زنان و مسائل پیرامون‌شان از نگاه اندیشمندان

بل هوکس

سروناز بهبهانی/در سال 1952 در هاپکینزویل کنتاکی دختری به‌نام گلوریا ژان واتکینز متولد شد. نام مستعارش را از جد مادری خود گرفت. بل مادربزرگ خود را به‌عنوان اسم مستعار انتخاب کرد زیرا او را خاطر زبان دلنشین و جسورانه‌اش بسیار تحسین می‌کرد و این نام را با حروف کوچک گذاشت تا بتواند نام مستعار خود را از مادربزرگ متمایز کند. او در خانواده‌ای کارگری به همراه پنج خواهر و یک برادر بزرگ شد. پدرش، وئودوس واتکینز، سرایدار و مادرش روزا بل واتکینز کارگر خانگی بود. خود او می‌گوید: «سیاست‌های خانگی و خانواده مرا در جوانی به آن واداشت که مشکلات پدرسالاری سیاه‌پوستان،سکسیسم و فرمان‌بری جنسیتی را تئوریزه کنم». بل لیسانس خود را به زبان انگلیسی از دانشگاه استنفورد‌، مدرک کارشناسی ارشد را از دانشگاه ویسکانسین مدیسون و سرانجام دکترای خود را از دانشگاه کالیفرنیا سانتا کروز دریافت کرد. او رساله خود را در مورد تونی موریسون (نویسنده، فمینیست، استاد دانشگاه و برنده جایزه ادبی نوبل ۱۹۹۳‌) نوشت. او در مورد چگونگی نقش نژاد و طبقه در زندگی ما در یک جامعه مردسالار سرمایه‌داری سفیدپوستان صحبت کرده است. مباحث کتاب‌های او از مردانگی سیاه‌، اهمیت اجتماع‌، آموزش کودکان متفوت و مواردی از این دست صحبت می‌کند.

بل هوکس را می‌توان یکی از تاثیرگذارترین اندیشمندان و فیلسوفان فمنیست در حال حاضر دانست. او به‌عنوان یک روشنفکر با کنش‌گری مداوم در زمینه مباحث اساسی که باید در حوزه زنان به‌ویژه در آمریکا به آن پرداخته شود، حضوری پررنگ داشته است. او بر اهمیت آزادی سیاسی تأکید بسیار دارد و با زیر سوال ‌بردن اعتبار ویژه برای سفید‌پوست‌بودن، مبارزه با برتری‌طلبی جنسی یا نژادی، سرمایه‌داری و پدرسالاری برای اقلیت‌ها ازجمله سیاهان، تأثیرات قابل ملاحظه‌ای داشته است. شرایط سخت زندگی بل هوکس و سال‌های حاشیه‌نشینی، فقر و محرومیت به او دیدگاهی ویژه بخشیده تا بهتر بتواند مشکلات اقشار محروم از حقوق مادی و انسانی را دریابد و مبارزه علیه هرگونه تبعیضی به‌واسطه‌ نژاد، طبقه، جنسیت و سلطه جنسی را در عصر حاضر ضروری می‌داند. عمده تمرکز نوشته‌های او بر درهم‌تنیدگی نژاد، سرمایه‌داری و جنسیت است و قدرت این سه را در تولید و بازتولید ساختارهای سرکوب‌گر و سلطه طبقه می‌داند. او بیش از سی کتاب، شماری مقاله‌های دانشگاهی و مقاله‌های ژورنالیستی منتشر کرده و در چند فیلم مستند حضور پیدا کرده و سخنرانی‌های عمومی بسیاری داشته است. هوکس، عمدتاً از زاویه پساساختاری، نژاد، طبقه و جنسیت را در آموزش، هنر، تاریخ، سکسوالیته، وسایل ارتباط جمعی (رسانه‌های عمومی) و فمنیسم مورد بررسی قرار داده‌ است. بل معتقد است که تقسیم‌بندی به جناح‌ها و گروه‌های مختلف سیاسی، منجر به ایجاد موانع غیرضروری برای خواهران شده است که به‌راحتی هم قابل حذف شدن است؛ چراکه اگر بپذیریم تمرکز فمنیست‌های سوسیالیست بر نظام طبقاتی باشد و تمام رنگین‌پوستان بر تبعیض نژادی متمرکز شوند و موضاعات دیگر کم‌اهمیت تلقی شوند، روند حرکت به سمت اصل برابری کندتر خواهد شد. صادق شادمانی در ترجمه مطلبی که در سال 2009 به نام
Key thinkers on space and place منتشر شده است می‌نویسد: هوکس مانند بسیاری از فمنیست‌ها و منتقدان نظریه‌‌های نژادی، مطالب بسیاری درمورد چگونگی درک هویت نوشته است. از نگاه او هویت در ارتباط با سفیدپوستی‌، برتری‌طلبی‌، سرمایه‌داری و پدرسالاری شکل می‌گیرد. یعنی فهم سیاه‌پوستان از خود، برساخته‌ای‌ست از الگوهای ایدئولوژیک و مادی که تمایز و دیگربودگی را در بدن، جماعت و ذهن سیاه‌پوستان حک می‌کند؛ بنابراین فرایندهای حاشیه‌کردن‌، هویت آنها را می‌سازد و در خلال این فضای حاشیه‌ای‌ست که انواع مختلفی از هویت در سیاه‌پوستان ایجاد می‌شود. هوکس درپی فهم دوگانگی هویت دربین سیاه‌پوستان است. این هویت‌های دوگانه انواع مدل‌ها و نظریه‌های نژاد/نژادگرایی را به چالش می‌کشند. نظریه‌پردازان دیگری نیز از این مدل فهم هویت‌، استفاده کرده‌اند. هوکس از این مدل جهت استراتژی‌های متضاد نیز استفاده کرده است. بدین‌سان او استدلال می‌کند که سوژه‌ سیاه‌پوست، هویت و سیاست‌های سیاه‌ را به‌صورت تلویحی یا به صراحت باز تولید می‌کند و این همان جایی‌ست که به گفته خود او ابژه‌بودن به سوی سوژه‌بودن حرکت می‌کند. مفهوم‌سازی جغرافیایی هوکس معطوف به ثبات، سفید‌پوستان اروپایی-آمریکایی و صورت‌بندی‌های هویتی مردمرکزانگارنهنیست. او با این رویکرد چند امکان را پیش می‌نهد: سلطه، مقاومت، حاشیه و ذهنیت فضایی زنان سیاه‌پوست‌؛ به شکل فعالانه‌ای هویت آن‌ها را می‌سازد. هوکس استدلال می‌کند که تولید فضا، مفهومی و هژمونیک می‌شود. هوکس با تأکید بر تأثیر متقابل مرکز-حاشیه مدعی‌ست که موضع‌گیری ذهنی سیاه‌پوستان می‌تواند شکل‌دهنده‌ سیاست‌های بدیلی بود. علاوه برآن حاشیه، مکانی برای تولید دانش و رویارویی با درد است. هوکس با کار روی فضای هویت و دانش سیاهان، مکان حاشیه‌ای و سیاست‌های محل به تحلیل‌های قابل توجهی دست یافت. به استدلال او، آن هنگام که سیاست‌های محلی، هویت جمعی و محل فضاییِ مشخص به هم بپیوندند (برای مثال چگونه نژاد، طبقه، جنسیت و سکسوالیته‌، انتخاب‌ها و محیط فرد را تعیین می‌کنند) نیروهای ایدئولوژیک و گشودگی‌ای که برای صداهای بدیل به‌وجود می‌آورند می‌توانند هویت اجتماعی و فضای فردی را شکل دهند. در این فضا، محل و بیان افراد چه به‌صورت کلامی و چه غیرکلامی از سیاست‌های خود باعث گشودگی فضای رادیکال می‌شود. این فضا، فضایی‌ست که ذهنیت ما را تائید و حفظ می‌کند. این فضا، محلی را به ما می‌دهد که در آن بتوانیم فهم خود از دنیا را بیان کنیم. هوکس در کتاب اشتیاق(1990) رویکرد فمنیست‌های سیاه‌پوست به خانه، خانواده و جماعت را مورد توجه قرار می‌دهد. او موج دوم فمنیسم را مورد نقد قرار می‌دهد. آنها استدلال می‌کنند؛ خانه‌ای که محل بازتولید هنجارهای پدرسالارانه‌، به‌کارگیری خشونت، بی‌ارزش کردن کار بدون دستمزد زنان است؛ می‌تواند تبدیل به فضایی فمنیستی شود. بنابراین خانه برای زنان (سفید‌پوستی) که با دستمزد یا بدون دستمزد کار می‌کنند، فضایی «امن» نیست. این فضا مطیع‌بودن زنان را از خلال اجتماعی‌شدن جنسیتی و پدرسالاری مادی نهادینه می‌کند. اما برعکس آنان‌، هوکس مدعی بود که این فضا نه‌تنها نمی‌تواند فضایی فمنیستی شود بلکه فمنیسم در این فضا تخریب می‌شود. او متوجه شد که هویت زن سیاه‌پوست برساخته‌ای در رابطه با خانه است. در فضای خانه او، نقش همسر، خواهر، مادر، خانه‌دار یعنی کارگر بی‌مزد یا بامزد، خدمت‌گزارِ طبیعی و پرستار سفیدپوستان است. اما این نقش‌ها برساخته‌ از کلیشه‌‌های مادرسالاری‌ست که تنها به ناتوان‌کردن او می‌انجامد. هوکس بعدتر مفهوم دیگری از خانه ارائه داد. مفهوم‌ جدید او از سفرهای بسیار و همسایگی با سفیدپوستان حاصل می‌آید. او در این سفرها اشکال مختلف برتری‌طلبی سفیدپوستان، ترس و خطر را تجربه می‌کند؛ اما متوجه می‌شود که با برگشت به «خانه» همه‌ آن‌ها از بین می‌روند. او در توصیف خانه این‌گونه می‌نویسد:«هنگامه‌ رسیدن، بازگشتن به خانه همانا احساس امنیت است... گرما و آرامش زیر سقف، پروردن روح و جسم...»؛ بنابراین هوکس درک خودش از خانه‌، به‌مثابه‌ مکانی طبیعتاً برای سرکوب را تغییر می‌دهد. حال، هوکس خانه را بالقوه محلی برای مقاومت زنان و جماعت سیاه‌پوستان می‌بیند. او به‌جای تکرار همان نظریه‌‌های فمنیستی سفیدپوستان دست به بررسی تاریخ فضای خانه‌ی سیاه‌پوستان زد. او متوجه شد که فضای خانگی‌ای که زنان سیاه‌پوست خلق کرده‌اند، فضای آموزشِ عشق و احترام به سیاه‌پوست بودن است. آن‌ها زخم‌هایی وارده از برتری‌طلبی سفیدپوستان برای التیام‌بخشی به این خانه می‌آورند. البته این را هم باید خوب دانست که در این فضا شواهد وجود سکسیسم بسیار مشهود است. پس این فضا همزمان هم محل امکان‌بخشی به مقاومت است و هم محل هنجارهای دلسرد‌کننده. مفاهیم اساسی هوکس یعنی هویت، حاشیه و خانه ضرورتا به فضا و مکان مرتبط می‌شوند. از خلال همین فضاست که می‌توانیم تفاوت موتیف کارهای هوکس را مشاهده کنیم. فمنیست‌ها و جغرافی‌دانان انسانی از کارهای وی نه‌تنها برای نشان‌دادن اینکه چگونه فضا و مکان‌، ذهنیت و انتخاب‌های سیاه‌پوستان را شکل می‌دهد بلکه برای توضیح پیپچیدگی‌های ذاتیِ تولید فضا نیز استفاده کرده‌اند. او در پاسخ به این پرسش که فمینیسم چیست؟، می‌گوید: «این مفهوم، دست‌نیافتنی یا ترسناک نیست؛ فمینیسم حرکتی برای پایان دادن به تبعیض جنسیتی، استثمار جنسی و ظلم است». هم‌اکنون او به عنوان یک فعال حوزه زنان، متفکر سیاسی چپ و پست مدرن و منتقد فرهنگی برجسته شناخته شده است. او با ارائه کار خود در رسانه‌های مختلف با استفاده از سبک‌های مختلف نوشتاری و گفتاری‌، مخاطبان گسترده‌ای دارد که از آثارش استقبال می‌کنند. بل علاوه بر داشتن کتاب‌های نوشتاری‌، در مجلات علمی و معتبر نیز مقالات متعددی منتشر کرده است‌. همچنین سخنرانی در اماکن مختلف چهره او را بیش‌از‌پیش شناخته شده می کند. وی تاکنون بیش از 30 کتاب منتشر کرده است که در موضوعاتی از مردان سیاه‌پوست‌، مردسالاری و مردانگی تا خودیاری‌، تعلیم و تربیت متعهد به خاطرات شخصی و سکسوالیته به چاپ رسیده‌اند.

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه