آیا ازدواج فامیلی درست است؟
دکتر علیاصغر شاملو؛ روانشناس
درزمانیکه همسران در یک ازدواج، نسبت فامیلی درجه یک با یکدیگر دارند، اصطلاح ازدواج فامیلی بهکار برده میشود. این ازدواجهای فامیلی بیشتر بین فررندان خانوادههای عمو، دایی و خاله اتفاق میافتد و هرچه یک جامعه سنتیتر بوده و و روابط و مناسبات شهری روستایی بر آن حاکمتر باشد، بههماناندازه چنین ازدواجهایی بیشتر دیده میشود. در کشورهای صنعتی بعد از دوران رنسانس شمار چنین ازدواجهایی کمتر و کمتر شد؛ تاجاییکه درکشورهای پیشرفته، ازدواج فامیلی نهتنها پذیرفته نیست؛ بلکه در بسیاری از نقاط جهان، ممنوع هم هست. در کشور ما باوجودیکه هنوز در مسیر توسعه قرار دارد و راه دراز و پر از فرازونشیبی را تا تبدیلشدن به جامعه صنعتی و مدرن پیشروی خود میبیند، بااینحال درمقایسهبا گذشته تعداد ازدواجهای فامیلی در آن کاهش قابلملاحظهای داشته است و دیگر مثل چنددههگذشته نهتنها خانواهها تمایل چندانی به چنین ازدواجهایی بین فرزندانشان نشان نمیدهند؛ بلکه خود دختران و پسرانی که روابط خویشاوندی مثل دختر عمو، پسرعمو، دختر دایی، پسردایی، پسرخاله و دخترخاله و برعکس را دارند، تمایل بسیار کمتری به چنین ازدواجهایی نشان میدهند. اما سوال اینجاست که چرا درصد چنین ازدواجهایی هر روز درجوامع پیشرفته کمرنگو کمرنگ تر میشود؟ پاسخ را میتوان در چند مورد خلاصه کرد. 1. صنعتیشدن و مدرنشدن جامعه 2. مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ، 3. رشد درصدی تعداد دانشگاها و دانشجویان
4. رشد و دسترسی سریع به حجم هرچهبیشتر اطلاعات ازطریق اینترنت 5. پیشرفتهای شگرف درزمینه ژنتیکی و آگاهی ازخطرات احتمالی اختلال در سیستم ژنتیکی
6. رشد و اعتبار هرچهبیشتر دانش روانشناسی و نقش مؤثر روانشناسان در مشاورههای پیشازازدواج و زوجدرمانی.
آمارها و پژوهشها نشان میدهند که هرچه رابطه خونی بین دو همسر بیشتر باشد، درصد بهوجودآمدن اختلالات ژنتیکی در فرزندان آنها بالا میرود. ازسویدیگر؛ خطر مضاعفی که فرزند و مادر را تهدید میکند، درصد تعداد فررندانیست که درزمان تولد مرده بهدنیا میآیند. قابلتوجه ایناستکه تعداد این فرزندان در ازدواجهای فامیلی درمقایسهبا افرادی که هیچ ارتباط فامیلی نداشتهاند، بهمراتب کمتر دیده میشود. علت اصلی که نباید ازدواج خونی یا فامیلی داشت، خطر جدی در احتمال بالای بهوجودآمدن اختلالت ژنتیکیست؛ بهطوریکه در یک ازدواج فامیلی، ژنهای ناسالم در پدران و مادران و جدهای مشترکشان با درصد بالایی به فرزندشان منتقل میشود و همین مسئله باعث بهوجودآمدن اختلالات ژنتیکی در کودک بهدنیا آمده میشود که میتواند بهعنوان عاملی اثرگذار، سلامت روانی و فیزیکی فرزند را با ریسکها و خطرات جدی روبهرو کند. حدود یک تا دودرصد از بچهها در حین تولد مبتلا به بیماریهای ارثی هستند و در مورد کودکانی از خانوادههایی با ازدواج فامیلی این درصد، دوبرابر میشود؛ البته از دلایل متفاوت دیگری هم دراینمورد میتوان نام برد؛ ازجمله دخالت خانوادهها، نزدیکی بیشازحد دو خانواده و شناخت سطحی که دختر و پسر از هم دارند؛ درحالیکه تصور اشتباهشان ایناستکه شناخت خوبی از یکدیگر داشتهاند؛ اما در عمل چنین نیست. آن شناختی که دختر عمو یا پسرعمو یا دخترخاله و پسرخاله یا پسردائی و دختر عمه یا برعکس از یکدیگر دارند، بسیار سطحی و مربوط به دوران کودکیست. در بزرگسالی بهویژه تا 24سالگی همه افراد در حال تغییر و رشد و تکامل هستند. در سن 24سالگی بهتدریج ازنظر عقلی، فرد به ثباتی نسبی میرسد که آنزمان بهترین موقعیت برای آشناشدن با کسی به هدف ازدواج است؛ اما در ازدواج فامیلی، شناخت افراد از هم همسو است با شناخت والدین آنها از فرزندان که شناخت درست و عمیقی نیست و درعینحال؛ شناختی که مبتنی بر اطلاعاتی از دوران کودکیست اصلاً قابل اعتماد نیست؛ چراکه افراد همانگونهکه اشاره شد، تا 24سالگی تغییرات و دگرگونیهای زیادی را در شناخت از خود و جهان، پشتسر میگذرانند و در نظام باورها و احساسات و عواطف آنها تغییراتی بهوجود میآید که در جریان یک ازدواج فامیلی، کمترین توجه افراد به این تغییرات معطوف است؛ و همین عدم توجه کامل و دقیق، زمینهای برای اختلافات جدی بعدی خواهد شد.
در گذشته در اروپا، ازدواج فامیلی بهویژه در سیستم سلطنتی و پادشاهی بسیاری از کشورها امری عادی و معمول بود؛ چراکه پادشاهان نمیخواستند کسی بهجز فامیل خودشان صاحب تاج و تخت و قدرت و ثروت آنها شود؛ بااینحال بیماریهای ارثی ناشی از عوامل ژنتیکی با خواسته پادشاهان جور در نمیآمد. مثلاً کارل دوم؛ پادشاه اسپانیا در قرن 16 دچار اختلالت رشدی و پیری زودرس و ناتوانی جنسی بود؛ موضوعی که بهگفته پژوهشگران ریشه در ازدواج فامیلی خانواده هابسورگ داشته است؛ حتی خواهر او با دایی خودش ازدواج کرده و صاحب فرزند هم شده است؛ همچنین بیماری هموفیلی که دربسیاری از خانوادههای سلطنتی کشورهای اروپایی دیده شده است، نتیجه همین ازدواجهای درونفامیلی بوده است. درسال 2008 یک میلیارد انگلیسی بهنام «فیل ولفس» اعلام کرد که نیمی از بیماریهای ارثی که مهاجران پاکستانی در انگلیس دچار آن هستند، بهخاطر ازدواجهای فامیلیست که دربین آنها رایج است. کمی بعد از آن، همین فرد وزیر مهاجرت انگلستان شد.بسیاری از پژوهشها نشان میدهند که در فرزندانی که از والدین در ازدواجهای فامیلی هستند، نتیجه اختلالات ژنتیکی بسیاری دیده میشود. «چارلز داروین» ازدواج فامیلی داشته و همسر او بهنام «اما ودوود» که احتمالاً دختر دایی او بوده است. آنها صاحب ده فرزند شدند که بهگفته خود داروین چند فرزندش اختلالات جدی داشتهاند. نویسندهای بهنام سوکرسورلینگ در کتابی بهنام «خالق کور» اشاره میکند که داروین حتی بهدنبال چرایی وجود اختلالات در فرزندانش بود و احتمال اینکه ریشه وجود این اختلالات در ازدواج فامیلیاش بوده است را رد نکرده است.