چرا فرزند نوجوانم با من گفتوگو نمیکند؟
دکتر علیاصغر شاملو؛ روانشناس
بیشتر والدینی که فرزند نوجوان دارند، از این نکته شکایت دارند که رابطه خوبی با فرزندشان ندارند یا فرزندشان با دوستانش وقت بیشتری میگذرانند تا با خانواده و مواردی اینچنینی که نه همیشه، ولی گاهی میتواند بهطور جدی نگرانکننده باشد. تفاوت سنی بین والد و فرزند نوجوان حداقل یک نسل است. اینکه بگوییم یک نسل تفاوت وجود دارد، کافی نیست؛ بلکه باید درنظر داشت که این تفاوت بسیار پرمعناست؛ حتی شرایط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، رفتاری، خانوادگی و بسیاری موارد دیگر میتواند از یک نسل به نسل دیگر کاملاً دگرگون شود. در واقع، پایههای همکاری و همیاری و توافق بر سر مسائل روزمره با نوجوان میبایست در دوران نوزادی بنا نهاده شود. وقتی که والدی هیچ حق و حقوقی برای فرزند کوچکش قائل نیست؛ زمانی که والدی همه تصمیماتش را بهتنهایی میگیرد و آنها را با اجبار به فرزندش تحمیل میکند؛ زمانی که والدین تعریف درستی از آزادی ندارند؛ زمانی که تحقیر و سرزش فرزندمان را ازکودکی شروع میکنیم و تا نوجوانی و حتی جوانی ادامه میدهیم؛ زمانی که درک درست و منطقی از نوجوانمان و سیستم روانی و نظام باورهایش نداریم؛ زمانی که هیچوقت یک گفتوگوی منطقی و درست با فرزندمان نداشتهایم؛ زمانی که خانه را مطمئن و بیرون از خانه را محیطی وحشتناک و دوستان را بد و بیمار و خلافکار برای فرزندمان به تصویر میکشیم؛ چطور انتظار داریم که فرزند نوجوان ما "با ما" گفتوگو کند؟ با ما درد و دل کند و ما را در تصمیماتش شریک کرده و با ما وقت بگذراند؟ مشکل اول بسیاری از والدین از روزی شروع میشود که تصمیم میگیرند بچهدار شوند؛ درحالیکه آگاهی و دانایی کافی و درستی در اینمورد ندارند؛ ولی چنین تصمیم سرنوشتسازی را برای یک موجود دیگر میگیرند که هیچچیز از او نمیدانند. مشکل دوم اینکه زمانی که فرزندشان بهدنیا آمد، دانایی و اطلاعات کافی و درستی در مورد چگونگی تربیت و پرورش او ندارند. آنها خیال میکنند و باور دارند که این موجود باید "عصای دست" آنها شود؛ فارغ از اینکه آنها موجودی کاملاً متفاوت و آزاد را بهدنیا میآورند که در آینده بسیاری از انتظارات و توقعات آنها را برآورده نخواهد کرد. مشکل سوم اینکه والدین بهخاطر آگاهی و دانایی اندکی که دراینزمینه دارند، نمیدانند که چطور این موجود کوچک را برای دنیای 30،40 و 50سال آینده باید تربیت کنند. باورها و سنتهای قدیمی والدین در دنیای آینده بسیار کمرنگ میشوند و این نکته میتواند فاصله بین این یک نسل را بسیار زیاد کند. مشکل چهارم اینکه وقتی والدین شناخت نسبی خوب و درستی نسبت به خودشان ندارند، چطور ممکن است که این شناخت را نسبت به فرزندشان که موجودی کاملاً جدا، مستقل و متفاوت از آنهاست، داشته باشند؟ درچنینشرایطی، والدین با دنیایی از مشکلات در مقابل نوجوانی قرار میگیرند که اعلام استقلال کرده؛ میخواهد با دوستانش بیشتر وقت بگذارند؛ نمیپسندد که از او پرسشی کنیم؛ پول توجیبی بیشتری میخواهد؛ هیچ پساندازی ندارد و دراینمورد نمیخواهد پاسخگو باشد؛ اتاقش را مرتب و منظم نمیکند؛ پرخاشگری میکند؛ پاسخ پرسشهایمان را سرسری میدهد؛ دیر میآید؛ زود میرود و ... دلایل مختلفی وجود دارد که موجب میشود فرزندان تمایلی به گفتوگو با والدین خود نداشته باشند؛ اما چنانچه والدین موارد زیر را بادقت رعایت کنند و اگر اشتباهاتی تا به امروز داشتهاند کوشش کنند آنها را تکرار نکنند، مطمئن باشند که بهتدریج نتیجه مثبت تغییر را در دگرگونی رفتار فرزندشان خواهند دید. فراموش نکنید که دراینمسیر شکیبایی و صبوری لازم است.
چند راهکار عملی مقایسهنکردن
اگر فرزندتان را با دیگران به هرشکل و فرمی مقایسه کردهاید، حتماً اشتباه بوده و امروز نوجوان شما سرخورده شده و احساس عقده خودکمبینی میکند و چون شما را مقصر این مشکل میداند، تمایلی به صحبت با شما ندارد و ترجیح میدهد که با دوستانش وقت بگذراند؛ چراکه آنها او را برخلاف شما با کسی مقایسه نمیکنند.
قضاوت نکردن
هرگز فرزندتان را قضاوت نکنید. شما از بسیاری از احساسات و افکار او خبر ندارید. کاری نکنید که از شما دورتر شود. دوستان همدیگر را قضاوت نمیکنند و اگر هم این کار را انجام دهند، از همگدیگر دلخور نمیشوند.
او را همانگونه که هست، بپذیرید
سعی نکنید او را عوض کنید. اگر چاق است، او را چاق بپذیرید. اگرعینکیست، او را عینکی بپذیرید و ... سعی نکنید او را عوض کنید؛ چون نمیتوانید. اگر از رفتار و کردار و گفتار او ناراضی هستید، بدانید که او آینه رفتار پدر و مادر خود است. اگر قصد تغییر او را دارید، اول با یک روانشناس آگاه مشاوره کنید، بعداً دست به عمل بزنید.
دوستانش را قضاوت نکنید
دوستان نوجوان شما به جان او بسته هستند. دوستان او هویت او هستند و اگر شما به دوستان او توهین کنید و آنها را قضاوت کنید، انگار فرزند نوجوانتان را مستقیم قضاوت کردهاید و به خود او توهین کردهاید. اگر دوستان فرزند شما ناباب هستند، کمی بیاندیشید که شاید فرزند شما هم ناباب است. آن زمان نیاز به کمک روانشناس دارید.
نگرانی از تنبیه والدین
اگر در دوران کودکی، مهدکودک و مدرسه فرزندتان را تنبیه کردهاید؛ مطمئن باشید که فرزندتان از نگرانی همان تنبیهات آن روز، امروز با شما درباره افکار، باورها و احساسات و تصمیماتش حرفی نخواهد زد. بهزور و تهدید نمیتوانید او را تغییر دهید؛ همانگونه که گفته شد؛ شما توان تغییر فرزندتان را ندارید. اگر از کارها و رفتار او احساس خطر میکنید یا ناراضی هستید، باید از فرد کارشناس کمک بگیرید.
والدین رازداری باشیم
نه همه والدین ولی بسیار از والدین، رازدار نبوده و نقاط ضعف فرزندشان را به عمو، خاله، دایی، همکار یا دوستانشان میگویند که این بسیار به رابطه والدین و فرزند آسیب جدی میرساند. هر نقطهضعف و خواسته فرزندتان باید بین شما باشد و تا روزی که فرزند نوجوان شما به شما اجازه نداده، نبایستی با دیگری درباره آن صحبت کنید. اگر این کار را کنید، بیاعتمادی را در فرزندتان نسبت به خود نهادینه کردهاید.
درکشدن از طرف والدین
اکثر نوجوانان باور دارند که والدینشان آنها را نمیفهمند. چرا واقعاً فرزندان ما چنین باوری نسبت به ما دارند؟ چون ما بیشتر با آنها حرف میزنیم تا به حرف آنها گوش بدهیم. چون ما احساس آنها را درک نمیکنیم و دنبال این هستیم که این احساس از کجا میآید. ما آینده را برای او بسیار تیره و تار میبینیم؛ درصورتیکه خود او اینقدر آینده را تاریک نمیبیند. ما میخواهیم او آرزوهایمان را برآورده کند؛ درصورتیکه او آرزوهای ویژه خودش را دارد. میخواهیم که او آبروی ما را حفظ کند و باعث اعتبار برای ما شود؛ موردی که برای او چندان اهمیتی ندارد. ازاینرو به باور او، والدینش نمیتوانند او را درک کنند و او ترجیح میدهد با دوستانش وقت بگذارند نه با والدین.
از نگاه دستوری بپرهیزید
دوستان به هم نگاه دستوری و رئیس، مرئوسی و اینکه من میدانم و تو چیزی نمیدانی، ندارند؛ ولی والدین چنین نگاهی را به فرزندشان دارد. دراینصورت چرا فرزند شما بخواهد با شما زمان بگذراند؟
توقعتان را به حداقل برسانید
انتظار و توقعتان را از فرزندانتان از همان دوران کودکی به حداقل برسانید که در نوجوانی بتوانید با او بهراحتی گفتوگو کنید. وقتی توقع و انتظاری از او ندارید، حتماً او مسیر درست را میپیماید؛ اگر بهجای توقع و انتظار، احساس مسئولیتپذیری را در او نهادینه کرده باشید.
درپایان؛ دنیا بسیار پیچیده شده است و با سرعت زیادی درحال دگرگونشدن است؛ هرزمان که احساس کردید درمورد موضوعی بهویژه تربیت فرزند و روابط بین همسران با مشکلی روبهرو شدهاید، پیش از اینکه دیر شود، حتماً برای مشورت با روانشناس اقدام کنید.