چگونه با همسر «خودشیفته» زندگی کنیم؟
دکتر علیاصغر شاملو؛ روانشناس
پیش از پرداختن به این پرسش که چگونه با همسر خودشیفته زندگی کنیم؛ بهتر است کمی درباره اختلال شخصیت فرد خودشیفته بدانیم. از نگاه و باور بیشتر مردم، خودشیفته به فردی گفته میشود که «منم منم» میکند؛ درحالیکه فرد خودشیفته بیشتر از هر چیز با چند رفتار مشخص، بهسادگی تشخیص داده میشود. ویژگیهایی مانند خودخواهبودن، خودمحوربودن و اینکه باور دارد هر تصمیم و گفته او از دیگران درستتر و بهتر است؛ پس دیگران باید به حرفهای او گوش بدهند. از نگاه روانشناسی، افراد خودشیفته دارای ویژگیهای زیر هستند؛ 1. در خیال یا رفتار، دچار خودبزرگبینی هستند 2. کوشش میکنند که موردپذیرش دیگران باشند 3. از حس همدلی بسیارضعیفی برخوردار هستند (بهگفته دیگر؛ احساسات و نیازهای عاطفی اطرافیانشان هیچ اهمیتی برایشان ندارد و اگر توجهی کنند بیشتر درجهت منافع خودشان است؛ یعنی با دیگران معامله میکنند؛ بهشکلی که آنها سود بیشتری ببرند) 4. باور به اینکه فرد برجسته و متفاوتی از دیگران هستند و هرکسی نمیتواند آنها را درک کند. 6. تمایل دارند که دیگران آنها را بسیارزیاد تحسین کنند. 7. در رفتارشان دیگران را تحقیر و سرزنش میکنند 8. بهرهکشی از دیگران در رفتارشان دیده میشود. 9. رفتار تکبرآمیز و پرافاده دارند 10. حسادت در احساس و رفتار آنها دیده میشود.
البته درنظر داشته باشید که اگر فردی تنها یکی از این ویژگیها را داشته باشد، به آن خودشیفته نمیگوییم. مهم زمانیست که فرد، بیشتر ویژگیهای بالا را داشته باشد و درنتیجه برخورداری از این ویژگیها هم خودش و هم دیگران را مورد اذیت و آزار قرار دهد. آن زمان اگر شما چنین رفتاری را داشته باشید و با ازدواج کرده باشید؛ حتماً همسرتان و دیگرانی که در پیوند با شما هستند، بابت رفتار ناپسند شما آسیب میبینند.
اما پرسمان اصلی ایناستکه با چنین فردی چگونه باید زندگی کرد؟
پاسخ شما نیز با این پرسش آغاز میشود که چرا با چنین فردی ازدواج کردهاید؟ این اختلال شخصیت، موردی نیست که در یکشب بهوجود بیاید؛ بهگونهایکه شما به یکباره متوجه شوید که همسرتان خودشیفته است؛ بلکه وارونه آن صدق میکند؛ بهگونهایکه همسر شما خودشیفته بوده است و شما توانایی تشخیص آنرا نداشتهاید و به اشتباه با او ازدواج کردهاید. پس خودتان را باید مقصر چنین اشتباهی بدانید؛ اما حال که با چنین کسی ازدواج کردهاید، چگونه باید با او زندگی کنید که نه خود و نه فرزندتان آسیب ببیند؟
پاسخش ایناستکه شما باید دو نکته را بدانید 1. شما نمیتوانید همسرتان را درمان کنید 2. برای زندگی درکنار چنین فردی، شما باید مجهز به چندین سلاح نامرئی بشوید که بتوانید پیوندتان را مدیریت کنید. فرض برایناستکه ازدواجتان اشتباه بوده و شما نمیتوانید یا نمیخواهید که جدا شوید؛ پس چهکار باید کرد؟ برای این دشواری که در زندگیتان بهوجود آمده، باید مهارتهای زیر با بیاموزید و با کمک آنها زندگی را برای خود و فرزندان احتمالیتان قابلقبول کنید.
مهارت اول؛ زمانسنجی و نکتهسنجی: شما باید بدانید که چهزمانی و بر سر چه پرسمانی با همسرتان بابت دشواریهایی که برایتان پیش آمده گفتوگو کنید تا بتوانید کمی او را محدود کنید؛ وگرنه او همچنان تصمیم میگیرد و عمل میکند و آسیبهایش به شما میرسد. (کتابی هست به اسم تکنیکهای مذاکره، آنرا مطالعه کنید و بیاموزید که چطور با همسرتان گفتوگو و مذاکره کنید تا به مرحله برد،برد برسید).
مهارت دوم؛ کوشش هرچهبیشتر برای بالابردن تواناییهای خود برای قطع وابستگی بهویژه مالی و احساسی. همسر فرد خودشیفته باید بداند که هرچه به او وابستهتر باشد، خودشیفتگی همسرش ژرفتر و همهجانبهتر میشود؛ ولی اگر ما دانایی و توانائیهایمان را برای زندگی مستقلتر تقویت کنیم (تحصیلات بالاتر یا منبع درآمد بیشتر) همسر خودشیفته ما بهناچار برتریاش بر ما کمتر میشود.
مهارت سوم؛ اگر فردی خشمگین و عصبانی هستید و توانایی مدیریت خشم و عصبانیت خود را ندارید، حتماً در گفتوگو با همسرتان دچار مشکل میشوید؛ چراکه اگر شما بهآرامی و مصمم با همسرتان گفتوگو نکنید، او را هرچهبیشتر بهسوی خودشیفتهبودن خود هل میدهید؛ ولی اگر با آرامش و بدون توهین و تحقیر و عصبانیت با او گفتوگو کنید و بگویید که از رفتار و گفتار او ناراضی هستید هرچند کم ولی بدون تأثیر نیست. فراموش نکنید؛ زمانیکه از رفتار او میخواهید ایراد بگیرید، باید بهگونهای مشخص و روشن بگویید که از کدام رفتار و گفتار او ناراضی هستید؛ بهعبارتدیگر؛ از کلیگویی خودداری کنید.
مهارت چهارم؛ نه سرسری بلکه فعالانه به گفتههای او گوش دهید. آن زمان شما راحتتر میتوانید بر او تأثیر بگذارید.
مهارت پنجم؛ تائید رفتار همسرتان. زمانیکه همسرتان دلخور و ناراضی از رفتار دیگران است و خشمگین شده است، شما هم با او همدردی کنید؛ رفتارش را تائید کنید؛ به دیگران بتازید تا همسرتان احساس تنهایی نکند تا بتواند کمی دیرتر بهگفته شما گوش بدهد؛ آن زمان میتوانید ایراداتش را به او گوشزد کنید و خواسته خودتان را ابراز کنید.
مهارت ششم؛ همسرتان را در گفتههای خودتان تنها نگذارید؛ بهگونهای با او رفتار کنید که «شما» هستید؛ یعنی یک خانواده هستید و خانواده آسیب میبیند اگر «یکی» از ما یا اگر «ما» اشتباه کنیم؛ نه اینکه بگوید «تو» رفتارت ناپسند است؛ آن زمان همسرتان جبههگیری میکند که چرا فقط «من». شما نباید چنین اجازهای بدهید که همسرتان احساس تنهایی بیشتری کند و خودش را در جبهه مقابل شما ببیند.
مهارت هفتم؛ کمی درمواجههبا فرد خودشیفته آگاهی و دانایی خودتان را بالا ببرید که بدانید چه عوامل تحریکآمیزی باعث رفتار منفی در همسرتان میشوید؛ پس کوشش کنید که آن عوامل را تاجاییکه میتوانید از زندگیتان دور کنید.
مهارت هشتم؛ شخصینگرفتن گفتار و رفتار همسر خودشیفته. برخلاف برداشت عموم مردم، فرد خودشیفته، از اعتمادبهنفس بسیاربالایی برخوردار است؛ چراکه تعریف اعتمادبهنفس یعنی توانایی انجام کار و فرد خودشیفته بسیار تواناست؛ ولی باید بدانید که فرد خودشیفته حرمت نفس پائینی دارد؛ یعنی احساس بودن در او بسیار ضعیف است؛ یعنی او احساس خوببودن، احساس مهربانبودن و احساس دوستداشتنیبودن نسبت به خودش ندارد؛ ازاینرو ماسکی بر صورتش میزند که این احساسات بد منفی را از خودش دور نگه دارد؛ درنتیجه او به دیگران هجوم میآورد. پس شما بهعنوان همسر فرد خودشیفته نباید رفتار و گفتار او را شخصی بگیرید؛ بلکه اگر فرد دیگری هم جای شما باشد، باید باز فرد خودشیفته همان رفتار و گفتار را میداشت؛ پس مشکل شما نیستید؛ بلکه فرد خودشیفته است که اختلال دارد.
مهارت نهم؛ برجستهکردن ویژگیها. هر آدمی نیاز دارد تا دیده شود و فرد خودشیفته چون حرمتنفس پائینی دارد، بیشتر از افراد معمولی تمایل به دیدهشدن دارد؛ ازاینرو همسر چنین فرد بایستی ویژگیهای مثبت او را برجسته کند؛ او را تشویق کند تا بتواند ویژگیهای منفی و آسیبزایش را به او گوشزد کند.
مهارت دهم؛ پیوندهای مفید. دوستان خوب و دانا، داشتن یک روانشناس آگاه که بتوانند به شما فعالانه گوش بدهند، میتوانند در زمانهایی که بسیار خشمگین و عصبانی و ناامید شدهاید کمک بسیار شایانی به شما بکنند؛ درنتیجه از مراجعه و ارتباط با چنین افردی دوری و خودداری نکنید.