چرا و چگونه بچهها میترسند؟
دکتر علیاصغر شاملو / روانشناس
پیش از پرداختن به چرایی ترس کودکان، بهتر است که پدیده ترس را کوتاه مورد بررسی قرار دهیم؛ چراکه مخاطب این نوشته والدین هستند که بدانند زمانی که فرزندشان ترسیده است، چه برخوردی باید با او داشته باشند. اصولاً بیشتر والدین تفاوتی بین اضطراب و ترس قائل نمیشوند و در بیشتر موارد این دو را یا یکی درنظر میگیرند یا به اشتباه با آن برخورد نادرستی میکند و موضوع ترس و اضطراب فرزندشان عمیقتر و آسیبزاتر میشود. ترس را میتوان چنین تعریف کرد: واکنشی فیزیکی هیجانی فرد در مقابل یک عامل واقعی بیرونی که جان و سلامت و امنیت او را در آن لحظه بهخطر انداخته است. این واکنش، کاملاً طبیعیست و هر انسان سالمی چنین واکنشی را در مقابل آن عامل خطرساز بیرونی از خود نشان میدهد. بهطورمثال 1. فرزند شما در مقابل سگی که به او حمله کرده است باید بترسد و بهطرف شما بدود. این خطر، کاملاً واقعی و رفتار فرزند شما بسیار عادی و درست است. مثال 2. شما در پیادهرو راه میروید و متوجه میشوید که فرزندتان بهطرف خیابان میرود، چهکار میکنید؟ با فریادهایتان به او هشدار میدهید که بایستد و بهسرعت بهسوی او میدوید و قلبتان بهشدت شروع به تپیدن میکند. این رفتار شما بسیار عادیست؛ چراکه شما توانستید خطر را ارزیابی کنید و برای نجات جان، سلامت و امنیت فرزندتان هم فریاد بکشید و بهسوی او بهسرعت بدوید؛ درحالیکه شاید شما در شرایط عادی نتوانید به آن سرعت بدوید. پرسش اینجاست که شما چطور توانستید این کار را انجام دهید؟ سیستم فیزیکی و عصبی بدن انسان، طوری برنامهریزی شده است که در زمان مواجهه با خطر، تواناییهای دوچندان برای مقابله و فرار از صحنه پیدا میکند که این ویژگی انسان در موارد بسیار زیادی جان او را نجات داده است. پس زمانی که فرزند شما از موضوعی احساس ناراحتی میکند، شما باید تشخیص درست بدهید که آیا او ترسیده یا دچار اضطراب شده است. همانطور که اشاره کردیم، ترس عامل واقعی و بیرونی و الانی دارد؛ ترس جان و سلامت ما را بهخطر میاندازد و ترس در همانزمان در حال اتفاقافتادن است و اگر در همان لحظه واکنشی نشان ندهیم، احتمال آسیبدیدن یا ازدستدادن جانمان هم میرود؛ اما اضطراب که پدیدهایست که به گذشته و حال ارتباطی ندارد؛ بلکه مربوط به آیندهایست که ممکن است رخ ندهد؛ ولی امروز به ما حال و احساس بدی میدهد. فرض کنید که فرزند شما میگوید من به مهد یا مدرسه نمیروم؛ چون مثلاً یکی از مربیان با او دعوا کرده است. در اینجا شما میگوئید که فرزند ما از آن مربی میترسد. هرچند در زبان عامه واژه «ترس» با «اضطراب» یکی شده است اما برای تشخیص درست از اینکه فرزند ما میترسد یا اضطراب دارد، بایستی واژه و پدیده ترس را از اضطراب جدا کنیم وگرنه بهدلیل اینکه تشخیصمان اشتباه است، حتماً روش درمان و برخورد با آن پدیده هم اشتباه خواهد بود. پس فرزند شما از مربی مهدکودکش یا از دوستانش در مدرسه وقتی که با شما در خانه درحال گفتوگوست، نمیترسد؛ چراکه رفتار آن مربی یا دوستان در مدرسه مربوط به روزهای آینده است و نه در آن لحظهای که با شما درحال گفتوگوست. در چنین مواردی فرزند شما دچار اضطراب است و نه ترس که از موضوع این نوشته خارج است. حالا بازگردیم به این پرسش که چرا فرزند من میترسد؟ زمانی که خطر واقعیست، یک فرد سالم حتماً از خطر بایستی بترسد؛ آنهم خطری که جان و سلامتش را تهدید میکند. نباید فراموش کنیم که هوش در تشخیص ترس و نوع واکنش درمقابل آن بسیار مؤثر است؛ بهطوریکه فرزندان باهوش، ترس را سریعتر تشخیص میدهند و در مقابل آن واکنش نشان میدهند. واکنش ما در مقابل ترس میتواند به شکلهای گوناگونی دیده شود 1. از محلی که ترس برای ما بهوجود آورده یا موضوعی که ما را ترسانده است، فرار کنیم 2. با عامل ترس مواجهه کنیم و بجنگیم به امید ازبینبردنش 3. در محلی که هستیم، شوکه شویم و به اصطلاح "خشکمان بزند" 4. درجهت گفتوگو، آرامکردن و درنتیجه خنثیکردن عامل ترس برآئیم. بهطور کلی چند عامل برای ایجاد ترس در کودکان وجود دارد؛
1.بچهها، بهویژه آنهائیکه توانایی هوشی بالاتری دارند، دچار ترس بیشتری میشوند؛ زیرا تخیلات بیشتری دارند. ترس و تخیل در بچهها همآهنگ هستند. هرچه پردازش تخیلی بیشتر باشد، بههماناندازه ترس فرزند ما بیشتر است.
2. بچههایی که کنجکاو هستند، با خطر بیشتری روبهرو میشوند؛ درنتیجه دچار ترس بیشتری هم میشوند. اگر فرزند من و شما درخانه بنشیند و نخواهد با بچههای همسایه یا همکلاسیهایش بازی کند، طبیعیست که با خطر کمتر و ترس کمتری روبهرو میشود.
3. هراس از غریبهها نوعی ترس است که بچهها دچار آن میشوند و بهمرور زمان کمتر و کمتر خواهد شد؛ البته روش تربیتی و نگاه والدین نسبت به افراد نزدیک و دورشان در تعیین اندازه ترس کودکان از غریبهها مؤثر است. فرزند چهارساله شما که کنار شما راه میرود، اگر با فرد آشنای شما روبهرو شود و دست و پای شما را محکم بگیرد و احساس کند که آن فرد قصد آسیبزدن به او را دارد یا فکر میکند که میخواهند او را از شما جدا کنند، موردیست تربیتی و شما باید بهدنبال آن باشید که در خانه یا در هنگام فرستادن او به مهدکودک چه اتفاقی افتاده است که فرزند شما در مواجهه با آن فرد خاص دچار ترس شده است.
4. والدین ترسو و مضطرب. اگر شما خودتان ترسو و مضطرب هستید، حتماً بیشازاندازه در مقام حمایت و مراقبت از فرزندتان قرار گرفتهاید که این یعنی آموزش ترس و وحشت به فرزندتان. در این مورد شما بهعنوان والد باید اول با ترس و اضطراب خود برخورد درست و مناسب داشته باشید؛ سپس میتوانید بر ترس و اضطراب فرزندتان چیره شوید؛ چراکه او هرروزه با ترس و اضطراب شما روبهرو میشود.
5. ناشناختهها باعث ترس میشوند. بسیاری از فرزندان از محلهای غریبه از افراد غریبه، بیجهت میترسند. این ترس با اضطراب آنها گره خورده است؛ چراکه همانطور که گفتیم ترس باید واقعی و الانی باشد، نه در مورد آینده. زمانیکه ما در خانه هستیم و میخواهیم به میهمانی برویم، فرزند ما دچار اضطراب میشود، نه ترس؛ اما ما آن را ترس درنظر میگیریم؛ چراکه رفتار و واکنش فرزند ما بسان زمانیست که ترسیده است؛ زیرا حوادث قبلی از آن محل ناشناس یا آن فرد ناشناس او را دچار وحشت کرده است و به شما میگوید که من میترسم. در چنین مواردی بهتر است که ما فرزندمان را از قبل برای رفتن به آن محل یا روبهروشدن با آن فرد، آماده کنیم؛ یعنی ریشه این ترس و اضطراب او را بایستی در خاطرات او جستجو کنید.
6. برچسبزدن. زمانیکه ما به فرزندمان برچسب "بچهترسو" یا "اینقدر نترس" یا اینکه "ترس نداره" میزنیم، نباید انتظار داشته باشیم که فرزند ما ترسو نشود.
7. اضطراب جدایی و نگرانی از رهاشدن. فرزندی که بهویژه از مادر جدا شده باشد، حتماً دچار اضطراب جدایی میشود و این باعث میشود که هر زمان که موقع جداشدن از مادر یا عزیز دیگری برسد، یا اسباببازی مورد علاقهاش را بگیرند یا او را از محلی که دوست دارد، دور کنند دچار اضطرابی میشود که واکنشهایی در پی دارد که نشان میهد مثل مقابله با عامل ترس است. دراینمورد والدین باید بسیار هشیارانه و درست برخورد کنند؛ چراکه این اضطراب حتی در تصمیم برای ازدواج آنها در سالهای آینده تأثیر بسیار منفی میگذارد. اگر فرزندمان را رها کنیم؛ اگر به او بهاندازه کافی محبت نکنیم؛ اگر او را دائم با دیگران مقایسه کنیم؛ اگر او را سرزنش کنیم؛ فرزند ما احساس بیکسی و احساس رهاشدگی میکند؛ اگر ما والد سردی باشیم؛ فرزند ما احساس میکند که او را دوست ندارند؛ او دوستداشتنی نیست و همواره نگران ازدستدادن چیزهاییست که در اختیار اوست و این باعث میشود که او دچار اضطرابی شود که شبیه به ترس است. برای مقابله با ترس فرزندانمان بهتر است که اول پدیده ترس را بشناسیم؛ اضطراب را بشناسیم؛ سپس با برخورد درست با آنها مشکل فرزندمان را حل کنیم. درنظر داشته باشیم که اگر خودمان نتوانیم مشکل را برطرف کنیم، حتماً روانشناسانی هستند که میتوانند به ما کمک کنند.