارد مسیرهای پرخطر شود. رفتارهایی مانند پرخاشگری، بیاحتیاطی در رانندگی، مصرف موادمخدر یا الکل و تصمیمات نادرست جنسی، تنها بخشی از رفتارهای پرخطری هستند که میتوانند سلامت جسمی و روانی نوجوانان را تهدید کنند. هرچند بزرگسالان هم ممکن است رفتارهای پرخطر داشته باشند، اما ایننوع رفتارها در نوجوانان شیوع بیشتری دارد و میتواند آینده آنها را بهخطر بیندازد. یکی از دلایل مهم اینموضوع، ضعف نوجوانان در کنترل احساسات و نبود مهارتهایی برای مواجهه سالم با هیجانهاست. نوجوانی که نمیداند چگونه با اضطراب، خشم یا غم کنار بیاید، ممکن است برای کاهش فشار روانی خود بهسراغ رفتارهای آسیبزننده برود. ایسنا