افسانهای بهنام رقابت سالم دانشآموزی!
دکتر علیاصغر شاملو
اصولاً رقابت بهشکل ویژهای و بهاجبار در طبیعت وجود دارد؛ چراکه موجودات برای زندهماندن میبایست با یکدیگر به رقابت یا بهتر بگوئیم به جنگ بپردازند! رقابت در طبیعتی که صدها و هزاران موجود زنده برای دسترسی به آب، مواد غذایی و امکانات زیستی باید حیوان دیگری را بدرند تا بقای خود را حفظ کنند و راز بقا برای میلیونها سال ثابت بماند، قابل فهم است؛ اما درهمینبین موجودی پا به عرصه وجود میگذارد که در ظاهر از شعوری برخوردار است که نیازی به دریدن دیگری، برای زندهماندن ندارد. بهاندازهکافی در این کره خاکی مواد غذایی برای همه هست ولی زمانی که کشورهای زورگو و تا دندان مسلح دائم در حال لشگرکشی و تهدید کشورهای دیگر هستند، آیا میتوان در رفتار آنها تفاوتی با صدها و هزاران حیوانی که برای زندهماندن به وحشیگری ادامه میدهند، دید؟ رقابت بهعنوان یک رفتار فردی و جمعی و سیستمی، ویژگیست که هم والدین و هم سیستم اجتماعی زمینه آن را برای یاد گیری افراد آماده میکنند. درسیستمهای آموزشی کشورهای اسکاندیناوی در مقایسه با سیستم آموزشی آمریکایی این تفاوت بهخوبی دیده میشود که دانشآموزان نیازی به رقابت با هم حداقل تا گذراندن دوره ششسال اول دبستان ندارند؛ چراکه نمرهای تعیینکننده به آنها نمیدهند؛ درصورتیکه در سیستم آموزشی آمریکایی، دانشآموزان از همان روزهای اول آماده رقابت با یکدیگر میشوند که نتیجه چنین جامعهای در مقایسه با کشورهای اسکاندیناوی بهراحتی قابل مشاهده است. ما بهعنوان والد، بهعنوان معلم و مسئولین آموزشی و اجتماعی، بهتر است که دانشآموزان را نه برای رقابت با یکدیگر بلکه برای رفاقت و همکاری با یکدیگر آماده کنیم. اگر قرار است دانشآموزی رقابت کند، بایستی این رقابت با خودش باشد تا بهترین ویژگی خود را به نمایش بگذارد و بیشترین توانایی خود را برای اهدافش مورد استفاده قرار دهد. در رقابت که گاهی «رقابت سالم» به آن گفته میشود و در اصل معنایی هم ندارد، شما بایستی قوانین بازی را نادیده بگیرید؛ شما بایستی با دروغ و کلک و حقهبازی به هدفتان نزدیک شوید. اگر والدی از موقعیت و ثروت خود استفاده کرده و شرایط بهتری را برای فرزند دانشآموزش فراهم کند، آیا این رقابت با کسی که چنین امکانی را ندارد سالم است؟ اگر والدی بهخاطر امکانات مالی که دارد، از معلم خصوصی برای بهترشدن نتیجه امتحانات فرزندش استفاده کند، در مقایسه با کسی که چنین کاری را نمیتواند انجام دهد، رقابت سالم است؟ چون در پایان سال تحصیلی نمرات اهمیت دارد؛ نه اینکه در چه شرایطی این نمرات کسب شده است. در این اوضاع و احوال دانشآموزان بهجای آموختن روش همکاری با هم، مهرورزی نسبت به همدیگر و کمک به یکدیگر برای ارتقا سطح دانش خود، بیشتر درجهت رسیدن به هدف خود ازطریق پسزدن دیگری برمیآیند. رقابت شاید در موضوع اقتصادی و سیاسی قابل فهم و توجیه باشد؛ اما درمدرسه که دانشآموزان باید روش و اصول زندگی سالم را بیاموزند، خیر. اگر دانشآموزان از سالهای اول دبستان، درگیر رقابت با یکدیگر شوند، مسلماً در سالهای پایان دبستان و دبیرستان حتماً از تواناییهای بسیار پائین برای تعامل اجتماعی و مهرورزی با دیگران برخوردار خواهند بود. در سردر ورودی یکی از دبستانهای (بین کلاس 1 تا ششم) شهر استکهلم نوشته است: شعار و هدف ما، در این مدرسه 1. رشد خلاقیت 2. بالابردن توانایی مذاکره 3. آموزش مدیریت است. در اینجا صحبت بر سر رقابت نیست؛ چراکه در دوران دبستان تا دبیرستان رقابت میتواند در آینده جامعه، تأثیر بسیار منفی بگذارد.
ما باید به فرزندانمان بیاموزیم و سیستم آموزشی نیز به دانشآموزان بیاموزند که نباید بهترین بود؛ بلکه باید خاص بود؛ باید منحصربهفرد بود. منحصربهفردبودن با رقابت که معمولاً با حقه بازی، با کلک، با زدوبند، با دروغ، با پارتیبازی و با رانت همراه است، همخوانی و نزدیکی ندارد. رقابت در سیستم آموزشی باید به هدف بهترینبودن باشد وگرنه رقابت نه برای دانش و علم، بلکه برای معدل بالاتر و رتبه بالاتر انجام میشود. دراینرقابت، والدین و اطرافیان دائماً عملکرد ما را با دیگران مقایسه میکنند که مثلاً: معدلت چند شده است؟ در سیستم آموزشی که زمین یکسان برای بازی برابر وجود ندارد همه تلاش میکنند و رقابت میکنند که به رتبه بالاتر برسند. به ما نمیآموزند کسانی که این سیستم رقابتی را درمدارس ترویج کردهاند، خودشان از این روش و این برخورد رقابتمآبانه ناراضی هستند. تجربه زندگی نشان میدهد که کسانی که درحد متوسط هستند، در آینده موفقترند؛ چراکه متوسطها درصدد رقابت با "موفقترین"ها نیستند. دوستی تعریف میکرد که در کلاس درسشان همه با هم رقابت میکردند که باید بهترین معدل را بگیرند، بهجز یک شاگرد. در پایان کلاس دوازدهم که معدلهایمان را دادند و کلاس کنکور را گذراندیم و وارد دانشگاه شدیم، او در همه این موارد در سطح متوسط بود. امروز که 10سال از آن زمان میگذرد، او بهمراتب ازنظر احساسی و رفتاری بهتر از بقیه همکلاسیهایمان است؛ چراکه هرگز درگردونه رقابت با کسی نیفتاد و همیشه شاگرد متوسط بود و امروز هم دارای شرکتیست که برای خودش کار میکند و هنوز هم متوسط است. او منحصربهفرد بود نه بهترین. هرزمان که صحبت از رقابت میشود، بیشتر مردم نگاهشان به ورزش، پولدارشدن و جنگ معطوف میشود. در ورزش که قواعد خاص خود را دارد؛ همگان میدانند که رانت، امکانات مالی و ... حرف اول را میزند نه خود ورزشکردن. مگر امکانات مثلاً تیمهای متمول انگلیسی با تیمهای معمولی یونایی در یک سطح هستند که برای یک هدف رقابت میکنند؟ این رقابت که ناسالم و نابرابر است؛ پس خروجی آن هم نابرابر است. مگر امکان رقابت بین دانشآموزی که در بهترین دبستانها درس میخواند و با داشتن همهگونه امکانات، زندگی میکند با دانشآموزی که چنین امکانی را ندارد، معنای و مفهموم سالمی دارد؟ درست ایناستکه والدین و سیستم آموزشی، دانشآموزان را نه برای رقابت، تشویق و آماده کنند؛ بلکه آنها را برای منحصربهفردشدن در هر زمینهای که میخواهند باانگیزه باربیاورند. به آنها بیاموزیم که تنها رقیبت خودت هستی و فردای تو باید بهتر و داناتر از امروزت باشد. ازسوی دیگر بسیاری از متخصصان براینباورند که «یکی دیگر از اثرات فرهنگ رقابتی ایناستکه کودکان بهشدت فردگرا میشوند و کمترین تمایلی به همکاری با دوستان شان، از خود نشان نمیدهند؛ زیرا این همکاری میتواند باعث شود که سایرین از آنها جلو بیفتند و "رتبه برتر" را از آن خود سازند؛ بهعلاوه ازآنجاکه در مدارس ما، زمینه شناخت و پرورش بعضی استعدادها و تواناییهای کودکان (مانند خواندن، نوشتن، ریاضیات و...) امکانپذیر است و امکان شناسایی و شکوفایی استعدادهای دیگر به آنان میسر نیست، درنتیجه دانشآموزان از شناخت همه توانمندیهای خود و دیگران بیبهره میمانند و درنتیجه ضرورت کار جمعی و استفاده از توانمندیهای یگدیگر را درک نمیکنند و رغبتی به فعالیتهای جمعی نشان نمیدهند.
یکی از خطرناکترین رفتارهای والدین و مسئولین آموزشی، مقایسه فرزندان و دانشآموزان با هم است. مقایسهکردن؛ یعنی بههمریختن امنیت روانی فرد که نتیجه آن اضطراب و خشم درونیست. هرگز نباید دانشآموزان را در رقابت با یکدیگر قرار داد و حتی نباید آنها را با هم مقایسه کرد. کوتاه سخن؛ باید به دانشآموزان احساس رفاقت را آموخت نه رقابت را؛ چراکه رقابت چون در بیشتر موارد با شرایط نابرابر شروع میشود، دانشآموزان را با پائینآوردن حرمت نفس، خشم، اضطراب و نامامنی روانی روبهرو میکند.