چرا مردان کمتر برای مشاوره نزد روانشناس یا روانپزشک می‌روند؟

دکتر علی‌اصغر شاملو؛ روانشناس

فرهنگ جامعه ما مانند دیگر کشورهای دنیا جنبه‌های مثبت و منفی مربوط به خودش را دارد که در آن جامعه به شکل عرف درآمده است. ساختار جغرافیایی کشور ما به‌شکلی‌ست که با حداقل ده کشور هم‌مرز هستیم و بیشتر این کشورها در سالیانی دور به‌شکلی به آب‌وخاک این کشور یا تجاوز کرده‌اند یا چشم‌داشتی به آن داشته‌اند. این همسایگی و هجوم فرهنگی، مزایا و معایبی را برای جامعه ایران به‌وجود آورده است. یکی از این مسائل که بسیار هم منفی‌ست، توهم دانایی‌ست که بیشتر ما ایرانیان به‌شکل عجیبی باور داریم که بهتر از دیگران هستیم؛ باهوش‌تر از دیگران هستیم و بیشتر از دیگران می‌دانیم که البته از این اندیشه نادرست آسیب‌های جدی هم دیده‌ایم. شاید شما به کمتر پزشک، معلم، مهندس، وکیل یا مدیر مسئولی برخورد کرده باشید که بگوید  «نمی‌دانم» یا «خبری ندارم». جالب‌تر اینکه این توهم دانایی که ما همه‌چیز را می‌دانیم و بهتر از بقیه هم می‌دانیم در مردان به‌شدت برجسته‌تر از بانوان است. بسیار کم دیده می‌شود مردی در جامعه ایران بگوید «نمی‌دانم» و «نیاز به کمک و مشاور دارم». امروز بیشتر مشاغل به‌گونه‌ای شگفت‌انگیز، تخصصی‌تر شده و حتی مشاغلی مانند مشاوره مطرح شده‌اند که در پیش‌ازاین به‌چنین شکلی وجود نداشته‌اند. امروزه بسیاری در سراسر دنیا در بهترین دانشگاه‌ها تحصیل‌ کرده و در حوزه تحصیلی خود مشغول ارائه کمک‌ فکری و مشورتی به دیگران هستند؛ ازجمله حسابداران، وکلا، متخصصین در امور سهام و سرمایه‌گذاری و ... دراین‌زمینه مشاوره خانواده آهسته و پیوسته در چند‌دهه‌ گذشته جایگاه خود را در بیشتر کشورهای مدرن جهان به‌دست آورده است. هرچند در کشور ما هنوزهم مشاوره با فرد غریبه‌ای که با پرسش‌های خود می‌خواهد همه زندگی ما را بداند و سپس به من بگوید که چه‌کاری خوب و درست است و چه‌کاری نادرست است، مخالفان جدی به‌ویژه در بین مردان جامعه‌مان دارد. ممکن است ما مکانیک خیلی خوبی باشیم؛ نانوای بسیار خوبی باشیم؛ خیاط باسابقه‌ای باشیم؛ پزشکی با فوق‌تخصص ماهری باشیم یا مهندسی باشیم با چند تخصص؛ ولی از حل ابتدایی‌ترین مشکل خانوادگی دررابطه‌با همسرمان عاجز باشیم یا روش‌های درست اصولی تربیت فرزندمان را ندانیم یا نتوانیم با همسرمان گفت‌وگویی سالم و سازنده داشته باشیم؛ چراکه تحصیلات و شغل ما (اگر دررابطه‌با روانشناسی و مشاوره خانواده نباشد) هیچ ارتباطی به دانایی درمورد چگونگی تربیت فرزند یا برقراری ارتباطی درست با همسرمان ندارد. شاید در حوزه کاری خود چند تخصص و حتی چند شرکت صنعتی و بازرگانی داشته باشیم؛ ولی ندانیم چرا همسرمان از ما دلخور است یا ندانیم که چطور با نوجوانمان گفت‌وگوی رضایت‌بخشی داشته باشیم. آمارها نشان می‌دهد؛ بیشتر کسانی که به کلینیک‌های روانشناسی مراجعه می‌کنند، از تحصیلات دانشگاهی برخوردار هستند؛ درواقع چون ما تحصیلات دانشگاهی داریم معنایش این نیست که می‌توانیم روابط انسانی را هم مدیریت و ترمیم کنیم. شاید جراح قلب معروفی هستیم؛ ولی با فرزندمان وقت نمی‌گذاریم و با او ارتباط درست والد و فرزند را نداریم. شاید وکیل بسیار باتجربه‌ای هستیم؛ ولی رابطه با همسرمان به سردی گرائیده است و نمی‌دانیم چه کنیم. باید بدانید که ‌مانند هر شغل و تخصص دیگری، کسانی هستند که در‌این‌زمینه تحصیلات دانشگاهی و تجربه کاری دارند و بسیار بهتر از شما که در کار خود استاد و کارشناس هستید، به این موارد تسلط دارند و متخصص و استاد هستند و می‌دانند چطور شما راهنمایی کنند که روابط بهتر و سازنده‌تری را در خانواده و محیط کار تجربه کنید. اما پرسش اینجاست که پس چرا گروهی از مردان با باور اینکه «من خودم بهتر از آنها می‌دانم»، حاضر نیستند از این تخصص و دانایی استفاده کنند؟ از رفتن نزد روانشناس و روان‌پزشک گریزانند و درمواردی که با اکراه حضور پیدا می‌کنند، بسیاری از آنها همکاری لازم را با مشاور ندارند. همان‌طورکه گفته شد؛ این‌یک توهم دانایی‌ست؛ باوری نادرست و اشتباه برپایه اینکه از قدیم گفته‌شده «‌همه‌چیز را همگان دانند». برای این مسئله دلایلی را می‌توان برشمرد:
1. برداشت نادرست از نقش روانشناس یا روان‌پزشک. زمانی که ما نزد آن‌ها می‌رویم، گفته‌شان آیه قران نیست که نتوان تغییرش داد و اجباری بالای سر مراجع نیست که باید حتماً آن‌را موبه‌مو عملی کنند؛ بلکه برعکس، آنها به مشکل ما از جنبه‌های متفاوت‌تری از آن‌چه خود می‌بینیم، نگاه می‌کنند، به موانع و مشکلات ما نگاهی عمیق‌تر دارند و راه‌حل‌هایی پیشنهاد می‌دهند؛ اما این معنایش اجبار در پذیرش آن نظرات نیست. بسیاری فکر می‌کنند که هرچه روانشناس یا روان‌پزشک می‌گوید؛ حرف بیهوده است؛ آنها مشکل ما را درک نمی‌کنند و حرف‌هایشان مهم نیست؛ اما اگر کمی بی‌طرفانه و بدون پیش‌داوری به ‌گفته‌های روانشناس و مشاور خود گوش بدهیم حتماً نظرات مفیدی در بین گفته‌های آنها پیدا می‌شود.
2. در جامعه مردسالار و پدرسالار ما همیشه مردان از حق‌وحقوق ویژه‌ای برخوردار بوده‌اند؛ درصحنه خانواده «نان‌آور» محسوب شده و حرفشان سند بوده است؛ اما امروزه با اینکه هنوز جامعه ساختار مردسالار و پدرسالار خود را حفظ کرده، اما جایگاه مردها در مقام پدر و همسر مانند چند دهه گذشته نیست؛ چراکه زنان بخش بزرگی از نیروی کار و خلاق جامعه را تشکیل می‌دهند؛ اما مردان همچنان باور دارند که حرفشان «سند» است، اشتباه نمی‌کنند و برای اعتبار (البته ساختگی در ذهنشان) درست نیست که برای کمک نزد فرد دیگری بروند.
3. مگر من دیوانه‌ام. درگذشته هرزمان نزد پزشک می‌رفتیم، حتماً بیماری داشتیم؛ ولی امروزه حتی بااینکه سالم هستیم برای چک‌آپ نزد پزشک هم می‌رویم؛ چون دانایی و آگاهی درمورد سلامتی آدمی در جامعه بسیار بالا رفته است. امروزه گروهی برای مشاوره پیش از ازدواج به روانشناس مراجعه می‌کنند. بسیاری برای مشاوره تحصیلی یا شغلی یا مهاجرت؛ البته همچنان زنان درصد بیش‌تری از مراجعان را تشکیل می‌دهند؛ هرچند تعداد مردان هرروز بیشتر می‌شود ولی مخالفان همچنان وجود دارند و باورشان این‌است‌که کسی که پیش روانشناس می‌رود؛ حتماً بیمار و دیوانه است. این باور غلط و نادرست از سالیان دور همچنان در ذهن بخش بزرگی از مردان میان‌سال به بالا در جامعه ما حاکم است. در جامعه‌ای که سرانه مطالعه کتاب دو‌دقیقه در روز است، حتماً یک روانشناس و مشاور خوب بسیار بهتر می‌تواند منافع مرا تشخیص دهد؛ اما بسیاری از مردان مخالف چنین نگاهی هستند. کافی‌ست به زندگی آنها نگاهی بیاندازید تا متوجه ‌شوید که اگر اهل مشاوره بودند، چقدر از هزینه‌هایی که کرده‌اند، کاسته می‌شد.
4. کم‌تجربگی و نداشتن توانایی علمی برخی روانشناسان در مشاوره دادن. این کم‌تجربگی یا ناتوانی علمی، تأثیر منفی در جامعه و در ذهن مردم به‌ویژه مردان می‌گذارد با تقویت این باور که، «کل اگر طبیب بودی سرخود دوا می‌نمودی!» یا اینکه «همه‌شان چند‌بار ازدواج کرده‌اند و طلاق گرفته‌اند»؛ «خودشان مشکل دارند» و ... این نظرات حتماً صحت دارد؛ اما هیچ ارتباطی با کار تخصصی فرد ندارد. اگر شما با روانشناس دانا و کاردانی مشاوره کنید، حتماً کمک‌کننده است. اینکه او در زندگی خصوصی خود چه شرایطی دارد، نباید روی باور شما در دانایی و کاردانی او تأثیر بگذارد. همان‌طورکه شما برای جراحی چشم پیش دکتر چشم‌پزشک می‌روید ولی ممکن است خود او عینک بزند؛ یا پیش متخصص پوست و مو می‌روید و آن پزشک مو بر سر ندارد یا پیش متخصص قلب می‌روید و آن پزشک سیگار می‌کشد و اضافه‌وزن دارد؛ اما با همه این اوصاف نمی‌توان گفت که این عزیزان کاردان و کارشناس نیستند.
5. توانایی حل تنهایی مسائل. مردان باورشان بر این‌است‌که خودشان به‌تنهایی از پس همه کارها برمی‌آیند و اگر کمک از کسی بخواهند آبروی آنها در کوچه و محل می‌رود؛ این باور غلط همچنان در ذهن بسیاری از مردان میان‌سال به بالا به قوت خود باقی‌ست؛ اما در نسل جوان‌تر کمتر این مسئله اهمیت دارد و بیشتر درپی دانستن هستند.
6. هزینه مالی. مشاوره روانشناسی برخلاف مشاوره با پزشک، زمان زیادی می‌برد تا تأثیر آن معلوم شود. جامعه ما که هر روزش ملتهب حوادث و پیشامد است، مردم ما را کمی عجول و کم‌حوصله کرده است. یک پزشک به شما دارو می‌دهد و تأثیرش را چند ساعت بعد می‌بینید و به او ایمان می‌آورید. به‌همین‌خاطر پزشکان در جامعه ایران تأثیر  «شبه خدایی» دارند؛ ولی توصیه و پیشنهاد روانشناس را اگر عملی کنید، چندروز یا چند هفته یا شاید چند‌ماه زمان می‌برد که نتیجه آن‌را متوجه شوید. در چنین شرایطی‌ست که مردان ما خسته از همه مشکلات زندگی، اینکه هم پول بدهند و هم مدت زیادی برای تأثیر مثبت آن صبر کنند، خیلی به نظرشان منطقی نیست.

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه