چرایی خودداری مردم از مصرف داروهای روانپزشکی

دکتر علی‌اصغر شاملو؛ روانشناس

پیشرفت‌های دانش پزشکی و به‌همراه آن موفقیت‌های روز‌افزون در صنعت داروسازی در افزایش طول عمر و سلامت مردم به‌ویژه پس از جنگ جهانی دوم نقش بسیار تعیین‌کننده ای ایفا کرده‌اند. باتوجه‌به چنین پیشرفت‌های شگرفی  در رشته پزشکی و روان‌پزشکی و اثبات تأثیر بی‌بدیل آنها در حفظ تندرستی انسان‌ها، هنوز هم هستند کسانی که نه با علم پزشکی یا پزشکان بلکه با دارو و تأثیر آن بر سلامتی خود رابطه خوبی ندارند. این مشکل، بیشتر درمورد تشخیص‌های بخش روان‌پزشکی به‌چشم می خورد و داروهایی که یک روان‌پزشک تجویز می‌کند‌. چه‌بسا درمورد بقیه رشته‌های پزشکی چون امکان تماسی فیزیکی و آزمایش‌های فیزیکی بیشتری در دسترس است و دارو به‌سرعت عمل می‌کند و درد بیمار را تسکین می‌بخشد، مردم اعتماد بیش‌تری کرده و مشکل چندانی ندارند. به‌طور مثال؛ شما نزد یک پزشک متخصص بیماری‌های ریوی می‌روید و از درد سینه و سرفه گلایه می‌کنید؛ او با عکس‌برداری از ریه و معاینه نحوه تنفس شما‌، تشخیصی را درمورد بیماری‌تان می‌دهد و شما پس از دریافت دارو و مصرف آن به‌سرعت تأثیر مثبت در جهت کم‌شدن دردتان مشاهده می‌کنید؛ اما درمورد بیماری‌هایی که یک روان‌پزشک قرار است تشخیص دهد، درمان به‌سرعت بیمارهایی فیزیکی پیش نمی‌رود. درواقع فرایند تشخیص روان‌پزشک از بیماری فرد، بسیار متفاوت است و تا اندازه زیادی بستگی به گزارشی دارد که به بیمار به روان‌پزشک ارائه می‌دهد. روان‌پزشک هراندازه هم که در کارش متخصص باشد بازهم براساس مشاهده رفتار مراجع و توجه به‌گزارش او، تشخیص بیماری داده و دارو تجویز می‌کند. دربسیاری از موارد بیماری‌های روان‌، مشکلات‌، اختلالات و خطراتی که فرد برای خود و دیگران می‌تواند به‌وجود بیاورد، در ظاهر مراجع دیده نمی‌شود. مثلاً درمورد فردی که کمردرد دارد، پزشک از نحوه راه‌رفتن و نشستن، می‌تواند تااندازه‌ای به مشکل مراجعش پی‌ببرد؛ یا حتی بعد از چند پرسش یا دست‌زدن به کمر بیمار، چگونگی و چرایی بروز آن‌را تشخیص دهد و با کمی دارو مشکل او را برطرف کند؛ اما درمورد مراجعان به روان‌پزشکی موضوع به این سادگی‌ها نیست. درواقع؛ هر‌آنچه ما به روان‌پزشک ‌می‌گوییم و از زندگی و مشکل‌مان گزارش می‌دهیم، پایه و اساسی‌ست برای اینکه او بتواند درمورد بیماری ما تشخص درستی دهد. این روش تشخیص، به‌نظر بسیاری ساده می‌آید؛ بسیاری که هیچ‌گونه تحصیلات روان‌پزشکی ندارند و به نادرست خود را به‌اندازه‌ای دانا و توانا می‌دانند که درمورد مشکلات روانی، احساسی، عاطفی، هیجانی و افکاری افراد که دیده نمی‌شود، اظهارنظر می‌کنند و باورشان این‌است‌که «وقتی فردی هیچ مشکلی ندارد، چرا باید دارو بخورد‌؟!»، «این داروها اعتیادآور است و وابستگی می‌آورد»  یا اینکه «چند‌روز است که دارو خورده‌ام؛ اما هیچ تأثیری نکرده است». بی‌توجه به آنکه داروهایی که روان‌پزشک تجویز می‌کند، به زمان بسیار زیادی برای تأثیر در مقایسه با داروهایی که یک پزشک می‌نویسد‌، نیاز دارند. شوربختانه یکی از جنبه‌های فرهنگی ما ایرانیان، توهم دانایی‌ست. بیشتر ما درمواردی که هیچ دانایی‌، آگاهی‌، تحصیلات و تخصصی در آن‌ها نداریم، به‌راحتی اظهارنظر می‌کنیم. در کشوری که متوسط سرانه مطالعه، دو‌دقیقه در روز است، چطور بیشتر مردم درمورد همه زمینه‌های زندگی صاحب‌نظر می‌شوند. یکی از این موارد که بیشتر ما خود را بسیار دانا و آگاه و با اطلاعات می‌دانیم، مسائل مربوط به روان‌پزشکی‌ست. حس و احساسات، عواطف، هیجانات، افکار و حال خوب و بد داشتن را همه ما همه‌روزه تجربه می‌کنیم و چون این موارد همه‌روزه و همه‌جا همراه ما هستند، باور گروه بزرگی از ما بر‌آن‌است‌که ما خودمان توانایی حل این مشکلات را داریم؛ بدون اینکه بدانیم حل این‌گونه مشکلات، از حل مشکل سردرد و تب کردن بسیار پیچیده‌تر و تخصصی‌تر شده است. اکنون برکسی پوشیده نیست که به میلیون‌ها‌نفر در سراسر جهان بعد از تشخیص درمورد بیمارها و مشکلات احساسی، افکاری و هیجانی پیشنهاد مصرف دارو داده شده است. به‌طور کلی؛ بسته به نحوه برخورد مردم درمورد مصرف دارو می‌تون این افراد را به چهار گروه تقسیم کرد. گروه اول: کسانی که از ابتدا، بدون هیچ مشکلی مصرف دارو را شروع می‌کنند و حال‌وروز بهتری نسبت به قبل پیدا می‌کنند. گروه دوم: کسانی که از اول مخالفت بدون دلیل و سند خود را نسبت به مصرف دارو نشان می‌دهند و علیه داروها و دانش روان‌پزشکی و روانشناسی هم تمایلاتی نشان می‌دهند و از مصرف دارو خودداری می‌کنند. گروه سوم: کسانی که مصرف دارو را از ابتدا شروع می‌کنند؛ ولی سرخود فقط براساس گفته‌های بدون سند و مدرک دیگران یا تصمیم شخصی از ادامه مصرف آن، خودداری می‌کنند. گروه چهارم: این‌ها کسانی هستند که به‌طور دوره‌ای مصرف دارو را شروع می‌کنند؛ بعد از مدتی مصرف آن‌را قطع می‌کنند و دوباره مصرف آن‌را شروع می‌کنند و این کار را مدتی ادامه می‌دهند و در پایان به هیچ نتیجه دلخواهی نمی‌رسند. کوتاه‌سخن؛ باتوجه‌به‌اینکه فواید گسترده مصرف دارو برای تندرستی و سلامت روان افراد جامعه غیرقابل‌انکار است، پس چرا برخی از مصرف آن خودداری می‌کنند؟ فراموش نکنید؛ هر دارویی که پزشک با هر تخصصی برای شما تجویز کند، حتماً عوارض دارد. اگر شما بروشوری که در جعبه حاوی دارو‌ست را مطالعه کنید، می‌بینید که همان داروی که در دست دارید و یک پزشک فوق تخصص برای شما تجویز کرده است، چه آسیبی می‌تواند به شما بزند. بااین‌حال است پیشنهاد می‌شود که آن‌را مصرف و اگر عوارض آن، اذیت‌کننده بود حتماً به پزشک خود مراجعه کنید. پس به‌یاد داشته باشید؛ این‌طور نیست که فقط داروهای روان‌پزشکی آسیب‌زا باشند؛ بلکه ممکن است همه داروها به‌شکلی کم‌وبیش برای بدن ما مضر باشند؛ ولی سود و فایده‌ای که برای سلامتی ما دارند بسیار بیش‌تر از ضرر آن‌هاست. در پایان، به‌دلایلی‌چند که چرا گروهی از افراد از مصرف داروهای روان‌پزشکی خودداری می‌کنند، اشاره کرد: 1. دیر به‌نتیجه‌رسیدن پس از مصرف داروهای روان‌پزشکی 2. به‌وجود‌آمدن عوارض جسمانی بابت مصرف داروهای روان‌پزشکی مانند معده درد یا سردرد 3. افزایش اضطراب 4. افزایش خواب‌آلودگی 5. پیدایش اختلالت در عملکرد جنسی 6. ترس از نگاه و حرف دیگران که پشت سر ما می‌گویند. 7. این داروها مواد شیمیایی هستند؛ پس من آنها را مصرف نمی‌کنم. غافل از اینکه هر داروی که ما مصرف کنیم، تهیه شده از مواد شیمیایی‌ست؛ حتی مهم‌تر از آن آب آشامیدنی که ما می‌نوشیم مواد شیمیایی‌ست با فرمول H2O. 8. ترس و وحشت از اینکه به این داروها وابسته شویم. 9. اشتباه در تشخیص برخی روان‌پزشکان که نگاه فرد مراجع را به روان‌پزشک و مصرف دارو بدبین می‌کند. 10. پنهان‌کردن بیماری از چشم دیگران به امید اینکه یا خودش خوب می‌شود یا خودم می‌توانم کنترلش کنم. 11. اطلاعات و دانش کم درمورد نوع بیماری و نوع دارو و تأثیر آن بر سلامتی فرد که باعث می‌شود ما از مصرف دارو خودداری کنیم.

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه