چرا در «نه» گفتن به دیگران ناتوانیم؟

دکتر علی‌اصغر شاملو؛ روانشناس

در دنیا برای معلول‌های مختلف، علل گوناگونی را می‌توان برشمرد؛ اما به‌طور کلی، موقعیت و جایگاه روانی و فیزیکی ما تا اندازه زیادی بستگی به فلسفه، باورها و دیدگاه‌های ما نسبت به خودمان و پیرامونمان  دارد‌. برای نمونه  یک فرد آزاد، بایستی بتواند زندگی خود را به‌ویژه بخش روانی آن را خودش سازماندهی کند و از‌این‌رو نباید سرنوشت سلامت روان خود را  به‌دست دیگران و خواسته‌های آنها بسپارد. در بیشتر موارد، ما در برابر خواسته و تقاضای بجا و نا‌بجای دیگران توانایی «نه» گفتن را نداریم و برای خودمان دردسر جدی درست می‌کنیم. چرائی  ناتوانی ما  ریشه در دوگانگی  بین باورهای آگاه و ناآگاه  ما  دارد. به‌گفته دیگر ضمیر هشیارما می‌گوید: «این کار را انجام بده»؛ اما ضمیر ناهشیار می‌گوید: «نه این کاررا انجام نده». ازهمین رو این دوگانگی و تضاد بین باور آگاه وناآگاه  فرد اورا دچار احساس گناه می‌کند. به گفته دیگر این احساس بد درون ذهن ما که نتیجه دوگانگی در ضمیر ماست، باعث به‌وجود‌آمدن اضطراب و  احساس گناه در ما می‌شود و سپس این احساسات بد به بدن فیزیکی ما سرایت می‌کند و به آن آسیب می‌زند (تپش قلب، سردرد، کمرد درد‌، بیخوابی و ...)‌. برای مقابله با این احساسات بد و ناخوشایند بایستی بتوانیم این تضاد بین ضمیر آگاه و نا آگاه خود را از بین ببریم‌. (فراموش نکنیم که بخش بزرگی از ضمیر ناهشیار ما نشان از ناتوانی‌، نادانی  و حقارت ما دارد) و اما نه گفتن به‌معنای خودداری از همدلی‌، کمک‌، همیاری و همکاری با دیگران نیست بلکه جلوگیری از آسیب فردی، خانوادگی و اجتماعی‌ست‌. در بخش روانشناسی، واژه‌ای‌ست به‌نام «آلتوریسم» به‌معنای دادن از خود حتی گاهی اگربه ضرر خود باشد. از نظر احساسی می‌توان آلتوریسم را نوعی همدلی و همدردی با دیگران دانست که با انسان به‌طور ژنتیکی به‌دنیا می‌آید. ازنظر رفتار درمانی آلتوریسم در دوران رشد، به‌عنوان نوعی رفتار پذیرفته می‌شود؛ چرا‌که آدمی در آن دوران مورد تشویق و تحسین قرار می‌گرفته است. ازنظر روانشناسی شناخت، والدین و سیستم آموزشی به ما می‌آموزند که انسان مهربان ‌حتی به قیمت فداکردن خود بایستی به دیگران کمک کند. ازدیدگاه روانکاوی پسران همه کاری را می‌کند که به مادرخود نزدیک شود و با برادران دیگرش برسر مادر رقابت می‌کند که این می‌تواند تسبیت دهانی او را را به‌دنبال داشته باشد‌. (جالب است که بدانیم؛ یکی از ایرادات گرفته شده با نظریات فروید این‌است‌که او بیشتر نظرات و پژوهش‌هایش را درمورد پسران و مردان انجام داده است و زنان در پژوهش‌هایش جایی ندارند). نه گفتن یک مهارت اکتسابی‌ست که فرد در دوران کودکی از مادر و پدر خود می‌آموزد و این مهارت در پیوند مستقیم با اعتماد به نفس فرد قرار دارد‌. چرا نمی‌توانیم «نه» بگوییم چون‌که‌:
1- وجود خشونت و تنبیه فیزیکی و روانی در خانه پدری برای کودک به‌معنای از‌بین‌رفتن امنیت کودک است که او برای راضی نگه‌داشتن والدین و جلوگیری از خشونت آنها مجبور می‌شود به خواسته آنها تن در دهد و در  بزرگسالی این نکته باعث می‌شود که ما نتوانیم نه نگویم؛ چرا‌که از درگیری و دشواری فرار می‌کنیم (فرزندی که کتک‌خورده است؛ چون باور دارد که او خودباعث اختلاف و مشکل شده است پس شایسته کتک‌خوردن است باعث می‌شود که او دچار احساس گناه شود و در بزرگسالی همین کار را می‌کند.
2- فرزندی که در دوران رشد به‌طور شرطی او را دوست داشته‌اند، در بزرگسالی نه نمی‌گوید؛ چرا‌که نمی‌خواهد کسی را ازخود برنجاند به امید اینکه دیگران او را دوست داشته باشند‌.
3- نداشتن الگوی مناسب در بین اطرافیان‌مان تا از آنان بیاموزیم که می توان به خواسته‌های دیگران «نه» گفت.
4- عدم به‌رسمیت‌شناختن حق فردیت‌، هویت و حق انتخاب کودک در دوران رشد آن زمانی که کودک می‌بایستی اجازه و امکان آن‌را می‌یافت تا ابراز نظر می‌کرد این اجازه به او داده نشده است.
5- کودکی که آموخت یا مجبور شد خود را قربانی دیگران کند و آن چیزی که خودش دارد را به دیگران تقدیم کند، حتماً نه گفتن را نمی‌آموزد.
6- پائین‌بودن حرمت نفس معنایش خود دوست نداشتن است؛ پس کوشش می‌کنیم که حال ما خود را دوست نداریم پس به دیگران نه نمی‌گویم به این امید که آنها ما را دوست داشته باشند.
7- وقتی جواب مثبت می‌دهیم، پس دیگر نیازی به توضیح دادن نداریم؛ ولی اگر نه بگویم بایستی توضیح بدهیم پس ترجیح می‌دهیم نه نگویم.
8- اگر در کودکی هیچ زمانی حق ‌مخالفت با نظر بزرگترها را نداشته‌ایم و همیشه پاسخ مثبت به همه می‌دادیم، پس از «نه» گفتن طفره می‌رویم.
9- وقتی در کودکی‌ مجبور بوده‌ایم همواره برای کارهایمان و گفته‌هایمان عذرخواهی کنیم و پوزش بخواهیم، در بزرگسالی برای فرار از این کار به کسی نه نمی‌گویم و این نشان‌دهنده همان حرمت‌نفس پائین یا ضعیف است‌. از راه پوزش خواستن هموراه تلاش می‌کنیم که نه خود را به شکلی پشتیبانی کنیم‌.
10- تنها ماندن در کودکی باعث می‌شود که ما در بزرگ‌سالی تلاش کنیم به هر قیمتی که شده است از تنهائی خارج شویم و باور و مشکل تنهایی ما در آن دوران در انتخاب‌های بزرگسالی ما به‌شکلی تأثیر می‌گذارد؛ مثل اینکه ما توان نه گفتن به دیگران را ندارم چرا که از تنها ماندن هراس داریم‌.
11- زمانی که در دوران کودکی برای هر نوع تشویق و تمجیدی ما نیاز داشتیم به توقعات و خواسته‌های دیگران دست بزنیم، در بزرگسالی برای نشان‌دادن صلاحیت و ارزشمند‌بودن خود به کسی «نه» نگویم.

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه