نگاهی به روانشناسی چند مفهوم کلیدی دز زندگی امروز؛
«علم»؛ «ثروت» یا «خوشبختی»؟
دکتر علیاصغر شاملو؛ روانشناس
ما در دورانی از زندگی که هنوز اهمیت پول و ثروت را نمیدانیم؛ درزمانیکه هنوز دوران بلوغ را شروع نکردهایم؛ هرزمان که کسی از ما بپرسد «علم بهتر است یا ثروت؟» به ناگزیر پاسخ میدهیم «علم و دانش»؛ حتی بیآنکه از علم و دانش آگاهی لازم را داشته باشیم. هرچه بزرگتر میشویم؛ با تمامشدن دوران دبیرستان و ورود به دانشگاه یا سربازی؛ یا پس از مشغولشدن به شغل و پیشهای، درمییابیم که برای بهدست آوردن پول، نیاز به دانش و علم است (البته اگر پدر یا مادر پولداری نداشته باشیم). زمانیکه همه گامهایمان را درست برداریم؛ یعنی پیش از سیسالگی، هم به کمی پول رسیدهایم و هم صاحب علم و دانش شدهایم؛ آنزمان احساس میکنیم یک پرسمان در زندگی ما کم است و آنچیزی نیست بهجز خوشبختی. در اینجا بایسته است که تعریف کوتاهی از خوشبختی ارائه بدهیم: خوشبختی، صفت آدمی نیست؛ بلکه یک حالت گذار آدمیست که فرد احساس خوب و رضایتبخشی از افکار، رفتار و ارتباطات خودش دارد و از تواناییها و ظرفیتهای خودش برای رسیدن به آن احساس حداکثر استفاده را کرده است؛ بدون اینکه به خودش و دیگران آسیب رسانده باشد. حال که هم به پول دسترسی پیدا کردهایم و هم مسلط به علم و دانش هستیم، میتوانیم از خودمان بپرسیم که آیا خوشبخت هم هستیم یا میتوانیم به خوشبختی برسیم؟ بهراستی چطور میتوان به خوشبختی رسید؟ آیا میتوان هر سه اینموارد را بهدست آورد یا شدنی نیست؟ زمانیکه تحصیلات خوبی داریم، راه برای موفقیت و رسیدن به پول برایمان باز است؛ چراکه میتوانیم شغل و درآمد خوبی داشته باشیم که در دنیای امروز داشتن آنها از ضروریات زندگی بهشمار میرود. با پول یا ثروتی که بهدست آوردهایم، امکان آنرا پیدا میکنیم که به بخشی مهمی از نیازهای یک زندگی که در آن آسایش لازم است، برسیم؛ اما این علم و دانش و ثروت به ما کمکی نمیکند که به آرامش دست یابیم؛ یعنی به همان خوشبختی دست پیدا کنیم؛ لذت ببریم؛ احساس خوبی داشته باشیم و از رفتار و حال کنونیمان خشنود باشیم. فراموش نکنیم طبق تعریف خوشبختی اگر در مسیر رسیدن به آن، به بدن فیزیکی و روانی خود یا دیگری آسیبی بزنیم، امکان خوشبختبودن وجود ندارد. در آن زمان میتوان گفت که ما در کار، تحصیل و کسب درآمد آدم موفقی هستیم؛ چراکه هم به ثروت رسیدهایم و هم به علم و دانش؛ اما برای احساس خوشبختبودن هنوز باید گامهای دیگری هم برداریم. بهترین حالت مطلوب، رسیدن به هر سه آنهاست؛ بهگفتهدیگر؛ برقراری یک تناسب واقعبینانه و درست، بین داشتن ثروت و تسلط به علم و دانش و رسیدن به خوشبختی که البته بههیچوجه ساده نیست؛ ولی شدنیست. در جهان امروز که بیکاری، جنگ، بیماری و مشکلات دیگر، تهدیدی جدی برای امنیت اجتماعی هستند، شهروندان همواره کوشش میکنند؛ تاجاییکه میتوانند کسب درآمد بیشتر کنند و پول بیشتری دربیاورند تا شاید امنیتی برای خود و خانواده خود بهوجود آورند؛ ازاینرو آدمی کوشش میکند تاجاییکه میتواند به مدارک و مدارج علمی بیشتری برسد و به پول و ثروت بیشتری دست یابد. در چنین موقعیتی خوشبختی بهسادگی بهدست نخواهد آمد؛ چراکه اضطراب دائمی برای رسیدن به اینموارد و ازدستدادن آرامش درون، مانع از خوشبختشدن آدمی میشود. بهگفتهدیگر؛ ما همواره بهدنبال آسایش هستیم و آرامش خود را قربانی آن میکنیم. پول، قابلاندازهگیریست و میتوان از آن برای خرید و کسب آسایش استفاده کرد؛ اما نه برای رسیدن به خوشبختی و نه برای کسب علم و دانش (بین داشتن مدرک و داشتن علم و دانش، تفاوت ماهوی بسیاری وجود دارد). در موقعیتهای حیاتی، شما با کمک پول نمیتوانید راهحلی پیدا کنید؛ ولی بهکمک دانش میتوانید اینکار را انجام دهید. مواقع و زمانهای ممکن است پیش بیاید که شما بهخاطر اشتباه خودتان یا دیگری ورشکست شوید و همه داراییهایتان را از دست بدهید؛ ولی هرگز دانایی و دانش شما ازدستدادنی نیست. درمورد ازدستدادن دارایی خود یعنی همان ثروت، شما به ناگزیر دچار اضطراب شدیدی میشوید؛ تمام سیستم روانی و فیزیکی و روابط شما تحتتأثیر منفی قرار میگیرد و درنتیجه احساس خوشبختی نمیکنید. شما با پول، فقط مدرک تحصیلی بهدست میآورید، نه دانش و نه خوشبختی؛ شما با پول، دارو میخرید، نه سلامتی؛ چراکه برای سلامتبودن، شما نیاز به کمی علم و دانش دارید. هرزمان درمورد ثروت و علم گفتوگو میشود؛ بسیاری بحثهای انحرافی را پیش میکشند که مثلاً بدون پول چطور اجارهخانه بدهیم؟ چطور ماشین بخریم؟ چطور خرج تحصیل بچهها را بدهیم؟ چطور نیازهایمان را برطرف کنیم؟ آنهم در زمانهای که هرروز همهچیز گرانتر میشود؛ درصورتیکه در اینجا صحبت از بیپولی و فقر نیست؛ بلکه گفتوگو بر سر قربانیکردن خوشبختی و آرامش است برای رسیدن به آسایش. گفتوگو بر سر قربانیکردن سلامت روانی و فیزیکیست برای رسیدن به پول و حتی مدارک و مدارج بالای علمی. شما با پول، اتاقخواب میخرید؛ ولی با پول نمیتوانید خواب بخرید؛ برای یک خواب خوب باید احساس آرامش کنید؛ باید احساس خوشبختی کنید و باید با کمک علم و دانش مشکل احتمالی خوابتان را برطرف کنید. اگر کار و خانه نسبتاً مناسبی دارید و با درآمدتان زندگیتان را اداره میکنید، آمدن پول بیشتر در زندگی شما، برایتان خوشبتختی نمیآورد؛ چراکه آنزمان شما خریدهای بیشتر و گرانتری انجام خواهید داد؛ درنتیجه خوشبختی به شما روی نخواهد آورد. بین داشتن ثروت و خوشبختی، همبستگی معناداری وجود دارد. درست است کسانیکه وضع مالی بهتری دارند؛ لذت بیشتری از لحظاتشان میبرند؛ ولی آنها نسبت به کسانیکه وضع مالی بدتری دارند، احساس خوشبختی بیشتری نمیکنند. بهگفتهدیگر؛ زمانیکه شما کالایی میخرید، چون پول بیشتری دارید احساس بهتر و موقتی نسبت به کالایی که خریدهاید پیدا میکنید. روز بعد و هفته بعد، دیگر احساس روز اول را نسبت به کالایی که خریدهاید، نخواهید داشت؛ اما اگر آرامش و امنیت روانی بیشتری بهخاطر رابطه خوبتان با همسر، دوستان یا فرزندانتان دارید؛ اگر یک سفر رضایتبخش انجام دادهاید؛ اگر کمکی داوطلبانه بدون چشمداشت به کسی کردهاید؛ اگر کسی را با همه وجودتان و نه بهخاطر منافع شخصی خود، خوشحال کردهاید؛ برای مدتها و نه یکروز و یکهفته از احساسی که درنتیجه رفتار خوبتان نسبت به دیگران به شما دست داده است، حالوروز خوشی خواهید داشت؛ و تمام اینها مواردی نیستند که بتوان تنها با پول آنها را بهدست آورد. داشتن پول یا ثروت، مجهزبودن به علم و دانش و رسیدن به خوشبختی، هر سه لازم و ملزوم یکدیگرند. هدف در برقراری تعادل در هرسهمورد بهویژه برقراری تعادل در رسیدن به علم و دانش و ثروت برای بهدستآوردن خوشبختیست. پس نباید خوشبختی را فدای دانش و پول بیشتر کرد. پول و ثروت و دانش شما برای رسیدن به سه عامل زیر است که نشان میدهد شما فرد خوشبختی هستید:
1. انتظارات و توقعات خودتان را در اندازه درآمدتان نگه دارید که مضطرب نشوید؛ چراکه اضطراب، ضدخوشبختیست.
2. روابط خوب و سازنده و لذتبخش با دوستان و خانواده و همسرتان برقرار کنید که رضایت و خوشنودی شما را از زندگی تأمین میکنند.
3. در حد برطرفکردن نیازهایتان کار کنید؛ پول دربیاورید و کسب دانش کنید. سلامتی خودتان را قربانی ثروتاندوزی نکنید؛ چراکه درنهایت، این شما نیستید که از آن بهره میبرید؛ بلکه بازماندگان شما هستند که از آن استفاده میکنند.